بریدههایی از کتاب بیابان تاتارها
۴٫۵
(۱۵)
اما او انسان بود و عمری کوتاه و معمولی داشت که هیچ نبود جز شهابی پرشتاب و بیدوام، نعمتی ناچیز که با تنگچشمی به او داده شده بود و آدمی میتوانست سالهایش را با انگشتان دست بشمرد و هنوز به دست نیامده از دست میرفت.
A.D
آیا هنوز راه درازی باقی است؟ نه، فقط باید از رودی که در آن دوردستها جاری است گذشت و از آن تپههای خرم بالا رفت. اصلا چهبسا همین حالا به مقصد رسیده باشی. این درختها، این مرغزارها و این خانهٔ سفید همانهایی نیستند که میجستی؟ چندلحظهای میپنداری چنین است و عزم ایستادن میکنی. بعد میشنوی که دورترک بهتر از اینها انتظارت را میکشد و باز به راه میافتی، بیتشویش!
reza zamani
زمان میگذشت و گریزش پیوسته شتاب میگرفت. آهنگ منظم و بیصدایش عمر را چنان ریزریز میکرد که ساطور گوشت را. حتی لحظهای هم نمیشد آن را از سیر شتابان خود بازداشت، حتی برای دَمی واپسنگریستن. دلت میخواست فریاد بزنی: «بایست، بایست...!» اما میدیدی که فریاد آدمی به جایی نمیرسد. همهچیز در گریز بود. آدمها، فصلها، ابرها، همه میشتافتند. خود را به صخرهای بند میکردی یا بر تارک ستیغی چنگ میانداختی، اما تلاشت بیهوده بود. انگشتان بیرمقت از هم گشوده میشد و بازوانت همچون پنبه فرومیافتاد و این شط بهظاهر کندپوی اما پیوسته روان تو را با خود میبرد.
reza zamani
اما او انسان بود و عمری کوتاه و معمولی داشت که هیچ نبود جز شهابی پرشتاب و بیدوام، نعمتی ناچیز که با تنگچشمی به او داده شده بود و آدمی میتوانست سالهایش را با انگشتان دست بشمرد و هنوز به دست نیامده از دست میرفت.
Yasin masoumi
آنگاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد، حفظ یقین آسان نیست. درست در همین هنگام بود که دروگو دریافت انسانها چقدر از هم دورند و بهرغم محبتی که ممکن است نسبت به هم داشته باشند، تا چه اندازه با یکدیگر بیگانهاند. پی برد که اگر انسانی رنج ببرد، رنجَش از آنِ خود اوست و هیچکس نیست که حتی اندکی از بار آن رنج را از دل او بردارد. دریافت که اگر کسی دردمند باشد، حتی عاشق بیقرارش هم نمیتواند با درد او درد بکشد و دانست که علت تنهایی آدمی همین است.
زهرا امامیان
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان