کتاب پسر جهنمی
معرفی کتاب پسر جهنمی
کتاب پسر جهنمی نوشته الیسون ام. تامپسون است که با ترجمه امیرعرفان شجاعی منتشر شده است. این کتاب به زندگی با کودکی مبتلا به ADHD میپردازد راهنمایی برای والدین و مربیانی است که با کودکانی که اختلال نقص توجه و بیش فعالی سر و کار دارند.
درباره کتاب پسر جهنمی
کتاب پسر جهنمی راهنمای نجات بخش والدین کودکان مبتلا به ADHD است و به آنها نشان میدهد دشواری رویارویی با نبردی که میتواند بزرگ ترین نبرد زندگیتان باشد همیشگی نیست و در نهایت، تمامی این تلخ کامیها به ثمر خواهد نشست. همچنین این کتاب ثابت میکند غریزه یک مادر در مورد کودک زیبا اما چالش برانگیزش همواره درست است. این کتاب روایت ماجرایی خواندنی و پر از اطلاعات و توصیههای مفید است. اصول و استراتژیهایی که نویسنده در رویارویی با کودکان مبتلا به ADHD معرفی میکند بسیار کارآمد بوده و این کتاب ما را با قوانین مرتبط با تعلیق کودکان و نیازهای خاص آنان نیز آشنا میسازد. این اثر، اثری ستودنی است و خواندن آن را به همه پدر و مادرانی که با کودکان درگیر اختلال نقص توجه و بیش فعالی هستند پیشنهاد میکنیم.
نقص توجه و بیش فعالی که با نام اختصاری ADHD شناخته میشود وضعیتی بیولوژیک است که در آن بخش هایی از مغز که در مدیریت حافظه، تمرکز، رفتارهای تکانشی و توجه نقش دارند تحت تاثیر قرار گرفته و سبب میشوند کودکان و بزرگسالان مبتلا به این بیماری در کنترل این نواحی با مشکل روبرو شوند.
۳ تا ۷ درصد کودکان دبستانی به این بیماری مبتلا هستند اما منشا بیماری ناشناخته است.
خواندن کتاب پسر جهنمی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام والدین و مربیانی که با کودکان درگیر اختلال نقص توجه و بیش فعالی سر و کار دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پسر جهنمی
شنبه، چهاردهم آگوست ۲۰۰۱: امروز واقعا یک روز وحشتناک مزخرف بود. از دست دنیل به ستوه آمده ام. واقعا گاهی اوقات فکر میکنم این پسر از جهنم آمده.
فکر میکنم اولین نشانه های رفتارهای غیرعادی دنیل زمانی بروز کرد که او تازه راه رفتن را یادگرفته بود. با اینکه در راه رفتن تازه کار بود اما مدام راه میرفت و آنقدر انرژی اش زیاد بود که نمی دانست باید با آن چه کند. وقتی در خانه بود دلش میخواست تمام توجهمان به او باشد چون بنظر میرسید نمی تواند به تنهایی با اسباب بازی هایش بازی کند و هروقت به اسباب بازیهایش دست میزد آنها را میشکست- این باعث شده بود به او لقب «دن تخریب گر» بدهیم. همیشه هم پر سر و صدا و خراب کار و شر بود.
بعضی روزها زندگی به عذابی تمام نشدنی تبدیل میشد. در این روزها دنیل نافرمانی میکرد، جوابم را میداد، گستاخی میکرد، مدام صدایم میزد و رفتاری خشونت آمیز داشت و مخاطب همه رفتارهای او من بودم. همیشه دوست داشتم او را بابت رفتار خوبش هم تشویق کنم اما گاهی وقتها چیزی برای تشویق وجود نداشت و تنها کاری که میشد کرد، تنبه کردنش بود – او را به اتاقش میفرستادم، به او بی توجهی میکردم، اگر چیزی میخواست آن را به او نمی دادم و در موارد بسیار نادر او را کتک میزدم، اما هیچ یک از این کارها فایدهای نداشت.
وقت گذرانی در خارج از خانه هم پراسترس بود چون به محض اینکه از او چشم برمیداشتم میرفت دنیا را کشف کند. یکبار به جلسه اولیا و مربیان که در مدرسه دخترم برگزار میشد رفتیم. دنیل در آنجا با چند نفر دوست شد اما ادامه روز را با دویدن همراه با داد و فریاد، خراب کردن لگوهای بچهها و دیوانه بازی در اتاق سپری کرد، به طوریکه آسایش همه را مختل کرده بود. هرجلسه هم پایانی مشابه داشت. درحالیکه همه بچهها به همراه والدین یا پرستارشان روی فرش مینشستند، من میبایست ناامیدانه بکوشم دنیل را کنار خودم بنشانم و مانع دویدن او در اتاق شوم.
همه کودکان نوپا یک دوره کج خلقی را سپری میکنند اما این رفتار چیزی بیش از کج خلقی های عادی بود. اگر خسته بود، یا از چیزی ناامید شده بود و یا نمی توانست به چیزی که میخواست برسد، ساعتها فریاد می زد. به هرکس و هرچیزی هم که سد راهش میشد پرخاشگرانه نعره میزد و وای بحال آن بچهای که میخواست اسباب بازی را از او بگیرد...
حجم
۱۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۱۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه