دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «کدو قلقله زن»
معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی قصه «کدو قلقله زن»
کتاب صوتی قصه کدو قلقله زن، افسانهی قدیمی ایرانی است که فضلالله مهتدی صبحی، از کتاب افسانههای کهن ایرانی، از افسانههای فولکلوریک ایرانی انتخاب کرده و نوشته است. نمایش صوتی قصه کدو قلقله زن، برنامه شماره بیست کانون فرهنگی چوک است.
دربارهی کتاب صوتی قصه کدو قلقله زن
کدو قلقله زن، داستان پیرزنی است که روزی تصمیم میگیرد برود سری به دخترش که ازدواج کرده و خانهاش آن طرف تپه است بزند. وقتی پیرزن به راه میافتد، در راه گرگی را میبیند که میخواهد او را بخورد. پیرزن نقشهای میکشد و با چربزبانی، گرگ را متقاعد میکند که او را نخورد تا از خانهی دخترش برگردد. آن وقت چاق و چله شده و خوشمزهتر است. گرگ قبول میکند ولی همین که پیرزن راه میافتد، حیوانات دیگر جلوی راهش سبز میشوند...
کتاب صوتی قصه کدو قلقله زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب صوتی قصه کدو قلقله زن را میتوانید در شبهای طولانی زمستان برای کودکان پخش کنید و در شب یلدا برای بچهها تعریف کنید.
دربارهی فضلالله مهتدی صبحی
فضلالله مهتدی معروف به صبحی یا فضلالله مهتدی صبحی در سال۱۲۷۶ خورشیدی در کاشان متولد شد. صبحی داستانسرای معروف و پایهگذار سنت قصهگویی برای کودکان در رادیوهای ایران است او شرح زندگی خود را در «کتاب صبحی» و «پیام پدر» نوشتهاست و چنانکه خود شرح میدهد، سالیان درازی را در قفقاز، عشقآباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و مرو گذرانده و سپس به ایران آمدهاست. او قصهها و افسانههای زیادی را برای کودکان جمعآوری و بازنویسی کرد و کتابهای بسیاری مانند: کتاب صبحی، افسانهها در دوجلد، داستانهای ملل، حاج میرزا زلفلی، افسانههای کهن و دژ هوشربا از خود به جا گذاشت. فضلالله مهتدی صبحی در ۱۷ آبان ماه ۱۳۴۱ در تهران به علت سرطان حنجره درگذشت.
جملاتی از کتاب صوتی قصه کدو قلقله زن
گرگ گفت «ای پیرزن! کجا می روی؟»
پیرزن گفت «می روم خانه دخترم. چلو بخورم؛ پلو بخورم؛ مرغ و فسنجان بخورم؛ خورش بادمجان بخورم؛ چاق بشوم؛ چله بشوم.»
گرگ گفت «بی خود زحمت نکش که من باید تو رو بخورم.»
پیرزن گفت « ای گرگ، من پیرزنم. پوستم و استخوانم. اگر من رو بخوری، سیر نمیشی. بگذار برم خانه دخترم؛ چند روزی آنجا بمونم. چاق بشم شکمم گوشت نو بالا بیارد و حسابی چاق و چله بشوم, آن وقت من را بخور.»
گرگ گفت «بسیار خوب! اما یادت باشد من از اینجا جم نمی خورم تا تو برگردی.»
پیرزن وقتی سر گرگ را به طاق کوبید و راه افتاد، چند قدمی نرفته بود که یک پلنگ جلویش را گرفت...
زمان
۹ دقیقه
حجم
۲۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۹ دقیقه
حجم
۲۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
عالی
عالیه
خیلی عااااالیی حتما" بخونید👍😜
خیلی خوب بود ممنوند
لطفا داستان و نمایش صوتی رایگان کودکانه بیشتر کنید
برای من خوب بود
بسیار بسیار عالی و در حد: به شدت عالی . فقط من شنیدم که تو چشایه گرک نمک پاشید؟؟؟ فکر کنم راویان زیادی داره
عالی بود
بنظرم خوب بود
عالی بود