هرکس با لطفکردن به دیگری او را رهین منت خود سازد بر کسی که از این اقدام منتفع شده چیرگی مییابد.
علی دائمی
از پشت شیشهٔ پنجره دیدم که برف باریده است. زمین یخزده در روشنایی صبحگاه گم میشد. جز اولریکا هیچکس آنجا نبود. دعوتم کرد سر میزش بنشینم. گفت دوست دارد تنهایی پیادهروی کند.
یاد یکی از شوخیهای شوپنهاور افتادم و جواب دادم: «من هم همینطور. میتوانیم دوتایی تنها به پیادهروی برویم.»
علی دائمی
دست دردست به راهمان ادامه دادیم.
گفتم: «درست مثل رؤیاست و من هرگز رؤیا نمیبینم.»
اولریکا جواب داد: «مثل همان پادشاهی که هیچوقت خواب ندید، تا آنکه ساحرهای او را در خوکدانی بستر داد.» سپس اضافه کرد: «خوب گوش بده، حالاست که پرندهای بخواند.»
و لحظهای بعد آوازش را شنیدم.
Neda^^
تصور میکنم نیکبختان جنتمکان نیز گمان میبرند که عالمان الهیات، که هرگز پایشان به ملکوت آسمان نرسیده، درباب مزایای وضعیت آنان اغراق کردهاند.
علی دائمی
حقیقت را میدانم، اما از احتجاج برای اثباتش ناتوانم.
Rahmanism.ir
همهٔ روستاهای کشور مثل همند، حتی از این نظر که خود را تافتهٔ جدابافته میدانند و خیال میکنند تک و بینظیرند.
Rahmanism.ir
هر انسانی سرانجام به خصم و حریفش شبیه میشود
سیداحسان