دانلود و خرید کتاب حباب ترس آنت میدلتون ترجمه شادی خادمی
تصویر جلد کتاب حباب ترس

کتاب حباب ترس

معرفی کتاب حباب ترس

کتاب حباب ترس اثری از آنت میدلتون با ترجمه شادی خادمی است که در انتشارات نسل روشن به چاپ رسیده است. این کتاب که یکی از کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز است ماجراهای زندگی فردی را روایت می‌کند که در زندگی با موقعیت‌های ترس‌آور بسیاری روبه‌رو شده است و تصمیم گرفته است با ترس‌هایش روبه‌رو شود.

درباره کتاب حباب ترس

زندگی با ترس، با تمام موقعیت‌های ترس‌آوری که برای همه ما پیش می‌آید، سخت است. ممکن است تصمیمات بسیاری گرفته باشیم، اما ترس درونی ما، مانعمان شده باشد تا برای عملی کردن تصمیممان گامی برداریم. گاهی نیز در مسیر ترس راه خودش را باز می‌کند و ادامه دادن را برای ما سخت می‌کند. اما ما چکار باید بکنیم؟ آیا باید دربرابر ترس‌ها تسلیم شویم یا ایستادگی کنیم و به مقابله و جنگیدن با ترس‌هایمان مشغول شویم.

آنت میدلتون که زندگی پرهیجانی را پشت سر گذاشته است، بارها و بارها در چنگ موقعیت‌های ترس‌آور گرفتار شده است. او که در خدمت نیروهای ویژه است، بارها و بارها این حس را تجربه کرده است. زمانی که نمی‌دانی چه چیزی در انتظارت است و اتفاقات می‌تواند به شدت ترسناک باشند. او در کتاب حباب ترس، مجموعه داستان‌ها و تجربیاتش را بیان کرده است. از تمام موقعیت‌هایی که گرفتار چنگال ترس شده است و موفق شده است تا خودش را از آن نجات دهد.

کتاب حباب ترس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب حباب ترس را به تمام کسانی پیشنهاد می‌کنیم که دوست دارند حباب ترس دور خودشان را بترکانند و با شجاعت در برابر تمام مشکلات زندگی ایستادگی کنند.

بخشی از کتاب حباب ترس

دلیل اینکه من به شدّت می‌خواستم از کوه اورست صعود کنم، چه بود؟ چرا به هنگام عبور از خیابان خودم را در معرض خطر قرار می‌دادم؟ به چه دلیل به هنگام صرف نوشیدنی و کشیدن سیگارهای گران‌قیمت توهمات خشونت‌بار ذهنم را به خود مشغول می‌ساخت؟ چه کسی چنین افکار وحشتناکی را به ذهن خود راه می‌دهد؟ باور کنید من اصلاً دلم نمی‌خواست که یک تروریست با یک کلاشنیکف و جلیقهٔ انتحاری وارد جمع شود و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار دهد. من فقط دلم می‌خواست از جا بپرم و افراد را نجات دهم. دلم می‌خواست وارد عمل شوم. از صمیم قلب می‌خواستم در شرایطی قرار بگیرم که مجبور شوم بین مرگ و تلاش برای زنده ماندن یکی را انتخاب کنم. داروی روح و چیزی که بیش از همه خواهانش بودم، ترس بود.

شاید عجیب به نظر برسد، امّا رابطهٔ من با ترس به این‌گونه است. من از صمیم قلب خواهانش هستم و به آن نیاز دارم. به همان نسبت که به ترس نیاز دارم از آن می‌هراسم. در سفرهایی که به شهرهای مختلف داشته‌ام، همواره مورد سؤال قرار می‌گیرم که چرا این‌قدر نترس هستم. پاسخ اینجاست که من نترس نیستم، به نظر من نترس بودن امری غیرممکن است. من همیشه ترس را احساس می‌کنم، نه‌تنها حسش می‌کنم، بلکه از آن نفرت دارم. من تلاش نمی‌کنم که بر ترسم غلبه نمایم یا اینکه از آن لذّت ببرم، بلکه آموخته‌ام که از آن بهره ببرم. تجربه‌ای که در جنگ افغانستان داشتم و رهبری تیمی که وظیفهٔ دستگیری خطرناک‌ترین انسان‌های زمین را داشت، به من آموخت که ترس به یک اسب وحشی شباهت دارد. یا باید در زیر سُم‌های آن لگدمال شوید، یا اینکه مهارش نموده، یراقش کنید و بر آن سوار شده و تا خط پایان به‌پیش بتازید.

من باور دارم که راز موفقیتم توانایی‌ام در مهار ترس و بهره جستن از آن است. اگر چنین قدرتی نداشتم، هرگز نمی‌توانستم بدون مشکلات روحی و روانی، دوران جنگ افغانستان و شرایط دشوار آن را پشت سر بگذارم. فراتر از آن اگر قدرت مهار ترس را نداشتم هرگز نمی‌توانستم در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود به موفقیت برسم و اجازه دهم تا ترس مرا به هر جا که می‌خواهم ببرد. من الآن به‌جایی رسیده‌ام که بر ترس تکیه می‌کنم و زمانی که احساس می‌کنم از من دور شده است عصبی و مضطرب می‌شوم. بدون ترس هیچ چالشی وجود ندارد. بدون چالش هیچ رشدی صورت نمی‌گیرد و بدون رشد نیز زندگی مفهومی نخواهد داشت.

در درون حباب

شیوهٔ مهار نمودن ترس زندگی مرا به طرز غیرقابل‌تصوری دچار تحول کرده است. این شیوه من را از فردی ساده‌لوح، عصبی و خطرناک به وضعیت کنونیم تبدیل کرده است. خبر خوش این است که همه می‌توانند آن را فرابگیرند. من آن را «حباب ترس» نام نهاده‌ام.

دورانی که در ارتش بودم، بسیاری از وقت‌ها زمانی که به مرخصی می‌آمدم، دلم نمی‌خواست به جبهه برگردم. ترسی که در جبهه‌های جنگ بر انسان مستولی می‌شود، به طرز غیرقابل‌باوری شدید و قوی است. این ترس سطوح مختلفی دارد و بدترین آن انتخاب میان «مرگ و زندگی» است. بسیاری از افراد شاید هرگز در این موقعیت گیر نیفتند، یعنی در شرایطی که اگر یک‌قدم به جلو بردارند ممکن است گلوله‌ای مغز سرشان را بشکافد. من بارها و بارها در چنین موقعیتی گرفتار شدم.

بسیاری از افراد شجاع و قوی، در مدیریتِ آن سطح از ترس و وحشت موفق عمل نکردند. من بهترین و قوی‌ترین سربازان را دیدم که به‌زانو درآمدند، شروع به لرزیدن نمودند و در سیلاب اشک‌هایشان غوطه‌ور شدند. اگر کسی نتواند افسار ترس را به دست بگیرد و بر آن سوار شود در چنین وضعیتی گرفتار خواهد شد. امروز، بسیاری از آن افراد از مشکلات روحی و روانی شدید رنج می‌برند، زندگی زناشویی‌شان ازهم‌پاشیده، کارشان را ازدست‌داده یا در وادی مواد مخدر و مشروبات الکلی غرق‌شده‌اند. تعدادی از آن‌ها بی‌خانمان و عده‌ای هم وارد حیطهٔ جرم و جنایت شده‌اند. ترس آن‌ها را نابود کرده است.

Aba
۱۴۰۰/۰۵/۱۳

کتاب ارزش خواندن بیش از یکبار را هم دارد. در دسته بندی ترس و معرفی انواع آن گامی رو به جلو برداشته است. ترس هایی که به سبب تربیت غلط در ما شکل گرفته اند ترس از قضاوت دیگران، شبه

- بیشتر
saeid
۱۴۰۰/۰۹/۰۴

سلام کتاب از ترجمه و جذابیتی خوب برخوردار ،نویسنده سعی کرده براساس تجربیات و داستان زندگی خود به بیان علل ترسر بپردازد. مولا علی می فرماید: اگر از کاری هراس داری،خود را در آن بیفکن زیرا گاهی ترسیدن،از خود آن کار سخت تر

- بیشتر
النا
۱۴۰۰/۰۵/۲۹

من از خوندن کتاب های انگیزشی خیلی لذت می برم و داستان زیبای این کتاب واقعا منو جذب کرد...خوندنش رو بهتون توصیه می کنم...

کاربر ۱۲۷۹۱۵۲
۱۴۰۰/۰۵/۲۹

من این کتاب رو بعنوان عیدی هدیه گرفتم آنت میدلتون که واقعا حرف نداره و من برنامه هاشو دنبال میکنم این کتابم علاوه بر محتوی انگیزشی داستان زیبایی هم داره از خوندنش لذت بردم و مهمتر اینکه راهکار میده و حرف خالی

- بیشتر
Nazanin
۱۴۰۰/۰۵/۳۱

واقعا کتاب خوبیه ، ارزش چند بار خواندن رو داره ترجمه‌ی خیلی روان و حرفه‌ای داره

سحر کریم زاده
۱۴۰۱/۰۲/۲۰

بسیار بسیار بسیار کتاب خوبی بود، واقعا توصیه میکنم. محتوای کتاب بینظیره. ممنونم از ترجمه بسیار روان. کتاب رو یکبار خوندم و مشتاقانه بار هم میخونمش.

Yasmin
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

یکی از بهترین کتاب های بود که تا حالا خواندم. شما را به زیبایی با ترس هایتان روبه رو می کند، و طرز فکری جدید را به شما نشان میدهد. ماجرا ها با زبانی ساده و در رابطه با یکدیگر بیان شده صد

- بیشتر
Who am i
۱۴۰۰/۰۷/۲۹

این کتاب با مقدمه و ترجمه حرفه ایی که دارد، حسابی جذب ام کرد. از اون کتاب هایی هست که دوست دارم یک روزه تمام اش کنم

کاربر ۲۷۰۲۹۷۸
۱۴۰۰/۰۵/۲۹

من این‌کتاب را خواندم و از اون لذت بردم، کتابی که ارزش چند بار خواندن را دارد، ترجمه بسیار روان و متن بسیار گیرا با داستانی جذاب ، حتما توصیه میکنم این کتاب رو به همه.

حمیدرضا
۱۴۰۰/۱۰/۰۳

اگر از مثال های بیشتری استفاده میکرد بهتر بود، در کل این کتاب رو در دسته زندگی‌نامه هم میشه جا داد. صحبتاش کمی جالب و منطقی بود اما طوری نبود که آدم واقعا حس کنه.

«من به‌اندازهٔ کافی خوب نیستم» ترس نهایی بشر است.
حمیدرضا
نباید به دیگران اجازه دهید تا هویت شمارا تعریف و تعیین کنند، منظورم این است که در مورد تصوری که دیگران از شما دارند هراس به دل راه ندهید.
س
اگر با فردی مواجه شدید که واژه‌های «همیشه»، «هرگز» و «همه» را زیاد مورداستفاده قرار می‌دهد، هشیار باشید که ممکن است او فردی منفی‌باف باشد؛ زیرا این دسته از افراد همواره به خودشان تلقین می‌کنند که همهٔ انسان‌ها با آن‌ها دشمنی دارند. آن‌ها منفی‌بافی خود را عمومیت می‌دهند، زیرا نمی‌خواهند بپذیرند که مشکل از عدم شجاعت خودشان است و سعی می‌کنند دلیل مسائلشان را در جای دیگر و در وجود شخص دیگری بجویند.
saeid
اگر به دیکشنری رجوع کنید احتمالاً به این نتیجه خواهید رسید که نقطهٔ مقابل ترس، شجاعت است، امّا من به‌یقین باور دارم که در برابر ترس، رشد قرارگرفته است.
س
زندگی همهٔ انسان‌ها به این صورت است، ما همگی در راهرویی زندگی می‌کنیم که پر از درهای مختلف است و باز کردن هرکدام از آن‌ها تشویش‌آمیز و هراسناک است. به خاطر همین است که از هر ده مورد، سعی می‌کنیم از نُه در اجتناب نموده و آن را باز نکنیم؛ امّا به‌محض اینکه دل و جرئت پیدا می‌کنیم و دری را می‌گشاییم وارد یک راهروی بهتر می‌شویم که پر از درهای جدید است و گشودن آن‌ها ترسناک‌تر از درهای راهروی قبلی است. اگر می‌خواهیم به شخصی تبدیل شویم که همیشه آرزویش را داشته و زندگی رؤیایی نصیبمان شود، می‌بایست جرئت داشته باشیم و درهای بیشتری را بازکنیم.
س
به این نتیجه رسیدم که اگر نمی‌توانم به‌طور کامل از شر ترس رها شوم، شاید بتوانم آن را به قطعات کوچک‌تر و قابل‌کنترل‌تری تبدیل کنم.
س
«به‌خاطر اینکه مدّت زمان زیادی در حباب می‌مانی، اگر فقط ۵۰ درصد از سؤال اوّل را بلد باشی چه اتفاقی می‌افتد؟ تنها کاری که در آن شرایط انجام می‌دهی این است که آن حباب را با خودت به سؤال بعدی هم بکشی و این کار بر روی عملکردت برای آن سؤال هم تأثیر منفی خواهد گذاشت و این بار منفی تداوم پیدا خواهد کرد. به تو قول می‌دهم با این روش قادر نخواهی بود خودت را به سؤال ۱۰ برسانی و به‌طور کامل شکست خواهی خورد.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
من باور دارم که راز موفقیتم توانایی‌ام در مهار ترس و بهره جستن از آن است. اگر چنین قدرتی نداشتم، هرگز نمی‌توانستم بدون مشکلات روحی و روانی، دوران جنگ افغانستان و شرایط دشوار آن را پشت سر بگذارم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ما همگی در راهرویی زندگی می‌کنیم که پر از درهای مختلف است و باز کردن هرکدام از آن‌ها تشویش‌آمیز و هراسناک است. به خاطر همین است که از هر ده مورد، سعی می‌کنیم از نُه در اجتناب نموده و آن را باز نکنیم؛ امّا به‌محض اینکه دل و جرئت پیدا می‌کنیم و دری را می‌گشاییم وارد یک راهروی بهتر می‌شویم که پر از درهای جدید است و گشودن آن‌ها ترسناک‌تر از درهای راهروی قبلی است. اگر می‌خواهیم به شخصی تبدیل شویم که همیشه آرزویش را داشته و زندگی رؤیایی نصیبمان شود، می‌بایست جرئت داشته باشیم و درهای بیشتری را بازکنیم.
f.r
گذشته‌ها را دور بریزید زیرا قدرت تغییر دادن آن را ندارید و گذشته هم دیگر قدرتی در برابر شما ندارد
کاربر ۱۲۳۷۳۵۵
شما نمی‌توانید زندگی‌تان را حول راضی نگاه‌داشتن سایرین شکل دهید، کسب رضایت و خشنودی سایرین لازمهٔ خودپرستی است. خودپرست به مدح و ستایش نیاز دارد و بیش‌ازحد به نظر سایرین اهمیت می‌دهد. شما نمی‌توانید افکاری که سایرین در موردتان دارند را کنترل کنید و لازم نیست که چنین خواسته‌ای داشته باشید. نظری که آن‌ها در مورد شما دارند به خودشان مربوط است، آن‌ها را به حال خودشان واگذارید، ولیکن غرور به مدح و ستایش خارجی نیاز ندارد و به خاطر همین است که شمارا عقب نگاه نمی‌دارد. زمانی که دست از خشنود ساختن همگان برداشتید، رها و آزاد خواهید شد.
کاربر ۱۲۳۷۳۵۵
شما هم باید به خودتان آموزش دهید که رنج و دردی که ذهن برایتان پیش‌بینی می‌کند، احتمالاً تصوری بیش نیست و حتّی اگر بدترین دردها را هم متحمل شوید، دنیا به آخر نخواهد رسید.
کاربر ۱۲۳۷۳۵۵
وقتی وارد رینگ شدی، یادت باشد که این یک مسابقه است و کسی با تو خصومت ندارد. طرف مقابل از تو متنفر نیست. اگر مشت خوردی و دردت آمد، گریه نکن، بلکه از خشمت علیه او استفاده کن. اشک‌هایت خشم درونت را می‌شویند و از وجودت خارج می‌کنند. این خشم را در درونت نگه‌دار. از آن برای حمله بهره بگیر
کاربر ۱۲۳۷۳۵۵
به او گفتم: «چرا داری می‌لرزی؟ هیچ خطری تهدیدت نمی‌کند. حباب در انتهای سکو انتظارت را می‌کشد. در این نقطه و این لحظه به ترسیدن نیازی نداری. پس آرامشت را حفظ کن.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حتّی در روز امتحان، وقتی درراه مدرسه هستی هم لازم نیست وارد آن حباب شوی. حتّی زمانی که در کلاس را باز می‌کنی و برگهٔ امتحان را در مقابلت می‌گذارند هم همچنان نیازی به وارد شدن در آن حباب نداری. فقط وقتی‌که کنترل از دستت خارج می‌شود و ساعت شروع به تیک‌تاک می‌کند، آن‌وقت باید وارد حباب شوی. در درون حباب به سؤال اوّل حمله کن و زمانی که این کار را انجام دادی از حباب خارج شو و از آدرنالین ترشح‌شده در بدنت لذّت ببر، خودت را آرام کن و با یک حباب تازه به سؤال دوّ
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وارد همان حباب می‌شدم و تا زمانی که عملیات را به پایان می‌رساندیم وحشت داشتم. بعد از خاتمهٔ عملیات به‌سرعت خودم را به بالگرد می‌رساندم و به‌محض اینکه در بالگرد بسته می‌شد و اوج می‌گرفتیم از حباب خارج می‌شدم. شادمان، مشعوف و مغرور. خدا را شکر. دیگر تا زمان مأموریت بعدی به ترس اجازهٔ بروز یافتن نمی‌دادم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تنها زمانی که به هدف می‌رسیدیم یعنی جایی که دشمن در آن پناه گرفته بود، ترس واقعی مفهوم می‌یافت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
درنتیجه با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر نمی‌توانم به‌طور کامل از شر ترس رها شوم، شاید بتوانم آن را به قطعات کوچک‌تر و قابل‌کنترل‌تری تبدیل کنم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
باوجوداینکه من از ابتدای خدمتم در ارتش مصمم بودم که به یکی از این مردان تبدیل نشوم، امّا کاملاً احساس می‌کردم که ترس درحال نفوذ در وجودم است. زمانی که عضو نیروهای ویژه در ارتش بودم ممکن بود تا شش ماه در مناطق جنگی در نقطه‌ای دورافتاده که به نظر می‌رسید در منتهی‌الیه زمین قرار دارد، خدمت کنم و در تمام مدّت در حباب بزرگی از ترس و وحشت شدید روزگار بگذرانم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
شیوهٔ مهار نمودن ترس زندگی مرا به طرز غیرقابل‌تصوری دچار تحول کرده است. این شیوه من را از فردی ساده‌لوح، عصبی و خطرناک به وضعیت کنونیم تبدیل کرده است. خبر خوش این است که همه می‌توانند آن را فرابگیرند. من آن را «حباب ترس» نام نهاده‌ام.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۲۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۳۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان