بریدههایی از کتاب هنر عشق ورزیدن
نویسنده:اریک فروم
مترجم:ابوذر کرمی
ویراستار:علی ابوطالبی
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۳۳ رأی
۳٫۶
(۳۳)
«کسی که هیچ نمیداند، به هیچچیز عشق نمیورزد. کسی که نمیتواند هیچ کاری بکند، هیچ نمیفهمد. کسی که هیچ نمیفهمد، بیارزش است. اما او که میفهمد، عشق هم میورزد، توجه هم میکند، میبیند… هرچه دانش بیشتری در چیزی ذاتی باشد، عشق، عظیمتر میشود… هر که تصور میکند همهٔ میوهها همان زمانی میرسند که توتفرنگی میرسد، از انگور هیچ نمیداند.»
پاراسلسوس
مهدی فتحی
که هر کسی که آرزو دارد در این هنر استاد شود، ابتدا باید انضباط و تمرکز و صبر را در هر مرحله از زندگیاش تمرین کند
زهرا رشیدی
عشق، دغدغهٔ فعال برای زندگی و رشدِ آن چیزی است که به آن عشق میورزیم. در جایی که این دغدغهٔ فعال وجود نداشته باشد عشقی وجود ندارد. این عنصر عشق بهزیبایی در صحیفهٔ یونس نبی بیان شده است. خداوند به یونس گفت به نینوا برود و به ساکنان آنجا هشدار بدهد که اگر دست از کارهای شیطانی خود برندارند آنها را تنبیه خواهد کرد. یونس از این مأموریت میگریزد چون میترسد که مردم نینوا توبه کنند و خداوند آنها را ببخشاید. او انسانی است که برای نظم و قانون اهمیت زیادی قائل است؛ ولی فاقد عشق است. با وجود این، وقتی سعی میکند بگریزد، خود را در شکم یک ماهی میبیند و این نماد انزوا و تنهایی و حبسی است که فقدان عشق و همبستگی به سر او آورده است.
مهدی فتحی
این کتاب میخواهد خواننده را متقاعد سازد که همهٔ تلاشهای وی برای رسیدن به عشق محکوم به شکستاند مگر اینکه او با تمام توان سعی کند کل شخصیت خود را رشد دهد تا به یک جهتگیری ثمربخش برسد؛
حنا
بهعمل کار بر آید به سخندانی نیست.
کاربر ۲۴۵۴۹۲۰
«کسی که هیچ نمیداند، به هیچچیز عشق نمیورزد. کسی که نمیتواند هیچ کاری بکند، هیچ نمیفهمد. کسی که هیچ نمیفهمد، بیارزش است. اما او که میفهمد، عشق هم میورزد، توجه هم میکند، میبیند… هرچه دانش بیشتری در چیزی ذاتی باشد، عشق، عظیمتر میشود… هر که تصور میکند همهٔ میوهها همان زمانی میرسند که توتفرنگی میرسد، از انگور هیچ نمیداند.»
نون صات
اگر به کسی به سبب شایستگی یا محاسنش عشق ورزیده شود، این عشق همیشه با تردیدی همراه است؛ شاید او کسی را که میخواهد به او عشق بورزد راضی نکند، شاید چنان شود یا چنین شود.
Rezvan
در واقع، آنها شدتِ شیفتگی و اینکه «دیوانهٔ یکدیگر هستند را شاهدی دالِ بر شدت عشقشان میدانند. درحالیکه ممکن است این شدتِ شیفتگی فقط دالِ بر میزان تنهایی و اندوه قبلیشان بوده باشد.
محمد بانیانی
مهمترین مرحلهٔ اینکه یاد بگیریم تمرکز کنیم این است که یاد بگیریم با خودمان تنها باشیم بدون اینکه مطالعه کنیم، به رادیو گوش کنیم، سیگار بکشیم یا چیزی بنوشیم. درواقع، توانایی در تمرکز بهمعنای توانایی در تنها بودن با خویشتن است و این توانایی، بیکموکاست شرط توانایی در عشق ورزیدن است
کاربر ۲۰۰۴۹۱۷
سرشت فریبکارانهٔ میل جنسی همیشه با این پندار که عشق جدید با عشق قبلی فرق خواهد کرد به این پندارها بسی دامن میزند.
Rezvan
فقط یک چیز وجود عشق را ثابت میکند: عمقِ رابطه، و سرزندگی و قدرت در هر یک از طرفین؛ این میوهای است که با آن میتوان بهوجود عشق پی برد.
Rezvan
فروپاشی عشق به خدا همسنگ فروپاشی عشق به انسان شده است.
Rezvan
. باید سعی کنم تفاوت قائل شوم بین تصویر تحریفشدهای که من بر اساس خودشیفتگیام از فلانکس و رفتار او در ذهن دارم و واقعیت آن فرد، آنگونه که هست، صرفنظر از علایق، نیازها و ترسهایم.
Rezvan
در واقع، آنها شدتِ شیفتگی و اینکه «دیوانهٔ یکدیگر هستند را شاهدی دالِ بر شدت عشقشان میدانند. درحالیکه ممکن است این شدتِ شیفتگی فقط دالِ بر میزان تنهایی و اندوه قبلیشان بوده باشد.
maryam
برای خاطر آنچه هستم به من عشق ورزیده میشود یا شاید به عبارت دقیقتر بتوان گفت به من عشق ورزیده میشود چون هستم.
این تجربه که مادر به من عشق میورزد، تجربهای انفعالی است. مجبور نیستم کاری انجام بدهم تا به من عشق ورزیده شود. عشق مادر نامشروط است. تنها کاری که باید بکنم این است که باشم، بچهٔ او باشم. عشق مادر، سعادت است، آرامش است، لازم نیست کسب شود و مستلزم شایستگی نیست.
Rezvan
اگر تجربهٔ ما از دیگری عمق بیشتری داشت، اگر میتوانستیم بیانتها بودن شخصیت او را درک و لمس کنیم، دیگر برایمان اینقدر آشنا نمیشد و معجزهٔ چیرگی بر موانع میتوانست هر روز از نو رخ دهد؛
Rezvan
«کسی که هیچ نمیداند، به هیچچیز عشق نمیورزد. کسی که نمیتواند هیچ کاری بکند، هیچ نمیفهمد. کسی که هیچ نمیفهمد، بیارزش است. اما او که میفهمد، عشق هم میورزد، توجه هم میکند، میبیند… هرچه دانش بیشتری در چیزی ذاتی باشد، عشق، عظیمتر میشود… هر که تصور میکند همهٔ میوهها همان زمانی میرسند که توتفرنگی میرسد، از انگور هیچ نمیداند.»
حنا
اگر دو نفر مثل همهٔ ما که با هم غریبه بودهاند ناگهان اجازه بدهند دیوارِ بین آنها فرو بریزد و احساس نزدیکی و یگانگی کنند، این لحظهٔ یگانگی، یکی از نشاطآورترین و هیجانانگیزترین تجارب در زندگی است. برای کسانی که درها بهروی آنان بسته شده و تنها و بیعشق ماندهاند، این شگفتانگیزتر و معجزهگونهتر است. این معجزهٔ صمیمیتِ ناگهانی اغلب درصورتی تسهیل میشود که با کامیابی و جاذبهٔ جنسی، ترکیب یا شروع شود. با وجود این، این نوع عشق بنا به طبیعتش ماندگار نیست. دو نفر بهخوبی با هم آشنا میشوند، صمیمیتشان خاصیتِ معجزهآسای خود را کمکم از دست میدهد تا اینکه خصومتشان، دلسردیهایشان و خستگی روحی دوطرفهشان هرچه که از هیجان اولیه باقی مانده باشد را نابود میکند. با وجود این، در ابتدا این چیزها را نمیدانند؛ در واقع، آنها شدتِ شیفتگی و اینکه «دیوانهٔ یکدیگر هستند را شاهدی دالِ بر شدت عشقشان میدانند. درحالیکه ممکن است این شدتِ شیفتگی فقط دالِ بر میزان تنهایی و اندوه قبلیشان بوده باشد.
آلب
«عشق میورزم چون به من عشق ورزیده میشود.» عشق بالغانه از این اصل پیروی میکند: «به من عشق ورزیده میشود چون عشق میورزم.» عاشق نابالغ میگوید: «به تو عشق میورزم چون به تو نیاز دارم.» عاشق بالغ میگوید: «به تو نیاز دارم چون به تو عشق میورزم.»
کاربر ۲۴۵۴۹۲۰
عمل جنسی که فاقد عشق باشد هیچگاه شکافِ بین انسانها را پر نمیکند مگر برای لحظهای.
محمدجعفر مغنی
جامعهٔ امروزی، این آرمانِ برابری فردینشده را توصیه میکند، چون به انسانهایی که مثل اتمها یکسان باشند نیاز دارد تا آنها را وا دارد بدون اینکه اصطکاکی با هم پیدا کنند، در یک انبوه و اجتماع تودهوار، یک کارکردِ بدون اصطکاک داشته باشند؛ طوری که همه از فرمانهای یکسانی اطاعت کنند و درعینحال، همه متقاعد شوند که سرگرم پیگیری امیال خویشاند. همانطور که تولید انبوه امروزین مستلزم استاندارد کردنِ کالاهاست، فرایند اجتماعی نیز مستلزم استاندارد کردنِ انسان است؛ و این استانداردسازی، «برابری» نامیده میشود.
anita
آیا ممکن است چنین باشد که فقط چیزهایی ارزش آموختن دارند که فرد با آنها بتواند پول دربیاورد یا وجههٔ اجتماعی کسب کند، و آیا عشق که «فقط» به روح فایده میرساند و در معنای امروزی، بیفایده است، یک کالای تجملی است که حق نداریم نیروی زیادی صرف آن کنیم؟
Rezvan
قطبیت جنس زن و مرد در حالِ ناپدید شدن است و همراه با آن، عشق جنسی نیز که بر این قطبیت استوار است، دارد ناپدید میشود. زن و مرد بهجای آنکه مثل قطبهای مخالف، «همتراز» باشند، یکسان میشوند. جامعهٔ امروزی، این آرمانِ برابری فردینشده را توصیه میکند، چون به انسانهایی که مثل اتمها یکسان باشند نیاز دارد تا آنها را وا دارد بدون اینکه اصطکاکی با هم پیدا کنند، در یک انبوه و اجتماع تودهوار، یک کارکردِ بدون اصطکاک داشته باشند؛ طوری که همه از فرمانهای یکسانی اطاعت کنند و درعینحال، همه متقاعد شوند که سرگرم پیگیری امیال خویشاند.
Rezvan
عشق باعث میشود انسان بر حس انزوا و جدایی غلبه کند و درعینحال، به او اجازه میدهد خودش باشد و تمامیتش را حفظ کند. در عشق، این تناقض بهوجود میآید که دو موجود، یکی میشوند و درعینحال، دو تا باقی میماند.
Rezvan
منش مردانه را میتوان منشی تعریف کرد که دارای خصوصیات دخول، راهنمایی، فعالیت، انضباط و ماجراجویی است. خصوصیات منش زنانه، پذیرندگی تولیدی، مراقبت، واقعگرایی، بردباری، مادرانگی است
Rezvan
آدم خودخواه، خود را نه خیلی زیاد بلکه بس ناچیز دوست دارد؛ درواقع، او از خودش متنفر است. این فقدان مهربانی و دلسوزی نسبت به خود که فقط یکی از مظاهر فقدان ثمربخشی اوست، او را پوچ و سرخورده میکند. او بدبخت و ناراحت است و دغدغهٔ شدیدِ او این است که رضایتمندیای را که از خود دریغ کرده، از دست زندگی برباید. بهنظر میرسد او بسیار مراقب خودش است ولی درواقع فقط تلاش ناموفق میکند تا بر شکست خود در مراقبت از خویشتن واقعیاش سرپوش بگذارد و آن را جبران کند.
Rezvan
همانطور که نوعی عدالتِ غیرشخصی، جایگزین عشقِ برادرانه شده است، خدا نیز به مدیر کل شرکت بازرگانی جهان تبدیل شده است؛ میدانید که او آنجاست، نمایش را کارگردانی میکند (هرچند احتمالاً بدون او هم چرخ آن خواهد چرخید)، هیچگاه او را نمیبینید؛ ولی وقتی «نقشتان را ایفا میکنید» رهبری او را تصدیق خواهید کرد.
Rezvan
قوهٔ ذهنی تفکر عینی، عقل است. ساحت هیجانی که در پشت عقل قرار دارد ساحت فروتنی است.
Rezvan
هر کسی که در وهلهٔ اول بر ایمنی و امنیت بهعنوان شروط اصلی زندگی تأکید و پافشاری کند، نمیتواند ایمان داشته باشد؛
Rezvan
تجربهٔ نخستِ عاشق «شدن» را با حالتِ دائمی عاشق بودن یا به عبارت بهتر، با عاشق «ماندن» اشتباه میگیریم.
Peyvand
حجم
۱۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۱۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
قیمت:
۶۹,۹۰۰
۳۴,۹۵۰۵۰%
تومان