نظرات درباره کتاب پیاده و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیاده

نظرات کاربران درباره کتاب پیاده

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۱۱۶ رأی
۴٫۰
(۱۱۶)
Arash
از نظر من کتاب بسیار جذاب و دوست داشتنی ه، با قلمی روان و روایتی دوست داشتنی از ضعف های جامعه مردسالار ایران. کتابی که هیچ نقدی بر این سیستم نداره، اما با هر خطش میتونی بفهمی که چه میگذره بر انیس ها ی این مملکت. به قول یکی از دوستان، هستند هزارانی مثل انیس که کسی زبانشون یا قلمشون نیست و چه دردناک ه دیدن و شنیدن از زنانی که خودشون نمادی از ایستادگی و مقاومت هستند، اما زیر نگاه ها و رفتارهای نادرست یک جامعه باید خم بشن و دم نزنن. اشک ریختن با این کتاب کمترین کاری ه که میشه در حق انیس ها کرد... به امید دیدن روزهای روشن تر برای زنان ایران...
سیّد جواد
کتاب ۴۲۸ از کتابخانه همگانی ، یک داستان تلخ و سیاه. سرگذشت زنی روستایی که تمام بدبختی های عالم در عرض چند سال سرش آمد !! زنانی فرشته و پاک در مقابل مردانی وحشی و گرگ صفت !!! پایان بندی کتاب، بزرگترین نقطه ضعفش بود.
gpar
کتابهای خانم سلیمانی خیلی عالی ، روان و پرکشش هستند..با اینکه تقریبا حول موضوعات مشابهی نوشته شدند اما خوندن اونها بسیار دلپذیر هست..مطالعه ی آثار ایشون رو توصیه میکنم.
P.Zirak
💢 یه رمان عاااالی با قلمی روان شخصیت پردازی های کامل
haniye alizadehh
این نظر داستان را لو می دهد. شخصیت پردازی محشر است. انیس بلاکش و ستمدیده وقتش که می رسد به قول گفتنی آن رویش بالا می اید. می شود اقا بالاسر و تو سر زن شوهرش هوشنگ. یک جاهایی مدام باخودم می گفتم لیاقتش همان کرامت بود اما خب مظلوم و بلاکشیده ست و اگر برایش دل نسوزانی محکومی به هزارتا برچسب. انیسی که با جان و‌دل ستم کرامت را ارزو دارد. لعنتش می کند و می داند‌که سیاه روزی اش تقصیر کرامت است اما باز او را میخواهد. جز این است که یک چیزی درون زن ها هست که می خواهند ستم دیده و بلاکش باشند؟ این که اینجوری بیشتر بهشان می چسبد؟ چندتا زن مثل زن صاحبکار هوشنگ داریم؟ لذت ببرد از زندگی ش. دنبال جلب ترحم‌ نباشد و اقا بالاسر نتراشد برای خودش. زهرا خانم، زهرا خانم مهربان و عاقل. همان چیزی که از یک زن جاافتاده و درد کشیده و باتجربه انتظار داریم. جالب تر کامران است و پسرک سربازی که از کوه پرت شده و کسانی که قاچاقی می خواهند از مرز رد شوند‌و کشته می شوند و پیرمردی خارج رفته و برگشته ای که مثلا قصد کمک دارد اما در اصل به قول زهرا خانم بچه باز است. یک جورهایی همه سناریوهای ممکن برای کامران که با پدرش قرار است از کشور خارج شود در این ادم ها تعریف شده است. و روزبه ، سیاه روزی که بی شک به سرنوشت پدرش هوشنگ مبتلا می شود. بزرگ شدن در یتیمی و‌پرورشگاه و بعد جوانی وهواخواهی گروهی، جنبشی، جریانی چیزی و نهایتا قربانی شدن برای جریان هایی که هیچ ایده ای از آن ها ندارد. قربانی هایی که هرجامعه ای به انها نیاز دارد.
Blue_sky
تحلیل جالبی بود👌
دادگر
همین الان تمومش کردم. فقط میتونم بگم حال خوبی از خوندن این داستان ندارم. خیلی تلخ و مصیبت‌بار ... حس می‌کنم آدمهای داستان رو میشناسم و کتاب، یه سرگذشت حقیقی بوده. هم میشه خوندنش رو توصیه کرد، و هم به کسانی که اهل کتاب‌های تلخ نیستن شدیدا توصیه می‌کنم نخونن کتاب رو.
Sayna sedigh
چرا آخه آخرش اینقدر تلخ تموم شد. انیس طفلک از همه تو این دنیا بدترین برخوردا رو دید دیگه آخر قصه کاش نویسنده مراعاتش و می‌کرد :)
حسین احمدی
کتاب ساده و روان بود و البته جذاب...
مروارید ابراهیمیان
کلا قلم جذابی دارن، من این کتاب رو تقریبا یه روزه خوندم. پر کشش بود و صریح و باور پذیر
کافه کتاب
کتاب قشنگی بود ممکنه کامنت قشنگی به نظر نیاد ولی حق انیس هم یک زندگی خوب نبودچون خودش نمی خواست ..... زمانهایی که هوشنگ بهش می گفت ببخشید انیس چندشش می شد و با خودش می گفت مرد باید جذبه داشته باشه مثل کرامت ..... اونوقت کرامت چکار کرده بود ؟ حتی برا بچش شناسنامه هم نگرفته بود 🙄🙄
کاربر ۱۳۵۸۸۱۹
داستان اینقدر خوب نوشته شده وکشش داره که یکروزه خوندمش وتمومش کردم....ولی کاش لا اقل داستانها اینقدتلخ نباشن....از دیروز که خوندمش حالم بده برای همه انیسهای کشورم.لا اقل تو قصه ها حق به حق دار برسه واینقدر زجر نکشه........
Hadith
از همه نظر عالی بود فقط حیف که غمگین تموم شد. امیدوارم حقیقی نبوده باشه... بیچاره انیس...😭
صدف
روایت غم انگیز دیگری از خانم سلیمانی روایتی از سرنوشت غم انگیز زنان ایرانی در جامعه ای مردسالار که هنوز هم اخبار از گوشه و کنار آن نشان می دهد این قصه همچنان ادامه دارد انگار که این رنج برای زنان سرزمینم پایانی ندارد. پایان داستان هم به نظر من نمایانگر این است که قربانی با تحقیر خود و القای حس برتری طلبی،، خود نقشی اساسی در پرورش عذاب دهنده ی خویش دارد.
همچنان خواهم خواند...
چقدر این کتاب را دوست دارم میتونم بگم از بین کتاب‌هایی که تا الان از بلقیس سلیمانی خوندم این بهترین بود. داستان درباره زنی ستمدیده به نام انیس‌است. شخصیت انیس، افکارش، دیالوگ‌هاش، تصمیم‌هاش خیلی جالبه و گاهی تاسف آور. زندگی برای انیس خیلی سخته، بی‌انصافی‌های زیادی در حقش روا داشته میشه ولی باعث تاسفه که گاهی مقصر اصلی این سرنوشت تلخ خودشه!!! روایت نویسنده همیشه خوبه و در این کتاب خوبتر. خوب بلده چطور شخصیت‌هاشو معرفی کنه و اطلاعات رو در متن روایتش چطوری توزیع کنه. نام کتاب هم از یکی از تکه‌ کلام‌های انیس انتخاب شده. از مطالعش لذت ببرید.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
🌵_داستان روایت قربانیان تعصب است اما به همین خاتمه نمی یابد. گاه می بینید چقدر کینه توزی خانه خراب می کند،نبخشیدن و قضاوت کردن و بی موقع کوتاه آمدن و چه و چه و چه، دور هم که جمع می شوند چطور زندگی آدم را ویران می کنند. به نسبت دیگر کتاب های بلقیس سلیمانی،توقعی بیش از این می رفت از نثر و داستان پردازی کتاب، اما همچنان هم روان بود و با اینکه زیاد گریز داشت،آنقدر با مهارت و تسلط نگاشته شده بود که داستان نشود .پایان کتاب توی ذوق زد! نه داستانش، بلکه انگار همه چیز را خیلی زود به نقطه ی پایان رسانده بودند! می شد فراخ تر داستان را به سر انجام رساند. احساس می کنم پایانش تیر آخری بود که از کمان محتوای تراژدی اش پرتاب شده بود، اما نمی شد غیر از این نیز توقع داشت. انگار نثرش را نمی شد پذیرفت، انگار تشریح صحنه های آخر به خوبی ادا نشده بود و می شد پایان بندی بهتری در نثر و شیوه ی روایت داشت. اما در مجموع خوب بود و نمی شود گفت خوب نبود. کتاب پیاده را به چه کسانی پیشنهاد (نمی) کنم: به تمام کسانی که عواطف داستان ها بیش از نگاه اندرز از داستان بر زندگی شان تاثیر می گذارد!. 🌹خطر اسپویل 🌹 پیش از پیاده مارون را خواندم. پیش تر شنیده بودم زندگی بلقیس سلیمانی را. وقتی که مارون به انتها رسید مردد بودم که شرح زندگی واقعی بلقیس را شنیده ام یا داستان پرداخته ی توام با واقعیتش را. پیاده نیز هم از حکایت مارون مستثنا نبود. انگار فی الواقع زندگی شان را بی کم و کاست می نویسد. انگار داستان سراسر حقیقت است. زندگی مردم روزگاری که می دوند نان شبشان جور شود و شکم بچه هایشان را سیر کنند،بدبختی می کشند، شادی می کنند، کم می آورند و حتی نفرین و نذر و نذوراتشان هم می گوید این داستان ها چندان هم با واقعیت تناقص ندارند. همه شان گناهکارند اما نمی شود معاخزه شان کرد، همه شان بی‌گناه اند اما نمی شود مطهر و مقدسشان دانست. قصه قصه ی آدم هاست، با همان خاکستری تیره و روشنشان، با همان وضعیت به عدالت نرسیده شان، با همان کم و کاست های توی ذوق و غیر توی ذوقشان. زنان مثل انیس کم نیستند، اصلا آدم هایی که مثل انیس باشند کم نیستند. آدم هایی که خود نیز زمانی و حتی هنوز در زمره شانم! نه به اتهام، بلکه به نامردی و نامردمی دیدن از خلقی که فکر می کنی سکوت کنی و چیزی نگویی تهش به رویایی که می بینی شرمنده شده اند و آمده اند تا دلجویی کنند می رسی. جان بکن و تهش توقعشان می شود که چرا نمرده ای یا چرا فلان و بهمان کار که به منفعتشان بوده انجام نشده. گورانی ها تهش هم آدم نشدند،مثل خودمان. شنیدند تا چه اندازه جان کنده، دیدند دامنش پاک بوده، فهمیدند تهمت زده اند و قصار از ایشان بوده، باز هم گفتند ضعیفه با رقیب شوهر بددل و شکاکِ از خدا بی‌خبرش غلط کرده است که محرم شده، ازدواج کرده، خواسته زندگی که آنها خراب کرده بودند را نجات بدهد. باز هم مثل حرف و حدیث های ساخته و پرداخته میان خودمان و همان آدم هایی که فکر می کنیم گوشتمان را بخورند حرمت استخوانمان را دارند. سکوت بی موقع آدم را خانه خراب می کند، که انیس را خانه خراب کرد. کینه ورزی آدم را خانه خراب می کند که انیس و کرامت و ده ها نفر را خانه خراب هم کرد. بددلی و تعصب هم که جان آدم ها را مثل ماست می گرفت،اخر سر شد کارد در استخوان انیس و بچه هایش و هر که خویشی داشت با این زن زبان بسته. هیچ کس نگفت انیس هم آدم است؟ نه نگفت! لااقل از آنهایی که فکر می کرد استخوانش را دور نمی ریزند که نشنید، حتی از زبان برادر عزیز کرده اش. آه که چقدر دردهای داشته و نداشته در دلم یا جا باز کرد و یا روشن شد. چقدر شبیه به خودمان بود انیس و زندگی بی مونسش. چقدر شبیه به خودمان بودند گورانی ها که گور انیس را کندند. چقدر حرف ها داشت داستان تعصب و بددلی مردمان گوران! چه قصه ها که نساختند برای دختر بیست و هفت ساله ای که از اساس هم انگار کسی ندیده بودش، حالا که زن بود آدم نبود؟ بود! مادر نبود؟ بود! قانون باید حامی اش می شد، شد؟ نشد. انیس کینه داشت، تقصیر خودش بود؟ نباید می داشت؟ می توانست نداشته باشد؟ می توانست کاری کند؟ نه! نمی توانست، خدا عادل بود و زیاد نجاتش داده بود، خدا را نداشت هیچ کس را نداشت، مثل خودمان، مثل زن های شهرمان. مثل آدم هایی که می شناسیمشان.خدا بود که حواله کرده بود آن شمر هایی که تعصب داشت از کل تن‌شان می چکید را به او. اصلا بحث این نیست که خدا بوده و هست، بحث نامردمی ست و زیاد هم می شود درس گرفت. مخصوصاً اگر درس عبرتی بشود برای آدم هایی از قماش انیس، کرامت و همه ی گورانی ها.
mina
خانم سلیمانی بی نهایت توانا هستند در قصه گویی ،من کتابهای ایشون رو که شروع به خوندن میکنم تا وقتی تاآخرش نخوندم زمین نمیتونم بزارم و البته نثر قوی و ایده داستان پردازی ناب ایشون حیرت آوره
Nadi Otari
درمورد نویسنده من اولین کتابشون بود که خوندم خوشم اومد میرم برای کتابای بعدی ایشون و دوباره میگم من ملاک انتخابم اول تصویر سازی کتابه بعد داستان پردازی. جزییات دیگه دلیل نمیشه امتیاز کم کنم و این کتاب برام هم تصویر سازی خوبی داشت هم داستان پردازی 🌹🙏 درمورد شخصیت داستان به حد تنفر از دست انیس آخرای کتاب حرص خوردم و با بدجنسی کامل اخر کتاب دلم خنک شد😤🙈
azami
عالی بود. فقط با پایان بندیش یه کم مشکل داشتم
سید کاظم بدری فر
عالی خیلی روان
Nahal 64
سلام جناب بدری فر کتاب ۶۴۱۰ خاطرات سیدالاسرا حسین لشکری رو میتونید مطالعه کنید ک متاسفانه طاقچه نداره.
Parvane Mohamadi
خیلی عالی بود
mahasti
خیلی عالی با 3 ستاره!! 😉
نیتا
داستان زنی ساده و کم سواد که تمام مصیبت های جهان بر سرش آوار می شود. سرگذشت بسیاری از زنان ایرانی و تمامی قوانین مردسالانه این کشور. داستان روان بود و شخصیت پردازی ها خوبی داشت. من از خواندن کناب لذت بردم هرچند که پایان داستان بسیار تلخ بود.
maedeh
داستان پردازی خوبی داشت اما خیلی خیلی تلخ.
ساجده
تلخ بود خیلی تلخ... با انیس زندگی کردم و درکش کردم .با ترس هایش ترسیدم با رنج هایش رنج کشیدم کاش اینقدر تلخ تمام نمیشد
وحید
من ار این نویسنده کتاب های دیگه ای هم خوندن، کتاب خوبی بود، اما در انتخاب داستان خلاقیت زیادی به کار نرفته بود، من از وسطای کتاب اتفاقای آخر کتاب و حدس میزدم. در مجموع کتاب بدی نست
مهسا حامدیان
رمان خوش خوانی بود نثر خوب، روایت خوب، شخصیت پردازی خوب، کاش لااقل کورسوی امیدی داشت تا آنقدر مایوس و دلگیر خیره به صفحات پایانی نمانیم‌.
ati
قلبم سنگین شد از این همه مصیبت.... نثر انقدر روون بود که گذر ساعت رو متوجه نمیشدم...
آتنا
اولین کتابی بود که از خانم سلیمانی می خوندم و واقعا قلم بی نظیری دارن، خیلی خوب شخصیت پردازی می کنه و آدم را با قصه گویی روون و ساده اش با شخصیت های کتاب همراه می کنه. نمونه انیس- شخصیت زن کتاب- را توی اطراف مون خیلی می بینیم، زن هایی که با سنت ها و ارزش های جامعه مرد سالار کنار اومدن، قبول کردند که بهشون ظلم بشه و کاری از دستشون برنیاد جز نفرین کردن.
کاربر ۲۳۱۲۵۲۶
میشه کتاب رو برای من هم ارسال کنید؟
B3hNo0sH
پیشنهادش می‌کنم اما آخر داستان به نظرم خوب نبود اصلا :-)
مریم
رمانهای خانم سلیمانی خیلی به واقعیت نزدیک هستن. قصه زنهایی که اگر چشم بگردونیم ، شبیهشون رو زیاد میبینیم...
rozhpari94
تلخ و تلخ و تلخ پر از فقر فرهنگی
bita
عاااااااالی
آزی خانم
کتاب خوبی بود نثر روان وساده ای داشت
Dark Lady
کتاب به شدت قلم گیرایی داره تو بیست و چهار ساعت خوندمش تلخه ولی به نظرم حقیقته متاسفانه، حقیقت اون سالها و شاید حقیقت اکنون تو خیلی از شهرها و روستاها انیسی که بی دست و پا بود ولی تونست گلیم خودشو تو شهر غریب درندشت بکشه بیرون و اخر سرنوشتش اون شد... چه تلخ
کاربر 7344764
رنج و بی عدالتی بر علیه زنان ایرانی رو خیلی خوب نشون دادی قانون هم حتی به نفع مردها و زن جنس دست دوم ...ممنونم از بلقیس و هنرمندی بی نظیرش،حقیقت تلخی بود ،اونی که دنبال پایان خوش و عشق و شادی هست نخونه
کاربر 7778240
تلخ بود و بسیار پر کشش
baran
خیلی دوست داشتم کتابو قلم خانم سلیمانی عالیه
هانیه معینیان
به شکل تهوع‌آوری تمام مسائل حقوقی و فرهنگی زنان را در داستان چپانده بود و نتیجه یک رمان مصنوعی، نچسب و حال‌بدکن شده
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
جذاب وتلخ ،به نظر این نوع زندگی مردسالار منسوخ شده اما هستند زنانی که همچنان درسکوت ومظلومانه اسیر این دیدگاه زور گویانه هستندوهمچنان صبوری را پیشه کرده اند.
مهشید
داستان سراسر درباره نظام های ارزشی متعصبانه ای است که ریشه در سنت های مردم دارد. نظام های ارزشی که به راحتی و صرفا با تغییر مکان یک شخصیت (در اینجا انیس و آمدنش به تهران قرار نیست تغییر کند.) این کتاب درباره نظام ارزشی مردسالارنه ای است که در میان مردان داستان وجود دارد و توسط زنان داستان برای نسل بعد بازآفریده می‌شود. چرا که این نظام مردسالارانه برای زنان داستان "ارزشمند" است. این را می توان در نگاه خود انیس وقتی کرامت و هوشنگ را مقایسه می کند. در نگاهش به بردارش اسفندیار که هر چه کند عزیز است، دید. پیاده این مسئله را یادآوری می‌کند که تغییر تعصبات و ارزش های سنتی زمانی که دغدغه نان وجود دارد. هرگز آسان نیستند این رمان نه از جنگ حرف می زند و نه از سیاست، زیرا دغدغه رمان چیز. دیگری است. پیاده اگرچه داستانی روان و خواندنی است و مسئله فرهنگی اجتماعی مهمی در بستر دارد اما در شگردهای داستان نویسی بسیار ساده است.
T latifi
من از گورانی ها میترسم باید نام تمام داستانهای بلقیس سلیمانی میبود و بهترین مجموعه داستانهای ایرانیه... داستانهای ایران، گوران، انقلاب
جلالی
به نظر من این کتاب یکی از بهترین داستان های معاصر ایرانی است.
samin
خیلی عاااالی بود، کلی براش گریه کردم، ودلم برافداکاری زنان ساده سوخت،کاش آخرش باسربلندی برمیگشت پیش خانواده ش
فاطمه
انیس سیاه بخت😓🥺
رضوان خسروی
من کتاب رو فقط به خاطر قلم خوب خانم سلیمانی خریدم. ولی متأسفانه خیلی کتاب تلخی بود
حسین
خیلی جذاب و روان نوشته شده. اما داستان خیلی تلخه و تلخ تموم میشه.
Zahra
هنوز هم تعداد خانم هایی که این طور بهشون ستم میشه کم نیستند😔😔😔
z.gh
مشکلات یک زن از هزاران زن .تلخ
Romina
با خوندن این کتاب چیزی بهتون اضافه نمیشه
m-a
بااینکه تلخ بود اما قشنگ وجذاب بود
کاربر ۱۳۳۰۰۱۷
متنی ساده و تقریبا جذاب داشت، اما در کل ذهن مخاطب رو درگیر این میکنه که چقدر به ما زن ها ظلم شده و ما خودمون هم پذیرای این ظلم بودیم.

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان