دانلود کتاب صوتی قلب رهبری با صدای گروه گویندگان + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی قلب رهبری

دانلود و خرید کتاب صوتی قلب رهبری

نویسنده:مارک میلر
انتشارات:شادن پژواک
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی قلب رهبری

کتاب صوتی قلب رهبری یا کتاب رهبری شوید که مردم از شما پیروی کنند، اثری از مارک میلر درباره چند و چون رهبری کارآمد است. رهبران به مهارت‌های زیادی از جمله مهارت‌های اجرایی، دانش عمیقِ اقتصادی و توانایی پیش‌بینیِ آیندۀ اقتصاد، کنترل افراد، توانایی دیدن چشم‌اندازهای آینده و از همه مهم‌تر آن‌ها باید شایستۀ رهبری باشند، اما این‌ها تنها نکات بدیهی هستند. چه چیزی در رهبران شایسته وجود دارد که آن‌ها را متمایز می‌کند؟

درباره کتاب قلب رهبری

مارک میلِر در کتاب قلب رهبری بیان می‌کند که آن چیزی که رهبران را متمایز می‌کند، شخصیت رهبری آن‌هاست و در آخرین حکایت و داستانش، پنج مورد از این صفات برجسته و روش‌های ترویج آنها را توضیح می‌دهد.

داستان او با فردی جوان و جاه‎‌طلب به نام بِلِیک بِراون شروع می‌شود. او که علی رغم تمام تلاش‌هایش برای رسیدن به ترفیع کاری، سرگردان و ناامید می‌شود، به جای تلاش برای حل مسئله‌اش نزد فرد الگوی خود، دِبی بروستِر می‌رود که او نیز بِلِیک را پیش پنج تا از دوستان قدیمی پدرش می‌فرستد که هر کدام از آنها تکه‌ای از پازل حل معمایش را در اختیار دارند.

همانطور که بلیک تکه‌های این پازل را به هم می‌چسباند، در نهایت پس از آنالیز آن متوجه می‌شود که یکی از مهارت‌هایی که اکثر رهبران برجسته آن را دارند، ، در او وجود ندارد. این مهارت‌ها برای یادگیری بسیار ساده هستند. اگرچه بدون داشتن شخصیت رهبری، این مهارت‌ها کافی نمی‌باشد. آخرین کشف بِلِیک این است که بیشتر اوقات که رهبران به پتانسیل کامل در کار خود نمی‌رسند، دلسرد می‌شوند.

این کتاب به ما نشان می‌دهند که رهبری نیازمند یک دیدگاه کلی و همه جانبه است. قلب رهبری، راهنمایی برای هدایت افرادی است که به ایجاد تغییر در زندگی خود و دیگران اشتیاق عمیقی دارند و می‌خواهند به رهبری لایق تبدیل شوند که مردم به دنبال پیروی از آنها باشد.

شنیدن کتاب قلب رهبری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

رهبرانی که تلاش می‌کنند مدیریتی شایسته داشته باشند مخاطبان اصلی این کتاب‌اند.

درباره مارک میلر

مارک میلر، رهبری در زمینهٔ تجارت و نویسنده‌یِ کتابهای پرفروش است. او در سال ۱۹۷۷، کارش را بصورت ساعتی در کمپانی چیک-فیل-اِی (Chick-fil-A) شروع کرد. در سال ۱۹۷۸، عضو نیروهای شرکتی انبارداری و تحویل نامه شد. از آن زمان به بعد، به رهبری ارتباطات شرکتی، عملیات میدانی، رضایت کیفی و مشتریان، و آموزش و پیشرفت پرداخته است.

در حال حاضر، میلر معاون رئیس‌جمهور در قسمت اثربخشی سازمانی است. طی زمان همکاری‌ او با شرکت چیک-فیل-اِی، میزان فروش سالانهٔ آنها به بیش از ۵ میلیارد دلار رسید و این شرکت هم اکنون بیش از ۱، ۷۵۰ رستوران در ۳۹ ایالت و منطقهٔ کلمبیا دارد.

بخشی از کتاب قلب رهبری

فردا صبح، کلینت و بِلِیک صبح زود از خواب بیدار شدند. وقتی بِلِیک قهوه‌اش را می‌نوشید یادش افتاد که چقدر دِبی بروستر پس از فوت پدرش به او کمک کرده بود. هنوز برایش جالب بود که پدرش سالها پیش وقتی دِبی با رهبری کردن مشکل داشت، او را راهنمایی کرده بود و پس از آن، دِبی هم یک مشاور شده بود.

ـ بِلِیک قدردان دِبی بود، چون او به بِلِیک کمک کرده بود تا در داینَستِر کار بگیرد و در تمام آن مراحل مربی او بود. دِبی مطالب زیادی در زمینهٔ پیشرفت رهبری به بِلِیک یاد داده بود. بِلِیک نمی‌دانست کجای کار را اشتباه انجام داده است. همچنین نمی‌دانست چرا ملاقاتهایشان را ادامه نداده است. بِلِیک امیدوار بود که دِبی بتواند باز هم به او کمک بکند.

ـ بِلِیک موقع رفتن به شرکت با دِبی تماس گرفت. خوشبختانه دِبی تمایل داشت تا ملاقاتی با بِلِیک داشته باشد، که جای تعجبی هم نداشت.

ـ دِبی گفت، "تو زمان و مکان رو تعیین کن."

ـ بِلِیک پاسخ داد، "نظرت دربارهٔ کافی شاپ قدیمی‌مون چیه؟"

ـ "عالیه. کی؟"

ـ بِلِیک فکر کرد بهتر است قرار ملاقات را برای عصر نگذارد، چون می‌دانست مِگان در خانه به کمک او نیاز دارد.

او گفت، "فردا صبحِ اولِ وقت چطوره؟"

ـ "باشه. فردا صبح ساعت ۷: ۰۰ میبینمت. موضوع صحبت ما چیه؟"

ـ "می‌خوام دربارهٔ تفاوت رهبران صحبت کنیم."

ـ دِبی گفت، "خوشحال می‌شم."

ـ بِلِیک احساس کرد دِبی هنگام صحبت کردن لبخند می‌زند، "فردا می‌بینمت."

بنظر می‌رسید که صبح روز قرار ملاقات، ساعت، پنج سال به عقب برگشته است. بِلِیک ده دقیقه زود رسید و دِبی پشت میزی در عقب کافی شاپ نشسته بود.

ـ دِبی از جای خود بلند شد، بِلِیک گفت، "خوشحالم که دوباره می‌بینمت."

ـ دِبی پاسخ داد، "من هم همین رو می‌خواستم بگم. حالت چطوره؟"

ـ "خوبم. ازدواج کردم، یک بچه دارم و یک بچهٔ دیگر هم تویِ راهه."

ـ "واقعاً؟ تبریک می‌گم!"

ـ بِلِیک پرسید، "باور نمی‌کنم که پنج سال از آخرین ملاقاتمون گذشته باشه. چرا بعد از اون همدیگه رو ندیدیم؟"

ـ "هر دوی ما مشغول بودیم. و بعدش جان (John) مریض شد."

ـ "حالش چطوره؟"

ـ "دوازده ماه پیش فوت کرد."

ـ بِلِیک نمی‌تونست باور کند که او در جریانِ این موضوع نبوده است،

"واقعا̋ متأسفم"

ـ "خب، مریضیِ جان هم دلیلِ دیگه‌ای بود که نتونستیم همدیگرو ببینیم. وقتی متوجه بیماریِ جان شدیم، تصمیم گرفتیم به سفر بریم. دور دنیا سفر کردیم. عالی بود! ما با هم چیزهایی رو دیدیم که ماههای آخر عمرش رو برای هر دوی ما خیلی ارزشمند کرد. تقریبا̋ سی سال با هم زندگی کردیم. ازدواج با جان بهترین تصمیم زندگیِ من بود."



نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۲ ساعت و ۴۸ دقیقه

حجم

۱۵۴٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۲ ساعت و ۴۸ دقیقه

حجم

۱۵۴٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان