دانلود رایگان کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «حسن کچل» با صدای مهدی رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «حسن کچل» اثر مهدی  رضایی

دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «حسن کچل»

معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «حسن کچل»

نمایش صوتی قصه حسن کچل، برنامه‌ی بیست و پنجم از آکادمی داستان‌نویسی کانون فرهنگی چوک است. این داستان، یکی از داستان‌های محبوب عامیانه و فولکلور ایران است که با پندهایی که در دل خود دارد، مفاهیم بسیاری را نسل به نسل منتقل کرده است.

درباره‌ی نمایش صوتی حسن کچل

حسن کچل، پسرک تنبل و کوچولوی قصه‌ی ما است که به جز خوردن و خوابیدن، هیچ کاری ندارد. صبح تا شب، میخورد و شب تا  صبح می‌خوابد. ننه پیرزن، مادر حسن کچل، از تنبلی پسرش خسته شده است. برای همین روزی فکر می‌کند و نقشه‌ای می‌کشد تا کاری کند که پسرش از خانه بیرون برود و کار پیدا کند. یک تخم مرغ و کمی آرد هم به او می‌دهد که توی راه غذایی برای خوردن داشته باشد. یک کرنا هم به او می‌دهد. وقتی حسن بیرون می‌رود، توی راه به لاکپشت کوچولو و پرنده‌ای برمی‌خورد و آن‌ها را هم در خورجینش می‌گذارد. بعد به غولی برمی‌خورد و خودش را جای شیطان جا می‌زند. با این کار غول را حسابی می‌ترساند. بعد به پادشاه دیوها می‌رسد و او را هم حسابی می‌ترساند و خودش پادشاه می‌شود... 

قصه‌ی حسن کچل در واقع به کودکان می‌آموزد که می‌توانند با چیزهای کمی که در دسترس دارند، و با استفاده از هوش و زیرکی و خلاقیت خود، شرایط سخت را به راحتی تبدیل کنند و موفق بشوند.

نمایش صوتی حسن کچل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نمایش صوتی حسن کچل برای همه کودکان پارسی زبان و همه انسان‌هایی که هنوز کودک درون خود را فراموش نکرده‌اند جذاب و شنیدنی است. شنیدنی قصه‌ی صوتی حسن کچل همچنین برای کسانی که به ادبیات عامیانه و قصه‌ها و امثال قدیمی ایرانی علاقه دارند، بسیار لذت بخش است.

جملاتی از نمایش صوتی حسن کچل

رنگ از روی حسن پرید. محکم به در زد و گفت: «ننه! این کارها چیه؟ در رو باز کن بابا!»

اما هرچه التماس و زاری کرد، فایده‌ای نداشت. ننه‌اش گفت: «باید بری کار کنی. تا کی می‌خوای تو خونه تنگ بغل من بشینی و بخوری و بخوابی؟»

حسن کچل گفت: «عکهی! لااقل یکم خوردنی به من بده که از گشنگی نمیرم!» ننه‌اش هم یک تخم مرغ و یکم آرد و یک کرنا گذاشت توی خرجین و بهش داد. حسن از ده بیرون رفت و راه صحرا را در پیش گرفت. رفت و رفت تا چشمش به یک لاک‌پشت افتاد. آن را برداشت و گذاشت توی خورجین. کمی که رفت یک پرنده را دید که لای شاخ و برگ درختی گیر کرده و نمی‌تواند پرواز کند. آن را هم برداشت و گذاشت توی خورجین. همین موقع بود که هوا ابری شد...

نظرات کاربران

09126470422
۱۳۹۹/۰۴/۲۲

عالی من که دوست داشتم💐🤩🤩

خورشیدِ تاریک"
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

خوب بود هم اینکه رایگان بود و هم اینکه داستانش آموزنده بود و این رو به همه می گفت که تلاش و کوشش کنید...البته هر کسی برداشت متفاوتی داریه...اما بازم سپاس.⁦❤️⁩⁦❤️⁩

غزل
۱۳۹۹/۰۲/۲۸

خوب بود شنیدنی بود

کاربر ۲۰۰۹۳۸۴
۱۳۹۹/۰۴/۱۴

۱خیلی قشنگ است و به نظر من این داستان قشنگ ترین داستان در جهان است همه ی کودکان فارسی زبان است

رویا معظمی
۱۳۹۹/۰۸/۱۷

خیلی خوب بود

8
۱۳۹۹/۰۳/۰۸

خیلی خیلی باحال بود

کاربر 7388906
۱۴۰۲/۰۷/۲۴

سپاس بر مردمان ایران زمین

تبسم
۱۳۹۹/۱۰/۰۳

خیلی زیبا و بامزه 😊😊

Mahtab.a.27
۱۳۹۹/۰۹/۱۵

داستان جالبیه اما گویندگی صدای حسن کچل رو دوست نداشتم

زینب احمدیان
۱۳۹۹/۰۹/۰۶

خیلی خوب است صدا های خوب وعالی دارد

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۲۵٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۱۱ دقیقه

حجم

۲۵٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
رایگان