دانلود کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران با صدای حامد محسن نژاد + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران اثر حسن هدایت

دانلود و خرید کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران

نویسنده:حسن هدایت
انتشارات:واوخوان
امتیاز:
۳.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران

کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران اثری از حسن هدایت است که با صدای حامد محسن نژاد می‌شنوید. این کتاب روایتی جذاب از ماجرای فرشته‌ای است که از آسمان اخراج شده و به طهران می‌آید و شیفته سینما و عشق می‌شود. 

درباره کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران

حسن هدایت در کتاب روزی روزگاری در طهران، ماجرایی را از یک فرشته اخراج شده از آسمان روایت می‌کند:

«قيقا راس نيمه شب، در زير طاقی جلوی مغازه روسی خان واقع در خيابان لاله زار ، ولگردی كه در كنار دوستش زير پتوی شرنده‌ای خفته است بر اثر صدای ترسناک رعد از جا می‌پرد و می‌بيند كه موجود عجيب و غريب بال‌داری از آسمان فرو افتاد» این فرشته که از آسمان در تهران فرود آمده است، طهران قدیم را می‌گردد و سری به سینماها می‌زند. او در سیر و سفرش، شیفته و مجذوب دو چیز می‌شود: سینما و عشق. 

حسن هدایت در این داستان زیبا مخاطبان را همراه با خود به سفری می‌برد که در دل طهران قدیم رخ می‌دهد و سری به سینماهای دوران رضا شاه می‌زند. 

کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

روزی روزگاری در طهران، کتابی جالب برای تمام آن‌هایی است که به تاریخ معاصر تهران علاقه دارند و دوست دارند سرکی به سینماهای دوران رضا شاه بکشند تا از چند و چونش آگاه شوند یا مروری بر خاطراتشان کرده باشند. 

درباره حسن هدایت 

حسن هدایت در سال ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد. او تهیه‌کننده، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تدوین‌گر ایرانی است که فعالیت حرفه‌ای خود را در سال ۱۳۶۲ با فیلم پیک جنگل به عنوان نویسنده، کارگردان و طراح صحنه آغاز کرد. او همچنین فیلم‌هایی با الهام از داستان‌های صادق هدایت ساخته است. اما این شباهت نام تصادفی است و این دونفر هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند. 

بخشی از کتاب صوتی روزی روزگاری در طهران

دقیقا راس نیمه شب، در زیر طاقی جلوی مغازه روسی خان واقع در خیابان لاله زار، ولگردی که در کنار دوستش زیر پتوی شرنده‌ای خفته است بر اثر صدای ترسناک رعد از جا می‌پرد و می‌بیند که موجود عجیب و غریب بال داری از آسمان فرو افتاد. موجود بال دار، فرشته لندهور و کاملاً خاکستری رنگی بود که در نور درخشان صاعقه لحظه‌ای نمایان گردید و بعد در کوچه‌ای روی تلی از آشغال افتاد. صدای افتادن فرشته دست کمی از صدای رعد نداشت ولی تمام این جریانات باعث نمی گردد که خواب ولگرد دوم بر هم بخورد. ولگرد اول مثل خوابگردها می‌گوید:

- یه چیزی از آسمون افتاد... بال داشت... گمونم یه فرشته بود...

لحن ولگرد میانسال، نامطمئن و مردد است. باران دیوانه واری که از سرشب باریدن گرفته است، گویی پایان ناپذیر و جاودانه، یک لحظه قطع نشده است. جوی‌های خیابان لاله زار و کف سنگفرش آن مملو از آب است. ولگرد به باران زُل زده و باز تکرار می کند:

- یه فرشته افتاد پایین... پاشو بریم کمکش...

سپس رفیقش را تکان می دهد. مرد دوم که گرماگرم خواب است با صدایی کشدار و بریده بریده می گوید:

- بگیر بخواب حال نداری، مگه نگفتم زیاد بنگ نزن پدرسگ.

ولگرد اول همچنان به باران می نگرد که لحظه ای سست و یا قطع نمی شود. هرچند به شدت کنجکاو شده است ولی حوصله تکان خوردن را ندارد. دوباره دراز می کشد و با خود می گوید:

- خیالاتی شدم...

سپس پتو را بر سر می کشد و سعی می کند بخوابد.

در کوچه مجاور فرشته سقوط کرده حال و روز درستی ندارد. تیرتخته هایی که رویشان افتاده، پک و پهلویش را آزرده کرده است. به زحمت بلند شده و می ایستد. باران از همه جایش فرو می ریزد. فرشته موجود لندهور و دیلاقی است که هیبت یک پیرمرد سپیدمو و باستانی را دارد و اگر از بالهای خاکستری بزرگش که پوشیده از پرهای زمخت است بگذریم، روی هم رفته بیشتر شبیه به یک آدم قراضه و بی مصرف است تا یک فرشته که همراه باران سقوط کرده است.

آدمهای مختلفی در خیابان رفت و آمد می کنند. همه سعی کرده اند لباسهای نونوار و شیک و مرتب بر تن داشته باشند. جلوی سینماها شلوغ تر از بقیه جاهاست. پلاکاردهای قدی از بازیگران فیلمها در جلوی در ورودی سینماها نصب گردیده و از بلندگوهای کوچکی صدای فیلم، در فضای جلوی سینما پخش می گردد. پایین تر از چهارراه کنت، از چند مغازه که رد بشویم به یک صفحه فروشی می رسیم. پشت ویترین باسمه هایی از آوازه خوان های مشهور نصب شده و یکی دو گرامافون خوشرنگ نیز روی مخمل قرمز قرار دارد. همیشه صدای موسیقی از گرامافون داخل مغازه بگوش می رسد. پایین تر از مغازه صفحه فروشی، سیگارت فروشی ری پور است که صاحبش آقای ری پور، مرد موقری است با اندام لاغر و لباس مرتب و مغازه اش محل پخش انواع سیگارت های ایرانی و فرنگی است. 

نظرات کاربران

حمیده غلامیان
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

من دوست نداشتم خیلی هر چیزی رو توضیح می داد و به قولی الکی صفحه پر کرده فکر می کردم خیلی رمان زیبایی باشه اما اینگونه نبود بیشتر در مورد تاریخ سینمای ایران صحبت می کند

زمان

۳ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۱۹۹٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۳ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۱۹۹٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۳۳,۶۰۰
۳۰%
تومان