دانلود و خرید کتاب صوتی این کدوی پیرزن است
معرفی کتاب صوتی این کدوی پیرزن است
کتاب این کدوی پیرزن است، داستانی نوشتهی فاطمه سرمشقی است.
این داستان در مجموعهی قصههای نهال قرار دارد. گلی صفری کار تصویرگری این مجموعه را بر عهده داشته و انتشارات نردبان (واحد کودک و نوجوان انتشارات فنی ایران) آن را چاپ کرده است.
دربارهی کتاب «این کدوی پیرزن است»
کتاب این کدوی پیرزن است بازآفرینی قصهی قدیمی کدو قلقلهزن است. فاطمه سرمشقی، نویسندهی این کتاب، افسانههای قدیمی را با خوانشی محیط زیستی بازنویسی کرده و ماجراهای جالب و غافلگیر کنندهای برای کودکان نوشته است.
پیرزن باید برای دیدن دخترش به آن طرف جنگل سفر کند. اما از ترس حیوانات داخل یک کدوی قلقلهزن بزرگ میرود تا کسی او را نشناسد و نخورد. اما در این داستان، همهچیز برعکس میشود. در این ماجرا، شیر، ببر و پلنگ هستند که از دست آدمها فرار میکنند.
برای آموزش احترام به محیط زیست آن هم به کودکان باید با زبان خودشان با آنها صحبت کنیم. این جاست که قصهها و داستانها به کمک ما میآیند. این داستان، دربارهی حیواناتی صحبت میکند که نسل آنها رو به انقراض است و از وظیفهی همه نسبت به مراقبت از حیوانات میگوید.
کتاب «این کدوی پیرزن است» را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان این کدوی پیرزن است برای کودکان و به خصوص آنهایی که سالهای اول مدرسه را میگذرانند، جذاب و خواندنی است. و هدیهی خوبی برای تمام دوست داران محیط زیست به شمار میآید.
دربارهی فاطمه سرمشقی
فاطمه سرمشقی نویسندهی داستان این کدوی پیرزن است، در زمستان سال ۱۳۵۷ در بیجار متولد شد. در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، زبان و ادبیات فارسی خواند و کارشناسی ارشد را در سال ۱۳۸۴ در پژوهشگاه علوم انسانی با پایان نامهای با عنوان «رویکرد جامعهشناختی و فمنیستی در تحلیل رمان سووشون» (چاپ شده در انتشارات علمی و فرهنگی) به پایان رساند. چندسال در دانشگاه علوم انسانی سمنان تدریس کرد، اما دغدغهی اصلی او نوشتن برای کودکان و نوجوانان است. او آثار بسیاری را برای کودکان و نوجوانان تالیف کرده است .سه عنوان دیگر را نیز از همین مجموعه به رشتهی تحریر درآورده است. او در هر عنوان یکی از افسانههای قدیم را با خوانش محیط زیستی بازنویسی کرده است.
جملاتی از کتاب «این کدوی پیرزن است»
پیرزن دستهایش را به کمرش میزند و میگوید: «اینطور نمیشود که شما همینطور سرتان را بیندازید پایین و بروید توی کدوی یک نفر دیگر.» خودم را از بغل مادر بیرون میکشم و میگویم: «با این کارتان تمام قصه و نمایش را خراب کردید.» خاله جان که ترسش کمی ریخته است میگوید: «پیرزن باید از دست شما فرار میکرد و میرفت توی کدو.» شیر میگوید: «چه فراری؟ مگر اصلا شیری هم مانده که کسی بخواهد از دستش فرار کند؟»
زمان
۱۴ دقیقه
حجم
۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۴ دقیقه
حجم
۵٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد