۴٫۳
(۱۳)
بشر خواسته جوابی برای سؤالاتش پیدا کند. وقتی هم اینکار ممکن نبوده، سعی کرده خودش را به جوابی سردستی قانع کند. در واقع خودش را توجیه کند. دلیلش واضح است. وقتی به نقطهای میرسیم که توان درک هستی را نداریم، هول برمان میدارد. در برهوتی تاریک و بیانتها دنبال نور میگردیم و دست آخر، حتا اگر شده نوری ضعیف برای خودمان درست میکنیم و نفسی به آسودگی میکشیم و برمیگردیم سر زندگی خودمان.
Moti
همیشه همینطور بوده. بشر خواسته جوابی برای سؤالاتش پیدا کند. وقتی هم اینکار ممکن نبوده، سعی کرده خودش را به جوابی سردستی قانع کند. در واقع خودش را توجیه کند. دلیلش واضح است. وقتی به نقطهای میرسیم که توان درک هستی را نداریم، هول برمان میدارد. در برهوتی تاریک و بیانتها دنبال نور میگردیم و دست آخر، حتا اگر شده نوری ضعیف برای خودمان درست میکنیم و نفسی به آسودگی میکشیم و برمیگردیم سر زندگی خودمان.
احسان رضاپور
او در مقابل استدلال من که هنر در بطن خود سیاسیترین فعالیت انسان است و در طول زمان همیشه موضع خود را روشن کرده و بهنفع انسانیت و بهروزی انسانها تلاش کرده، لبخندی میزند و میگوید: «توجیه نکن. هنرمند اگر از دنیای پیرامونش آگاهی سیاسی و تاریخی نداشته باشد، مجبور است به تولید آثار بیبو و خاصیت بپردازد.»
احسان رضاپور
یکمرتبه، انگار از خواب پریده باشد، میگوید: «پس شما هم گاهی پایتان میلغزد به اینور خط.»
قیافهاش جدی است، اما من به شوخی میگویم: «من سعی میکنم پایم هیچوقت به هیچجا نلغزد!»
Moti
زمان مگر چیست؟ خطی قراردادی که یکطرفش گذشته است و آنقدر میرود و میرود تا به تاریکی برسد.
دکتر بی مریض
ایرج میگفت شور مبارزه در همه از یک سرچشمه آب نمیخورد. زمانی میبینی که جو دور و بر، آدم را جلو میراند و میاندازد در گود مبارزه.
دکتر بی مریض
اینجا مردم انتظار دارند شاعر از آمال و هدفهای آنها بنویسد و در حرکت سوسیالیسم به آیندهای درخشان تأثیر داشته باشد.
ـ مردم انتظار دارند یا دولت؟
ـ دولتی که نمایندهٔ مردم است.
ـ این دولت حتا آنقدر بلندنظری ندارد که بگذارد یک نفر برای دل خودش شعر بگوید؟
دکتر بی مریض
ـ چرا اسمش را بگذاریم اتفاق؟ اگر دیدیم این خوابها هر قدر هم تعدادشان کم باشد، اینور و آنور دنیا دارد تکرار میشود چه؟
ـ بله امکانش هست. اتفاقاً این میتواند اول یک تحقیق و جستوجو باشد، نه اینکه بهمحض دیدن چنین چیزی فوری برچسبی بزنی و اسمش را بگذاری تناسخ و نمیدانم چه و چه و بعد خودت را راحت کنی. این را خوب میدانی که من همیشه اعتقاد داشتهام این نوع برچسب زدنها از تنبلی است. جواب فوری پیدا کردن برای پدیدهای که منطقی و مطابق معیارهای علمی نیستند، یکجوری شانه خالی کردن از مسئولیت است. یعنی اینکه تا به اتفاقی برمیخوری مجهول و بغرنج و غیرقابل فهم، فوراً اسمی برایش پیدا میکنی و چارچوبی تعیین میکنی. بعد هم نفسی عمیق میکشی و میگویی راحت شدم.
احسان رضاپور
بعضی وقتها هم اخطار میداد که ازدواج سیاسی نکنم. گیتی همرزم من بود. ایرج فکر میکرد ازدواج با همرزم اگر هم منطقی باشد، طبیعی نیست. میگفت آدمها وقتی سیاسی رفتار میکنند، همهٔ خودشان را نشان نمیدهند.
احسان رضاپور
مادر گیتی دیگر شوهر نکرده بود. من همیشه تعجب میکردم که چرا گیتی اینکار او را جزء محسناتش بهشمار میآورد. بارها سر این مسئله باهم صحبت کرده بودیم و هربار گیتی نتیجه گرفته بود که خودداری مادر از ازدواج نوعی فداکاری بود که نشان از انقلابیگریاش داشت و من همیشه میگفتم که سرکوب طبیعیترین و قویترین غریزهٔ انسان اگر نتیجهٔ اختلال جسمی و روحی نباشد، بزرگترین ظلم به خود است و او همیشه با لبخندی گفته بود: «خدا بیامرزد مرحوم فروید را که حداقل برای توجیه خیلی از بیبند و باریها برای بعضیها استدلالهای خوبی به ارث گذاشت.»
احسان رضاپور
حجم
۲۰۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
حجم
۲۰۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان