بهترین ترجمه کتاب 1984 جورج اورول

بهترین ترجمه ۱۹۸۴

حتی اگر جزو شیفتگان ادبیات هم نباشید، احتمالاً بارها نام کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول را شنیده‌اید؛ شاهکاری که از زمان انتشارش تا امروز همچنان در فهرست پرفروش‌ها و پرخواننده‌های آثار داستانی جهان جای دارد. این اثر نه‌تنها به‌خاطر داستان گیرا و تلخش، که به‌سبب مفاهیم عمیق فلسفی و سیاسی‌اش از ستون‌های ادبیات قرن بیستم شناخته می‌شود.

در این مطلب، نگاهی دقیق به این رمان می‌اندازیم، بخش‌هایی از متن اصلی و ترجمه‌های آن را بررسی می‌کنیم، مترجمان مختلف را معرفی می‌کنیم و محبوب‌ترین ترجمه‌ها را در طاقچه معرفی می‌کنیم. همین ابتدای کار بگوییم که بیش از بیست ترجمه از این کتاب در بازار موجود است و خیلی‌هایشان هم ده‌ها بار تجدید چاپ شده‌اند، پس انتخاب یکی از این میان کار سختی است. اما این را هم گوشه‌ی ذهنتان داشته باشید که تجدید چاپ‌های پیاپی به‌معنای کیفیت ترجمه نیست.

کتاب ۱۹۸۴، شاهکار جورج اورول، در سال ۱۹۴۹ و تنها یک سال پیش از مرگش منتشر شد. این اثر از نمونه‌های برجسته‌ی ادبیات دیستوپیا یا ضدآرمان‌شهری است که آینده‌ای تاریک و تحت سلطه‌ی ابرقدرتی خیالی به نام اقیانوسیه را ترسیم می‌کند: حکومتی یک‌دست و مطلق‌گرا که همه‌ی ارکانش در اختیار «حزب» و رهبر کاریزماتیک و هولناکش «برادر بزرگ» (Big Brother) است. اورول با نبوغ خاصش جهانی می‌آفریند که همه‌ی جنبه‌های زندگی در آن تحت کنترل شدید سیاسی و ایدئولوژیک قرار دارد؛ از زبان و فرهنگ گرفته تا کوچک‌ترین افکار و احساسات شهروندان. فضای داستان چنان ملموس و باورپذیر است که خواننده از همان صفحات نخست، فشار سنگین این ساختار تمامیت‌خواه را بر بندبند وجودش حس می‌کند.

شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت، کارمند بخش «حقیقت» در سازمانی است که مأموریتش تحریف و بازنویسی تاریخ مطابق روایت مطلوب حزب است. اما تردیدهای ذهنی و میل درونی او به حقیقت‌جویی باعث می‌شود که آرام‌آرام علیه نظام مسلط شورش کند. آشنایی او با جولیا و شکل‌گیری یک رابطه‌ی عاشقانه در پس‌زمینه‌ی این جامعه‌ی سرکوبگر، بارقه‌های امید را در دلش روشن می‌کند، اما این شورش شخصی در نهایت زیر چرخ‌دنده‌های ماشین هولناک کنترل و شکنجه‌ی حزب بی‌سرانجام می‌ماند. مضامینی چون نظارت دائمی و حذف حریم خصوصی، تحریف تاریخ و کنترل حقیقت، استفاده از نوگفتار (Newspeak) به‌عنوان ابزار محدودسازی اندیشه، و سرکوب آزادی فردی و عشق، چهار ستون اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهند. اثرگذاری 1984 به حدی است که اصطلاحات و مفاهیم آن – از جمله برادر بزرگ و تفکر دوگانه (Doublethink) – وارد فرهنگ سیاسی و عمومی جهان شده‌اند و همچنان در رسانه‌ها و سیاست و ادبیات معاصر به کار می‌روند.

معرفی و مقایسه نسخه‌های مختلف کتاب 1984

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، ۱۹۸۴ در بازار کتاب ایران حضوری پررنگ دارد؛ شمار ترجمه‌های آن از بیست عنوان فراتر رفته و دست‌کم شش ترجمه به‌واسطه‌ی استقبال خوانندگان به چاپ‌های دو‌رقمی رسیده‌اند. محبوبیت این کتاب میان مخاطبان باعث شده که ناشران بسیاری وسوسه شوند نسخه‌ای از آن را روانه‌ی بازار کنند. اما تنوع بالا همیشه مترادف کیفیت نیست؛ متأسفانه بخش زیادی از این ترجمه‌ها فاقد معیارهای لازم از نظر امانت‌داری به متن اصلی، روانی متن و دقت در معادل‌گزینی هستند. در چنین شرایطی، انتخاب ناآگاهانه می‌تواند به تجربه‌ای ناخوشایند منجر شود و مانع درک و دریافت درست شما از محتوای کتاب شود.

در میان انبوه ترجمه‌های موجود، سه نسخه جایگاه برجسته‌تری دارند: ترجمه‌های کاوه میرعباسی (نشر چشمه)، صالح حسینی (نشر نیلوفر) و احمد کسایی‌پور (نشر ماهی). این انتخاب‌ها نه‌تنها بر پایه‌ی اعتبار ناشر و پیشینه‌ی مترجم‌اند، که حاصل ارزیابی زبانی و کیفی متن نهایی نیز هستند. افزون بر نسخه‌های چاپی، دو ترجمه‌ی میرعباسی و حسینی در قالب کتاب صوتی هم منتشر شده‌اند؛ نسخه‌ی میرعباسی را می‌توان با صدای علی تاج‌میر (رادیو گوشه) شنید و ترجمه‌ی حسینی را با صدای آرمان سلطان‌زاده (آوانامه). همین تنوع قالب‌ها به شما امکان می‌دهد که بر اساس سلیقه و شرایط بتوانید میان خواندن یا شنیدن انتخابی شخصی و لذت‌بخش داشته باشید.

محبوب‌ترین نسخه و بهترین ترجمه ۱۹۸۴ در طاقچه

بر اساس داده‌های پلتفرم طاقچه تا زمان نگارش این مطلب، در سال ۱۴۰۴، از بین ترجمه‌های موجود، حمیدرضا بلوچ (نشر به‌سخن)، کاوه میرعباسی (نشر چشمه)، سیروس نورآبادی و محسن موحدی‌زاد (نشر شورآفرین) و مهدی بهره‌مند (نشر جامی) بیشترین تعداد آرا و امتیاز را دارند.

پیشنهاد ما به شما کدام ترجمه است؟

انتخاب بهترین ترجمه بستگی زیادی به هدف و سلیقه‌ی شما دارد. اگر اولین بار است که می‌خواهید ۱۹۸۴ را بخوانید و زبان ادبی و پیچیده به مذاقتان سازگار نیست، پیشنهاد ما ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور است. این نسخه مناسب کسانی است که ترجمه‌ی بی‌دردسر و قابل توصیه به عموم می‌خواهند. اگر هم دانشجوی ادبیات یا شیفته‌ی ظرافت‌های زبانی هستید و به‌دنبال نثر ادبی‌تر و دقیق‌تر هستید و می‌خواهید تجربه‌ی ادبی عمیق‌تری داشته باشید، پیشنهاد ما ترجمه‌ی کاوه میرعباسی است. اگر هم طاقچه بی‌نهایت دارید، معنایش این است که هم به این دو نسخه و هم به سایر ترجمه‌ها دسترسی دارید و می‌توانید برخی بخش‌ها را همزمان از چند ترجمه بخوانید تا هم محتوا را بهتر درک کنید و هم قدرت قلم مترجمان مختلف را در برگرداندن عبارت‌ها ارزیابی کنید.

بخشی از کتاب ۱۹۸۴ برای مقایسه

برای اینکه تفاوت ترجمه‌های مختلف را بهتر درک کنیم، بیایید بخش اول کتاب را به زبان اصلی و چند ترجمه‌ی فارسی شاخص ببینیم:

متن اصلی

It was a bright cold day in April, and the clocks were striking thirteen. Winston Smith, his chin nuzzled into his breast in an effort to escape the vile wind, slipped quickly through the glass doors of Victory Mansions, though not quickly enough to prevent a swirl of gritty dust from entering along with him.

The hallway smelt of boiled cabbage and old rag mats. At one end of it a coloured poster, too large for indoor display, had been tacked to the wall. It depicted simply an enormous face, more than a metre wide: the face of a man of about forty-five, with a heavy black moustache and ruggedly handsome features. Winston made for the stairs. It was no use trying the lift. Even at the best of times it was seldom working, and at present the electric current was cut off during daylight hours. It was part of the economy drive in preparation for Hate Week. The flat was seven flights up, and Winston, who was thirty-nine and had a varicose ulcer above his right ankle, went slowly, resting several times on the way. On each landing, opposite the lift-shaft, the poster with the enormous face gazed from the wall. It was one of those pictures which are so contrived that the eyes follow you about when you move. BIG BROTHER IS WATCHING YOU, the caption beneath it ran.

ترجمه‌ی کاوه میرعباسی

کاوه میرعباسی، مترجم و نویسنده‌ای پرکار است که تحصیلاتش را در رشته‌‌ی کارگردانی سینما و زبان اسپانیایی گذرانده. او از نوجوانی قدم در مسیر فرهنگ گذاشت. نخستین ترجمه‌اش در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد و از آن زمان تاکنون بیش از ۴۰ عنوان کتاب را به فارسی برگردانده است.

«یک روزِ نورانی و خنک آوریل بود و ساعت‌ها سیزده‌بار می‌نواختند. وینستون اسمیت، برای آن‌که از بادِ گزنده در امان بماند، چانه را به سینه چسبانده بود و تیزوتند از درهای شیشه‌ای «منزلگاه‌های پیروزی» به داخل سُرید؛ هر چند نه آن‌قدر سریع که مانع شود گردبار‌ی از خاک و شن همراهش به درون بِچپَد.

سرسرا بوی کلم پخته و پادری کهنه می‌داد. یک سرش پوستری رنگی به دیوار میخ‌کوب شده بود که به درد نمی‌خورد در داخل به معرض تماشا گذاشته شود چون زیادی بزرگ بود. چیزی را نشان نمی‌داد جز چهره‌ای عظیم، با پهنای بیش از یک متر. سیمای مردی حدوداً چهل و پنج‌ساله، با سبیلِ مشکی و خطوط چهرهٔ خشن و خوش‌ترکیب.

وینستون به طرف پلکان رفت. فایده نداشت آسانسور را امتحان کند. در بهترین ایام هم اغلب کار نمی‌کرد، و فعلاً برق طی روز قطع بود. این هم یکی از صرفه‌جویی‌ها برای تدارکِ «هفتهٔ نفرت» بود.

آپارتمانش طبقهٔ هفتم بود و وینستون، که سی و نُه سال را رد کرده بود و قوزکِ راستش بر اثر واریس زخم بود، آهسته بالا می‌رفت و تا برسد چند نوبت به خود استراحت داد. در هر پاگرد، مقابل اتاقکِ آسانسور، پوستر‌ی که چهرهٔ عظیم را نشان می‌داد از روی دیوار به آدم زُل می‌زد. با ترفندی نقاشی شده بود که به نظر می‌رسید چشم‌ها به هر طرف که بروی دنبالت می‌کنند. نوشته‌ای زیرش خودنمایی می‌کرد: «برادرِ بزرگ شما را می‌پاید.»»

میرعباسی در ترجمه‌ی خود لحنی ادیبانه و سنجیده برمی‌گزیند و اغلب به‌سوی واژگان و ترکیب‌هایی گرایش دارد که حالتی کهنه‌پسند و آراسته دارند. این انتخاب‌ها فضایی رسمی و جدی پدید می‌آورند و یادآور نثر داستانیِ کلاسیک‌اند. او در بازآفرینی جملات طولانی و توصیف جزئیات صحنه تا حد زیادی به متن اصلی وفادار می‌ماند، هرچند گاه برای روان‌تر شدن زبان فارسی، در ترتیب یا ساختار جمله‌ها تغییراتی ایجاد می‌کند. برجسته‌ترین قوت ترجمه‌ی او، وضوح تصاویر و حفظ فضای سرد و غبارآلود صحنه‌هاست؛ هرچند استفاده از ترکیبات کهنه، گاه فاصله‌ای نامحسوس با زبان معاصر ایجاد می‌کند و حال و هوای روزآمد متن را کاهش می‌دهد. ترجمه‌ی ۱۹۸۴ به قلم او یکی از دقیق‌ترین و ادیبانه‌ترین نسخه‌های موجود به زبان فارسی به شمار می‌رود. او با انتخاب واژگان سنجیده و لحنی رسمی و اندکی کهنه‌پسند، بافت سرد، تیره و دیستوپیایی جهان اورول را به‌خوبی بازمی‌تاباند و ساختار جملات بلند را با بیشترین حد وفاداری بازآفرینی می‌کند. این رویکرد نه‌تنها وضوح و شفافیت صحنه‌ها را حفظ می‌کند، بلکه بار ایدئولوژیک عبارات کلیدی را نیز با دقت و توازن منتقل می‌سازد. از همین رو، ترجمه‌ای است مطلوب برای خوانندگانی که به ظرافت‌های زبانی، انسجام نثر و دقت در انتخاب معادل‌ها ارزش می‌نهند.

ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور

احمد کسایی‌پور (متولد ۱۳۴۲، تهران) از مترجمان شناخته‌شده‌ی ادبیات کلاسیک، کودک و نوجوان و همچنین ویرایش است. او در کارنامه‌ی خود ترجمه‌هایی ارزشمند از نویسندگان بزرگ جهان دارد؛ از جمله ماجراهای تام سایر اثر مارک تواین، مجموعه‌ی هشت‌جلدی داستان‌های رامونا از بورلی کلیری و خورشید همچنان می‌دمد از ارنست همینگوی.

«یکی از روزهای سرد و آفتابی آوریل بود و ساعت‌های شهر زنگ ساعت سیزده را می‌نواختند. وینستن اسمیت، که برای در امان ماندن از باد آزاردهنده چانه‌اش را در گریبان فرو برده بود، به‌سرعت از درهای شیشه‌ای «عمارت پیروزی» وارد شد، منتها نه آن‌قدر سریع که جلو ورود تنوره‌ای از گردوخاک را به همراه خود بگیرد.

ورودی ساختمان بوی کلم پخته و پادری‌های کهنه می‌داد. در یک طرف، پوستری رنگی بر دیوار نصب شده بود، چنان بزرگ که برای استفاده در فضای داخلی ساختمان مناسب نمی‌نمود؛ تنها یک چهرهٔ غول‌آسا به پهنای بیش از یک متر بر پوستر نقش بسته بود: چهرهٔ مردی حدوداً چهل و پنج‌ساله، با سبیل پرپشت مشکی و سیمایی جذاب و مردانه.

وینستن به طرف پله‌ها رفت. استفاده از آسانسور بی‌فایده بود. حتی در بهترین شرایط هم به‌ندرت کار می‌کرد، چه برسد به حالا که برق ساختمان در ساعات روز قطع می‌شد. این بخشی از برنامهٔ صرفه‌جویی برای تدارک برگزاری «هفتهٔ نفرت» بود.

آپارتمان طبقهٔ هفتم بود و وینستن، که سی و نه سال را رد کرده بود و قوزک راستش بر اثر واریس زخم بود، آهسته بالا می‌رفت و تا برسد چند نوبت به خود استراحت داد. در هر پاگرد، مقابل اتاقک آسانسور، پوستری که چهرهٔ عظیم را نشان می‌داد از روی دیوار به آدم زُل می‌زد. با ترفندی نقاشی شده بود که به نظر می‌رسید چشم‌ها به هر طرف که بروی دنبالت می‌کنند. نوشته‌ای زیرش خودنمایی می‌کرد، «برادرِ بزرگ شما را می‌پاید.»»

کسایی‌پور در ترجمه‌ی خود به زبانی ساده‌تر و روان‌تر گرایش دارد و بیش از هر چیز، نثر معیار و خوش‌خوانی را هدف قرار داده که بتواند برای دامنه‌ی گسترده‌تری از مخاطبان جذاب باشد. او به‌جای ترکیب‌هایی چون «باد گزنده» یا «گردباد»، از اصطلاحات صمیمی‌تر و روزمره‌تری مانند «باد آزاردهنده» یا «گردوخاک» بهره می‌گیرد؛ انتخاب‌هایی که اگرچه از شدت و اثرگذاری ادبی می‌کاهند، اما حال و هوایی خودمانی و قابل‌دسترس‌تر می‌آفرینند. ساختار جملات در ترجمه‌ی او به زبان امروز فارسی نزدیک‌تر است و برای خواننده‌ی عمومی روان‌تر پیش می‌رود، هرچند این رویکرد اندکی از تیرگی و تلخی فضای اصلی می‌کاهد. ترجمه‌ی کسایی‌پور با تکیه بر سادگی و روانی و زبانی معیار، تجربه‌ای امروزی و خوش‌خوان از ۱۹۸۴ ارائه می‌دهد که به‌ویژه برای خوانندگانی که تازه با جهان اورول آشنا می‌شوند، بسیار مناسب است. او با گزینش اصطلاحاتی صمیمانه و بازسازی جملات به شکلی روان، پیوند متن را با زبان امروز حفظ کرده و در عین حال، وفاداری کلی به مضمون اثر را نگه داشته است. اگرچه این ترجمه از گزندگی و خشونت فضای دیستوپیایی کمی می‌کاهد، اما همچنان فضای سرد و نگران‌کننده رمان را به‌صورتی قابل فهم و قابل لمس منتقل می‌کند.

ترجمه‌ی صالح حسینی

صالح حسینی (۱۳۲۵، سنقر) مترجم، نویسنده، منتقد ادبی و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز، از برجسته‌ترین مترجمان ادبیات جهان به فارسی است. او در طول چند دهه، آثاری مهم از نویسندگانی چون داستایوفسکی، فاکنر، جوزف کنراد، اورهان پاموک و هرمان ملویل را به فارسی برگرداند و با ترجمه‌های درخشانی چون برادران کارامازوف، خشم و هیاهو، دل تاریکی و موبی‌دیک تأثیری ماندگار بر جریان ترجمه در ایران گذاشت.

«روزی آفتابی و سرد در ماه آوریل بود و ساعت‌ها زنگ ساعت سیزده را می‌نواختند. وینستون اسمیت، که در تلاش گریز از دست سرمای بی‌پیر چانه در گریبان فرو برده بود، به سرعت از لای درهای شیشه‌ای عمارت بزرگ پیروزی به درون رفت. با این حال، سرعتش آن اندازه نبود که مانع ورود انبوه خاک شنی به داخل شود.

سرسرا بوی کلم پخته و پادری نخ‌نمای کهنه می‌داد. در یک طرف آن پوستری رنگی را، که برای دیوار داخل ساختمان بسیار بزرگ بود، به دیوار زده بودند. بر این پوستر چهره‌ی بسیار بزرگی نقش شده بود به پهنای بیش از یک متر، چهره‌ی آدمی چهل‌چند ساله که سبیل مشکی پرپشت و خطوط زیبای مردانه داشت. وینستون به سوی پله رفت، سراغ آسانسور رفتن بی‌فایده بود. روز روزش کار نمی‌کرد تا چه رسد به حالا که جریان برق، به عنوان بخشی از برنامه‌ی صرفه‌جویی به مناسبت تهیه مقدمات هفته‌ی نفرت، در ساعات روز قطع بود. آپارتمان وینستون در طبقه‌ی هفتم بود، و آدم سی‌ونه‌ساله‌ای مثل او که به واریس قوزک پای راست مبتلا بود، چاره‌ای جز این نداشت که از پله‌ها آهسته بالا برود و چند بار استراحت کند. در هر طبقه، روبه‌روی در آسانسور تصویر چهره‌ی غول‌آسا بر روی دیوار به آدم زل می‌زد. به‌قدری ماهرانه نقشش زده بودند که آدم به هر طرف که می‌رفت چشم‌های آن دنبالش می‌کردند. زیر آن نوشته بودند: ناظر کبیر می‌پایدت.»

حسینی در ترجمه‌ی خود رویکردی «برگردانی - تفسیری» پیش گرفته و با بهره‌گیری از واژگان و ترکیب‌های خاص و کم‌تر رایج در زبان امروز، همچون «سرمای بی‌پیر»، «پادری نخ‌نمای کهنه» یا «می‌پایدت»، فضایی فاخر و گاه کهن‌گرایانه پدید آورده است. این انتخاب‌ها نه‌تنها لحنی رسمی و متمایز به متن می‌دهند، بلکه نوعی حس غرابت ایجاد می‌کنند که با فضای بسته، کنترل‌شده و ایدئولوژیک ۱۹۸۴ همخوان است. با این حال، همین ویژگی ممکن است در نظر برخی خوانندگان حالت تصنع یا فاصله‌گذاری ایجاد کند. به‌ویژه در شعار پایانی رمان، او با برگزیدن تعبیر سنگین‌تر و پرهیبتی مانند «ناظر کبیر می‌پایدت»، لحن تهدیدآمیز و بار ایدئولوژیک جمله را دوچندان کرده است. ترجمه‌ی صالح حسینی، با بهره‌گیری از رویکردی خلاقانه و آمیخته به تفسیر، لحنی متمایز، کلاسیک و در مواردی کهن‌نما خلق می‌کند که از طریق انتخاب واژگان و ساختارهای ویژه، حس غرابت و فشار ایدئولوژیک جهان اورولی را برجسته‌تر می‌سازد. این سبک، نثری پرمایه، رسمی و سنگین به دست می‌دهد که از یک‌سو با فضای محدود و سرکوب‌گر رمان هماهنگی دارد و از سوی دیگر، با افزودن تأویل و بار معنایی در عبارات کلیدی، تجربه‌ای غنی‌تر برای مخاطب می‌آفریند. چنین ترجمه‌ای به‌ویژه برای خوانندگانی مناسب است که به نثری تفسیری، جدی و خلاق علاقه‌مندند.

جمع‌بندی

رمان ۱۹۸۴ با گذشت بیش از هفتاد سال از انتشارش، همچنان از اثرگذارترین کتاب‌های جهان است؛ کتابی که خواندنش فقط یک تجربه‌ی ادبی نیست، بلکه نقدی است تند و تیز به دنیای سیاست و رسانه و کنترل اجتماعی. ترجمه‌ی چنین متنی حکم پلی را دارد که ما را از دنیای زبان اصلی به جهان داستان می‌برد؛ پلی که اگر قرص و محکم ساخته شود، خواننده را بی‌دست‌انداز به مقصد می‌رساند. فراموش نکنید که اصل اساسی خواندن، پیوند شما با متن است. فارغ از اینکه انتخابتان کدام ترجمه باشد، مهم این است که وقتی به میانه‌های ۱۹۸۴ رسیدید، لحظه‌ای به خود بیایید و بهت‌زده شوید از اینکه ببینید این دنیای خیالی و برساخته چقدر به زندگی زیسته‌ی ما نزدیک است.

off
٪۴۰
تصویر جلد کتاب صوتی ۱۹۸۴
۱۸۱,۰۰۰۱۰۸,۶۰۰ت
off
٪۶۰
subscriptionAvailableتصویر جلد کتاب ۱۹۸۴
۱۹۱,۰۰۰۷۶,۴۰۰ت
subscriptionAvailableتصویر جلد کتاب ۱۹۸۴
۹۰,۰۰۰ت