دانلود و خرید کتاب پریشانی چشمان غزال خالد حردانی (شاپرک)
تصویر جلد کتاب پریشانی چشمان غزال

کتاب پریشانی چشمان غزال

انتشارات:انتشارات کویر
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پریشانی چشمان غزال

کتاب پریشانی چشمان غزال مجموعه شعرهای سپید سروده خالد حردانی است که به شاپرک تخلص می‌کند. اشعاری عاشقانه که قرار است در جهان بیروح ما بدمند و قلب‌های زمینی ما را شعله ور کنند.

اگر یک چیز در دنیا باشد که ما را زنده و سرپا نگه داشته باشد، آن عشق است. عشق است که می‌تواند به ما کمک کند تا قلب‌های زمینی و سرد خود را گرم و شعله‌ور کنیم و عشق است که ما را در بر می‌گیرد و در خود جای می‌دهد. عشق است که زندگی را شکل می‌دهد و شکل را روح می‌بخشد و هزاران بار ما را می‌تراشد تا به قالب نهایی درآییم. قالبی که توانایی یکی شدن و جای گرفتن در معشوق را داشته باشد. اگر نه، بازمی‌گردیم. می‌رویم و دوباره بازمی‌گردیم و هربار به شکلی متفاوت. 

کتاب پریشانی چشمان غزال، شرحی است بر این عاشقانه که در قالب کلمات درآمده است. زیباترین و عمیق‌ترین مفهومی که انسان‌ها با آن درگیرند، در یکی از زیباترین قالب‌های بروز احساسات و عواطف انسانی، یعنی شعر درآمده است. 

کتاب پریشانی چشمان غزال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

پریشانی چشمان غزال کتابی است برای تمام دوست‌داران شعر معاصر و تمام علاقه‌مندان به شعر سپید و عاشقانه.

بخشی از کتاب پریشانی چشمان غزال

شکوفه آلوی زرد

می‌خواستم واژهٔ عاشقانه باشم

در لبان سرخ دخترکی

شکوفه آلوی زرد

کناره دیوار باغ

میان پرچین‌ها

جوانه‌ای نورسته

و یا جامی مست در دستان کوزه‌گر باشم

گِل می‌شدم در جان ریشه‌ها

کوچک و ناچیز، همچون دانه‌های شن

کنار ساحل دریا

میان انگشتان کودکی ریز می‌شدم

قطرهٔ آبی

جاری می‌شدم

از لابه‌لای صخره‌ها

***

چکاوکان بی‌قفس

او

به کجا رهسپار است

که آسمان شورید و دیوانه‌وار

در شیاره‌های دستانش

زندگی عاشقانه جاری کرده است

هنگامه شب

و انعکاس شیشه‌ای نور مهتاب

بر قاب حوض خانه‌ای قدیمی

در تلاقی سپیده بامداد

و شعله‌های فروزان خورشیدی چشمانش می‌زنند

آوازها و ملودی‌های نسیم

و نوای دل‌انگیز قناریان

و چکاوکان بی‌قفس

کوچه‌های خاکی سرزمین‌ام

از میانه حصارهای تاریخ

و شمیم عطرآگین گیسوانش

مسحورانه نفس و جانی گرفته‌اند

شاید این بار

شریان‌های جاری مشترک عاشقانه بهار

از لابه‌لای انگشتان سحرانگیزش

چو رودخانه‌ای وحشی جاری می‌شود

روی شاخه‌های چنارها

روی گلبرگ نسترن‌ها

و ساقه‌های علفزارها

روی شکوفه‌های نرگس‌های عاشق دشت‌های سرزمین‌ام

و یا شاید

این بار روی برگ برگ

یاس‌های وحشی سرخ‌فام خیابان‌ها ...

شاید کسی چه می‌داند

تو برایم حکایت کن این بار

در دل کدامین گورستان

تابوت تاریکی شب را

دفن و به خاک خواهند سپرد

و گیسوان وحشی کدامین باغ

به آتش عشق‌اش شعله‌ور خواهد شد

و یا

در امتداد کدامین افق

و تصویر کدامین قناری به صلیب

رها وآزاد خواهد شد

و یا

کدامین آسمان سرد و زمستانی

این بار شاعرانه بهاران و سبز خواهد شد

تو برایم حکایت کن

او به کجا رهسپار است

***

تصویر سایه‌ها

دیشب بوی تنت

مدام شمیم عطر یاس وحشی می‌داد

و چشمانت میان فام‌های سحرانگیز مهتاب

پرسه می‌زد، دائماً

رنگ می‌باخت در کنار پنجره

و

در قامت ایستاده

تصویر سایه‌ها اشک‌هایت

مرا در خود غرق می‌کرد

برای لحظه‌ای چشمانم را

خیره در نگاهت بستم

در رویا تو را با تمام وجودم بغل کردم

مدام می‌ترسیدم که چشم باز کنم

و تو ز آنجا رفته باشی

تجسم سیمای لبخندت

و صدای آوای خنده‌هایت

دیوانه‌وار مرا عاشق خود کرده بود

هرگاه می‌آمدی قلبم گویی در سینه‌ام

چون فشان عطر آجرهای ساختمان قدیمی می‌شد

که با ضربتی فرو می‌ریخت

در تار و پود غزل‌های شعرم

اما

سایه‌های سپیدارهای تاریخ

همچنان با نفس‌هایت وی شهر باستانی را بنا می‌کرد

یاد روزهایی افتادم که

سر کوچه خیابان بن‌بست شهر

برای آمدنت شمع روشن می‌کردم

شعله فروزان و ملتهب عشق تو

با نور جادویی شمع تمام وجودم را

به آتش می‌کشید گویی هنوز پس از گذشت سال‌ها

این شمع‌ها بوی تن تو را می‌دادند

آخرین نامه‌ات را باز کردم

و چشم در چشم

تصویرت که به دیوار ایوان آویزان بود

نگاهم را دوختم انگار قرن‌هاست

که تو آنجا بوده‌ای

بیش از صدها سال با تمام وجودم

برای لحظه‌ای بوی پیراهنت را بغل کردم

و به آرامی چون شبنم صبح اشک ریختم

گویی این بار می‌خواهم برای همیشه

کنار پلاک خونیت...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

حجم

۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان