کتاب ده قانون طلایی رهبری
معرفی کتاب ده قانون طلایی رهبری
کتاب ده قانون طلایی رهبری اثری از ام.ای. سوپوس و پانوس مورودوکوتاس است. این کتاب خرد کلاسیک برای رهبران مدرن را به مخاطبانش معرفی میکند. این اثر را با ترجمه بهزاد شوقی، امیر نویدی و رقیه نژادی پیلهرود میخوانید.
درباره کتاب ده قانون طلایی رهبری
ده قانون طلایی رهبری، کتابی است برای تمام رهبران مدرن و کسانی که به کارهای مدیریتی علاقه دارند. بسیاری از مشکلات جامعه مدرن، تنها به دلیل کمبود رهبری است. اما آنچه که مهم است به یاد داشته باشیم این است که رهبری با مدیریت، بسیار متفاوت است. در حقیقت ویژگیهای یک رهبر اصیل و واقعی بسیار با ویژگیهایی که یک مدیر باید دارا باشد، متفاوت است. رهبری، بر بینشها و استعدادهای دلالت میکند که بسیار متفاوت از اجرای ظاهری امور اجرایی روزانه است.
آیا میتوان رهبری را ساخت؟ آیا میتوان با کمک چند کتاب مدیریتی تبدیل به یک رهبر موفق شد؟ آیا، خرد کلاسیک برای رهبری دوران مدرن و امروزی ما مفید و کارآمد است؟ پاسخ تمام این سوالات را میتوانید در این کتاب پیدا کنید.
کتاب ده قانون طلایی رهبری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب ده قانون طلایی رهبری را به تمام کسانی که دوست دارند رهبری یک تیم را به عهده بگیرند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ده قانون طلایی رهبری
رهبری با فلسفه حیات آغاز میشود.
شکی نیست که بسیاری از مشکلات آزاردهنده جامعه مدرن، به کمبود فوقالعاده رهبری مربوط میشود. در سیاست، تجارت، آموزش و هزاران رشته دیگر، دائماً ناکارآمدی افراد مسئول را یادآوری میکنیم. در بعضی موارد، این معایب و نواقص، از نبود تجربه یا تخصص تکنیکی نشأت میگیرند. به طور مثال، گاهی اوقات که سیاستگذاری زندگی اداری، امکان پیشرفت افراد ناشایست را فراهم میکند، پیروزی خیانت و دورویی بر تخصص، به هیچ وجه، غیرعادی نیست. علاوه بر این، بسیاری از مدیران اجرایی که دارای گواهینامههای تجربی و تکنیکی مؤثر چشم گیری هستند، قادر به رهبری واقعی نیستند. در اینجا، ممکن است مشکل به خاطر بینش عمیقتر و گستردهتر باشد، نوعی بینش که مهارت تکنیکی بدون آن و به تنهایی قادر به مشاهده تصویر بزرگ، برقراری ارتباط با اعضای سازمان، ارتقا محیط کاری پر بار و مفید و هدایت کردن سازمان از چالشهای بازارهای بسیار رقابتی و تکنولوژیکیهای جدید خواهد بود.این مشکل، ما را بر این داشت که به بازبینی چند عقیده تعصبآمیز که بر تئوری رهبری در سالهای اخیر تسلط داشتهاند، بپردازیم. اولین عقیده تعصبآمیز، این مفهوم است که عملاً همه میتوانند رهبر باشند. به نوعی، خرد متعارف به این فرض رسیده است که جوهر رهبری، تقریباً در هر فردی پنهان است و تنها به یک تلنگر نیاز دارد تا آشکار شود.
این کتاب قصد دارد که به مرور و بررسی این عقاید اشتباه بپردازد و نشان دهد که ویژگیهای خاص رهبری اصیل و واقعی، به طور قابلتوجهی پیچیده و نادر هستند. علاوه بر این، معتقدیم که این سوء برداشتها بر پایه عدم تمایز کافی و مناسب مدیریت محض از رهبری واقعی شکل گرفتهاند. ممکن است که یک مدیر کارآمد به طور معمول از عهده ضرب الاَجلها و ارزیابی حرفهای اسناد مربوط به بودجه، برآید، اما استعدادهای این چنینی، به هیچ وجه حاکی از توانایی رهبری نیستند. به طور خلاصه، رهبری، همان مدیریت نیست. رهبری، بر بینش و استعدادهایی دلالت دارد که به لحاظ مقولهای، از اجرای ظاهری امور اجرایی روزانه، متفاوت هستند.
عقیده تعصبآمیز دوم این است که میتوان با پیروی کردن از یک سری مراحل قابل تشخیص راحت، رهبری را «ساخت». حامیان این رویکرد «کتاب راهنما» برای رهبری معتقدند که ما فقط با داشتن مقداری از این ویژگی و اضافه کردن مقدار دیگری از آن خصوصیت، میتوانیم کاپیتان بعدی صنعت را بسازیم. آیا عجیب است که یک بحران رهبری در این فرهنگ به وجود آید؟ نکتهاین است که نه یک کارشناس ارشد مدیریت از دانشگاه هاروارد و نه سالها شرکت کردن در سمینارهای مدیریت، هیچ کدام به هیچ وجه، تضمین کننده قابلیت رهبری نیستند. به بیان ساده، یک رهبری واقعی، خرگوشی نیست که در انتظار بیرون کشیده شدن از یک کلاه باشد.پس چطور میتوانیم به رهبری درست و مشروع دست پیدا کنیم؟ زنان و مردان باید چه مراحلی ضروری را پشت سر گذارند تا با بینش و هدف، وارد محیط کاری شوند؟
برای شروع، تعریف واضحی از «رهبری» را ارائه میدهیم که با درک و استنباط ما از دیدگاههای سطحی و بیاندیشه که اغلب اوقات معنای جهان را تحریف میکنند، متفاوت است. مؤلفان این کتاب فرض میکنند که رهبری، ترکیبی نادر از مهارت تخصص و چشم اندازهای شخصی کامل است. البته، این چشم اندازهای شخصی کامل و بالغ است که رهبر واقعی را از افرادی که فقط سازمانها را «اداره میکنند»، جدا میسازد. چشم اندازهای شخصی کامل و بالغ، بخش ضروری تلاشهای یک رهبر برای توسعه و بیان یک دیدگاه شرکتی درست محسوب میشود. رهبران واقعی، افرادی نظیر بیل گیتز و استیو جابز، سریعتر از مدیران اجرای معمول، متوجه چیزها میشوند. حداقل تا حدی، بینش آنها، بازتابی از وضوح «درونی» است که امکان تمرکز کاملتر بر چالشها را فراهم میکند.
فهرست
- پیش گفتار
- مقدمه
- «خودت را بشناس»
- مقام و منصب، شخص را نشان میدهد
- اجتماع را در محل کار، پرورش دهید
- «انرژی خود را برای چیزهایی که نمیتوانید تغییر دهید، هدر ندهید»
- «همیشه حقیقت را بپذیرید»
- «اجازه دهید تا رقابت، استعدادها را آشکار کند»
- «با یک برنامه (قانون) عالی زندگی کنید»
- «همیشه به چشم منتقد، اطلاعات را ارزیابی کنید»
- «هرگز قدرت درستکاری را دست کم نگیرید»
- «شخصیت، سرنوشت را میسازد»
- کلام آخر
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه