نظرات کاربران درباره کتاب بیابان تاتارها
۴٫۵
(۱۵)
ارسلان
این کتاب یکی از ۵ کتاب برتری بوده که در سال ۱۴۰۱ تا به این لحظه خوندم، داستان درباره تنهایی انسانه، درباره مرد جوانیه که در تاروپود زندگی بلعیده میشه و به اون تن میده.
بخش از کتاب:
رفته رفته اطمینانش سست میشد. آن گاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد، حفظ یقین آسان نیست. درست در همین هنگام بود که دروگو دریافت که انسان ها چقدر از هم دورند و به رغم محبتی که ممکن است نسبت به هم داشته باشند، تا چه اندازه با یکدیگر بیگانه اند. پی برد که اگر انسانی رنج ببرد، رنجش از آن خود اوست و هیچ کس نیست که حتی اندکی از بار آن رنج را از دل او بردارد. دریافت که اگر کسی دردمند باشد، حتی عاشق بی قرارش هم نمی تواند با درد او درد بکشد و دانست که علت تنهایی آدمی همین است.
Armin
داستان درباره فردی است که فکر میکند مگر میشود این همه تلاش کرد و نتیجه نگرفت، بالاخره روزی می رسد که نتیجه این همه صبر را خواهم دید، اما زندگی واقعی متفاوت است عاشقان تنهایی و رویا بخوانند.
کاربر ۲۶۲۸۴۴۴
یادش بخیر این کتاب رو اولین بار توی خدمت سربازی تو رادیو شنیدم 😅 برنامه ای که شبها دیروقت پخش میشد و هر بار یه کتاب رو میخوندن و با رادیو قاچاقی گوش میکردیم . داستان کشش عجیبی داره البته مورد پسند افراد زیادی نیست به نحوی یه داستان سرد و بیروح برای خیلی هاست. سرگذشت افسر جوانی که به سودای خدمت در یک پادگان نظامی عالی عازم یک قلعه مرزی میشه و در نهایت هم گرفتار جادوی قلعه میشه سرگذشت افرادی که به نحوی زندگیشون با قلعه نظامی گره خورده پادگان پرت و دور افتاده که برای خیلی ها حکم تبعید گاه رو داره ، داستان تنهایی انسان هوسها و آرزوها و خیالها که به نحو باور نکردنی میتوتید درکش کنید. داستان در نگاه اول کسل کننده هست اما وقتی شروع کنید تا آخرش پیش میرید.
alizgn
ما در دنیای حرکت به سر میبریم، اونهم از نوع سریعش، درین دنیای سریع، آهسته بودن و طمانینه حواس پرتی و دور شدن از مسیر یا دور شدن از دیگران رو در پی داره. در چنین عالمی زرنگی و سرعت مترادف هم هستن. امروز دلار نخری فردا گرون شده، الان سوار اتوبوس نشی نیم ساعت دیگه خیلی دیره. بدو بدو کردن افتخاره تو این سیستم، روشه، راهه. ادبیات هم همینه. وقتی به سرعت عادت دارید از آهسته و بدون اتفاق پیش رفتن خسته و حواس پرت میشید. در نظام کتابهای سه پرده ای و اتفاقات پی در پی و دریای اطلاعات با ارزش و بی ارزشی که یک نویسنده ی مثلا کتاب جنایی یا معمایی به خورد شما میده که تا اخر همراهش باشید پا به پای یک کودک در بیابانی زیبا به سمت ناکجا آباد رفتن مهمل و بدون پیچ و تابه، شما قراره برخلاف طبیعتتون از مسیر لذت ببرید نه از مقصد! پس اگر سینه کتاب نیستید، امثال مایکلادیس و ثافون و تولتز رو می پسندید محترمانه از کنار این کتاب بگذرید. بای ی ی ی
کاربر 8427075
با خوندن نظر شما از مطالعه کتاب منصرف شدم
msm
سعی میکنم اسپویل نشه.
تا قبل از اونکه پراسداسیمو برای دروگو خبر بیاره آخر داستان، دوست داشتم کتابو، خیلی زیاد. یه ابزورد عالی بود تا اونجا. یهو از اونجا به بعد میشه به شدت کافکایی. اونم خوبه، اتفاقاً خیلیا همون قسمتش رو دوست دارن، ولی من خوشم نیومد. فکر میکردم با ابزورد هم تموم بشه، یه اثر بی نقص میشد. اینجوری خواسته شگفتانه داشته باشه، که اصلاً به ریخت داستان نمیخورد. دو شقه شده بود داستان.
در کل توصیه میشه. با اون پایانبندی، بیشتر عوامپسند شد آخرش، تا عمیق. حیف.
NKH
کتاب، داستانی بشدت کممایه و سطحی را نقل میکند.
هیچ نقطه اوج و حضیضی در داستان دیده نمیشود.
توصیفات از وقایع و مناظر خسته کننده و آزار دهنده است.
درکل این کتاب هرگز نمیتواند انتظارات یک کتابخوان حرفه ای را
برآورده کند بلکه صرفا برای تازه کارها میتواند کمی جذاب باشد.
مرتضی بهرامیان
درست میگید. کلا آهنگ داستان کنده. ولی واقعیته. زندگی همه ی ما انسان ها به مثال یک بیابان برهوت مورد تاخت قرار گرفته شده یا در طول زمان، با آرزوها ی از دست رفته و به ویژه جوانی طلایی این طور میشه.
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان