امیرعلی نبویان
امیرعلی نبویان (Amirali Nabavian) متولد دومین روز از آخرین سال دههی پنجاه (دوم فروردین ۱۳۵۹) در تهران است، اما شناسنامهی او صادره از آمل است. امیرعلی دوران کودکیاش را در یک خانهی بسیار بزرگ شمالی با معماری آلمانی گذرانده است. شاید نکتهی جالب در مورد کودکی او این باشد که او از زمان کودکی تا ۲۰ سال بعد، با خانوادهی شیعهی کُردی که به دلیل جنگ و مذهبشان طبق دستور صدام حسین از کشورشان رانده شده بودند با هم در یک خانه زندگی کرده و اخبار جنگ را پیگیری میکردند. در کودکی تصور میکرد که گزارشگر فوتبال خواهد شد؛ اما معاشرت با افراد صاحبنظر در حوزهی ادبیات و هنر و موسیقی او را به هنر و ادبیات علاقهمند کرد. او در ۱۸سالگی، به نقل از خودش، به دلیل نداشتن استقلال ذهنی، وارد رشتهی مهندسی برق شد و مدرک کارشناسی مهندسی برق خود را از دانشگاه علوم و فنون مازندران گرفت. البته که او هوش ریاضی دارد و خودش به آن واقف است و این علم را ابزاری برای حل مشکلات میداند. اما در کنارش ذوق و استعداد ادبی و نویسندگی نیز دارد.
زندگی بسیار عاشقانهی نبویان با همسرش نیز بسیار پرفرازونشیب و در عین حال پر از عشق است. او و همسرش بهار نوروزپور در شرکت تبلیغاتی خانم نوروزپور، فضایی که نبویان در آن بهعنوان کپیرایتر مشغول کار بود، با هم آشنا شدند. این آشنایی به معاشرت بیشتر، صمیمیت بیشتر و در نهایت ازدواج منجر شد. متاسفانه خانم نوروزپور پیش از ازدواج دچار سرطان شد و بعد از ازدواج نیز سرطان اثراتی از خود نشان داد که خوشبختانه با قدرت عشق و ایمان به خیر گذشت.
تجربهها و فعالیتهای امیرعلی نبویان
امیرعلی نبویان در سفر چهل و چندسالهی زندگی خود پیشهها و حرفههای مختلفی را امتحان کرد؛ تدریس، کار در کارخانه، بازاریابی… و به هیچکدام علاقهای نداشت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ در ۲۸سالگی با هدف شرکت در کلاسهای بازیگری در موسسهی کارنامه (زیر نظر هدایت هاشمی، حسن معجونی و مهتاب نصیرپور) به سمت تهران بار سفر بست و کمکم به نمایشنامهنویسی روی آورد. البته نبویان در کارنامهی خود تجربهی بازیگری و مجریگری را هم دارد.
او از طریق مسعود فروتن به منصور ضابطیان معرفی شد تا برای آنها بنویسد. نبویان معتقد است با نوشتن خودش را شناخته و پیدا کرده و تمام تجربیاتی که تا آن زمان کسب کرده بود در نوشتههایش به کارش آمده است.
شاید بسیاری از افراد امیرعلی نبویان را از رادیو هفت بشناسند و برخی از خندوانه اما او بهعنوان بازیگر و نمایشنامهنویس هم فعالیت داشته است.
رادیوهفت
قصههای امیرعلی و ماجرای همکاری امیرعلی نبویان و برنامهی رادیویی هفت به هم گره خورده است. ابتدا قرار بود این داستانها در ده قسمت در اواخر سال ۱۳۸۹ توسط نبویان خوانده شود، ۹ قسمت خوانده شد، تعطیلات نوروز پیش آمد و یک قسمت باقی ماند. مخاطبان برنامه بارها تماس گرفتند و پیگیر قسمت آخر شدند؛ همان یک قسمت نشان داد که چقدر این داستانها پرطرفدار هستند و تا سه سال بعد نیز برنامهی رادیو هفت و خواندن این داستانها ادامه پیدا کرد. پس از پایان قصههای امیرعلی، همکاری رادیو هفت با امیرعلی نبویان قطع نشد و او برای یک سال و نیم دیگر مجری ثابت برنامهی یکشنبههای رادیو هفت شد.
خندوانه
رامبد جوان در چندصد قسمتی که خندوانه را ساخت، تولید کرد و روی آنتن شبکهی نسیم برد، جوانان بسیاری را استعدادیابی کرد و از صفر به کارگردانان و تهیهکنندگان و دستاندرکاران سینما و تلویزیون معرفی کرد. در کنار آن، در بین مهمانها و شرکتکنندگان مسابقات خندوانه هم بازیگران مطرح آن سالهای تلویزیون و سینما به چشم میخوردند؛ هم دوستان نزدیک رامبد جوان و هم بازیگرانی که به هر دلیلی به دست فراموشی سپرده شده بودند. بسیاری هم برای برخی شناخته شده بودند و برای برخی نه؛ برای مثال، مهدی مفیدی و امیرعلی نبویان.
فصل سوم خندوانه از ۲۴ اسفند سال ۱۳۹۴ به روی آنتن شبکهی نسیم رفت. این برنامه جذابیتهای بسیاری داشت؛ از جمله مسابقههای بسیار جذاب مانند لبآهنگ. در قسمت اول مسابقهی لبآهنگ، گروه اول، امیرعلی نبویان حضور داشت. لبخوانی آهنگ غیرمعمولی محسن چاوشی توسط نبویان اجرا شد که پر از انرژی و حرکتهای نمایشی، برقراری ارتباط با تماشاچیان و کلکل با رقیبها بود. این مسابقه و اجرای جذاب نقطهشروع حضور نبویان در برنامهی خندوانه شد؛ به طوری که بعدها هم در مسابقات دیگر شرکت کرد و هم مجری برخی مسابقات شد.
هوش بالا، خلاقیت و حس رقابت از جمله ویژگیهایی است که همکاران و تماشاگران رئالیتیشوهایی مانند شبهای مافیا، پدرخوانده یک و اسکار (که نبویان نهتنها در آنها شرکت کرده بلکه به ستارهی این مسابقات نیز تبدیل شده است) به آن اذعان دارند.
همین خلاقیت و هوش سرشار به او در نگارش کتابها و نمایشنامهها بسیار کمک کرده است. اکثر آثار او حال و هوای طنز دارند و با کنایه واقعیتهای اجتماعیسیاسی را بیان میکنند.
کان لم یکن
این کتاب یک داستان تاریخیسیاسی است و با زبان طنز نقل شده است، مربوط به جزیرهای به نام استرایک، با پادشاهی تام و همراهی برادرش جری. یک کتاب نمادین پر از تشبیههای بسیار زیبا و دلنشین، تکیهکلامهای آشنایی که از دل فضاهای مجازی و آهنگها بیرون آمدهاند و در تمام متن به چشم میخورند؛ البته برای کسی که خودش مبدع تکیهکلام و اصطلاح است؛ مثل تکیه کلام فراگیر «چطورم» که توسط نبویان، در برنامهی پدرخوانده باب شد یا «دوستم داری؟» در همان برنامه. اغلب طرفداران نبویان از این کتاب لذت بردهاند. خصوصا افرادی که پیشتر امیرعلی نبویان را میشناختند. یکی دیگر از نقاط قوت کتاب تبدیل آن به اثری صوتی با صدای خود او بود که متن را ملموستر میکرد و برقراری ارتباط را راحتتر.
کتاب بسیار هوشمندانه نقل شده است؛ پر از اشاره به وقایع مختلف تاریخی، پر از شاخ و برگ اما با هدفی مشخص. گویی به یک درخت پربار نگاه میکنید، پر از شاخههای جوان، نازک و قطور و انبوه از برگ، و ناگهان میوهی درخت را میبینید، ذوق میکنید، درست مثل وقتی که منظور نویسنده را متوجه میشوید که به یکی از وقایع تاریخیسیاسی خودمان یا حتی خیلی از کشورهای دیگر اشاره میکند. این موضوع یکی از جاذبههای کتاب است. ویژگی دیگرْ توانایی قصهگویی آقای نویسنده است که هم در این کتاب هم در ماجراهای امیرعلی به چشم میخورد.
این کتاب یادآور داستان دایی جان ناپلئون است؛ علت هم ژانر مشترک هر دو کتاب یعنی طنز سیاسیاجتماعی است.
کان لم یکن نام کتاب است، با جلدی که تصویری از بخشی از داستان است. داستانی تاریخی و خیالی از سرزمینی آشنا که لغو شده و بیاثر مانده، انگار که اصلا وجود نداشته که همان معنای عنوان کتاب را منعکس میکند.
قصههای امیرعلی
مجموعه چهار جلدی قصههای امیرعلی، اقتباسی از زندگی آقای نویسنده است. ابتدا در برنامهی رادیو هفت برای مخاطبان توسط خود او خوانده میشد، اما مورد اقبال شنوندگان قرار گرفت و ادامه پیدا کرد و در نهایت توسط انتشارات نقش و نگار در چهار جلد به چاپ رسید. هرکدام از این جلدها به چاپهای متعدد رسیدند.
قصههای امیرعلی، مجموعه داستانهای طنزی برگرفته از خاطرات امیرعلی است که با زبان طنز بیان شده است، اما در بطن خود نقدی به جامعه در دوران نوجوانی و جوانی همسنوسالهای نبویان دارد. شخصیت اصلی داستان پسری نوجوان به نام امیرعلی است که ماجراهایی را که با آنها برخورد میکند برای مخاطبانش تعریف میکند.
از مجموعه نمایشنامههایی که به قلم امیرعلی نبویان نگارش شدهاند میتوان به ناگهان پیت حلبی، تناسخ سی تا سی و پنج و ریش فیدل، غبغب مرکل اشاره کرد.
ناگهان پیت حلبی
این نمایش به کارگردانی کوروش سلیمانی روی صحنهی تئاتر تماشاخانهی سنگلج رفت. نمایشی کمدی که به گفتهی خود نویسنده میخواهد نشان دهد خوبی و بدی، زشتی و زیبایی و رذالت و شرافت هر دو در ذات همهی آدمها وجود دارد و خود انسان تصمیم میگیرد با کدام زندگی کند و کدام یک را نشان دهد.
تناسخ سی تا سی و پنج
این نمایش شوخی با مرگ و تناسخ با درونمایهی طنز و خیالپردازی است و علت انتخاب سی تا سی و پنج قیمت بلیط تئاتر در سال ۱۳۹۷ بوده است. کتاب مرگ هشتگرد بخشی از این نمایشنامه است.
ریش فیدل، غبغب مرکل
این نمایش در سال ۱۳۹۵ به روی صحنه رفت و هماکنون به نمایشنامهی صوتی تبدیل شده است. خلاصهی داستان به این صورت است که شبی یک لولو به یک ده رفته و فردای آن روز مشخص میشود برخی از وسایل اهالی ده که اتفاقا عاریهای بودند دزدیده شده است و البته پسر کدخدا هم گم شده است. عنوان نمایشنامه که یکی از دیالوگهای نمایش نیز هست، به مفهوم «ماه پشت ابر نمیماند» برمیگردد و گویی داستان به دنبال پردهبرداشتن از حقایق است.