دانلود و خرید کتاب صوتی مارتا کیست؟

کتاب صوتی مارتا کیست؟ رمانی جذاب از ماریانا گاپوننکو است و داستان پرنده شناس پیری را روایت می‌کند که می‌فهمد روزهای آخر عمرش را می‌گذرانند. ماریانا گاپوننکو برای نوشتن کتاب مارتا کیست؟ دو جایزه‌ی ادبی معتبر آدِلبرت فون شامیسو و آلفا را از آن خود کرد.

مارتا کیست؟ سال ٢٠١٦ در فهرست کتاب‌های پرفروش سال قرار داشت. برای لذت بردن از یک داستان زیبا، نسخه صوتی این اثر را با ترجمه‌ی حسین تهرانی و صدای میلاد تمدن بشنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی مارتا کیست؟

ماریانا گاپوننکو برای نوشتن رمان مارتا کیست؟ تمجید و تحسین منتقدان را خرید: آن‌ها ماریانا تمجید کردند و او را شاهزاده خانم روسی نامیدند که هم خودش هم رمانش شگفت انگیز است. مارتا کیست؟ داستان پرنده‌شناسی نود و شش‌ساله است که خبر مرگ قریب‌الوقوعش را دریافت می‌کند. شنیدن این خبر کافی است تا او تصمیم بگیرد آخرین روزهای عمرش را در یکی از مجلل‌ترین هتل‌های دنیا سپری کند....

کتاب صوتی مارتا کیست؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

مارتا کیست؟ برای دوست‌داران رمان‌های خارجی یک اثر جذاب و شنیدنی است. 

درباره‌ی ماریانا گاپوننکو

ماریانا گاپوننکو، شاعر و نویسنده اوکراینی، سال ۱۹۸۱ در اودسا متولد شد. در شانزده سالگی تصمیم گرفت زبان آلمانی بیاموزد.تحصیلاتش را در دانشگاه اودسا در رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی به اتمام رساند و چندین سال در ایرلند و لهستان زندگی کرد. او در حال حاضر در وین زندگی می‌کند و به زبان آلمانی می‌نویسد. از میان آثار ماریانا گاپوننکو می‌توان به مجموعه اشعار سوارکاران بی اشک و رمان‌های گل آنوشکا، مارتا کیست؟ و آخرین دو اشاره کرد.

بخشی از کتاب صوتی مارتا کیست؟

سرد است عشق. عشق سرد است. ولی در قبر می سوزیم، ذوب و به طلا تبدیل می شویم... لوادسکی منتظر جاری شدن اشک هایش شد. ولی اشکی نیامد. با وجود این، صورتش را پاک کرد. چه چندش آور!

همین چند لحظه قبل تلفن را بهت زده قطع کرده بود. اگر آنچه از صدای نفس کشیدن پزشک خانوادگی اش احساس می شد بی قراری نبود، پس چه بود؟ بی قراری و موجی از فکر و خیال که به او، لوادسکی، هیچ ربطی نداشت: پودر خمیرمایه فراموش نشود... نفتالین، واکس مبل، دیگر چه... از پشت گوشی چیزهای آزاردهنده ای را که خودش مسبب آن ها بود شنید. دم، بازدم. گوشی را قطع کن، پیرمرد. گوشی را قطع کن...

لوادسکی به حمام رفت و بالا آورد. زار زد و اشک هایش جاری شد. برای اولین بار، پس از مدت ها، زار زد و بالا آورد. آخرین باری که بالا آورده بود شلوار سه ربعی ( ۴) به پا داشت. راستی اسم آن دختر چه بود؟ ماریا؟ سوفیا؟ آن دخترک به مردی سبیلو اجازه داد دستش را ببوسد. جلویش تکه ای کیک بود. حسادت گریبان لوادسکیِ دانش آموز را گرفت. جلوی کافه ایستاد، خم شد و محتویات معده اش را در پیاده رو بالا آورد. همان طور که قفسه سینه اش را لمس می کرد، کم کم قامتش را صاف کرد. نگاه دخترک از او عبور کرد. چشمان گردشده اش، که پر از شادی و لذت بود، نه متوجه او بود، نه متوجه مرد سبیلو، بلکه متوجه کیک شکلاتی.