کتاب هزار دشت ارغوانی
معرفی کتاب هزار دشت ارغوانی
کتاب هزار دشت ارغوانی نوشته محمدباقر عبیری است. کتاب هزار دشت ارغوانی را نشر روزنه کار منتشر کرده است. این کتاب درباره زندگی مرد جوانی به نام محمد است که بعد از جدایی از همسرش زندگیاش به هم ریخته است.
درباره کتاب هزار دشت ارغوانی
کتاب هزار دشت ارغوانی درباره مرد جوانی به نام محمد است که بعد از جدایی از همسرش دچار کابوسهای مداوم شده است، بعد از مدتی روانشناس رفتن را رها کرده است و حالا فقط کابوسهایش را مینویسد. در همین زمان خواهر همسر سابقش به او خبر میدهد که شیرین گم شده است. محمد که خواهر همسرش را دلیل جداییاش میداند نمیخواهد به او کمک کند اما وقتی متوجه نگرانیهای مداوم او میشود نمیتواند مخالفت کند. در همین زمان مردی که خودش را سرهنگ معرفی میکند ادعا میکند میتواند با سرنخهایی شیرین را پیدا کند. این کتاب روایتی معمایی و جذاب است که شما را با خود همراه میکند و مرحله به مرحله در حل کردن یک پازل همکاری میکنید. این کتاب نثری روان دارد و شما از خواندن آن لذت میبرید.
خواندن کتاب هزار دشت ارغوانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب هزار دشت ارغوانی
شیرین ناپدید شده است؟! البته این موضوع بیشتر از یک اشتیاق و فضولی برایم نیست. این که او چه میکند، دو سال است دیگر به من ارتباطی ندارد. ولی حتماً از دست خواهر عوضیش فرار کرده است. از طرفی به اندازه کافی شهره را ادب کردم تا یاد بگیرد که از من خواهش کند. آرام از جلوی در کنار میروم. شهره و مرد جوان میخواهند وارد شوند که شهره چیزی به خاطر میآورد. میایستد و جلوی مرد را نیز میگیرد. به کفشهایش اشاره میکند و خودش مشغول درآوردن آنها میشود. خوشحالم که مجبور نیستم به آنها تذکر بدهم. به سمت سالن برمیگردم. از راهروی ورودی میگذرم. از روی میز کار سیگاری برمیدارم. روشنش میکنم و خودم را روی کاناپه میاندازم. شهره و مرد که وارد میشوند با چشمانشان همه جا را میکاوند. حتی درِ دستشویی داخل راهرو، جلوی در ورودی را هم باز میکنند. به گمانم به من مشکوک هستند. به سالن میآیند. داخل آشپزخانه را برانداز میکنند. مرد میخواهد به داخل اتاق خواب برود که شهره با دست جلویش را میگیرد و به من نگاه میکند. لااقل آنقدر ادب دارد که از من اجازه بخواهد. با سر تأیید میکنم و مرد به داخل اتاق میرود. فکر که میکنم، میبینم شهره همیشه مؤدب بوده است. این نگاه بالا به پایینش بود که مرا میآزرد. نمیدانم این مرد کیست. نباید از فامیلهایشان باشد. چون او را نمیشناسم. نمیدانستم شهره از مردهای کم سن خوشش میآید.در واقع اصلاً فکر نمیکردم شهره از مردی خوشش بیاید! در هر صورت اول میخواهم راجع به شیرین بدانم. کامی از سیگار میگیرم و میپرسم: خب ... از شیرین چه خبر؟ دوست دارم در جواب این سؤالم لحظه به لحظه زندگی شیرین را از زمان جدا شدنمان، بدون کم و کاست، برایم شرح بدهد و در نهایت به اینجا برسد که شیرین متوجه مداخلههای شهره در زندگیش شده و ... و ... نمیدانم میخواهم اینجای قصه چطور باشد! شهره میگوید: گفتم که ۶ روزه ناپدید شده.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۱۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۱۸ صفحه
نظرات کاربران
داستانی جذاب با موضوعات روز زندگی خودمان که عناصر داستانهای معمایی و کارآگاهی در تار پود آن گنجانده شده است. بسیار جذاب بود. البته من نسخه چاپی رو خوندیم.
به نظرم از اواسط کتاب خیلی نفسگیر و جذاب شد .من که خودم عاشق کتابهای جنایی ام .هیجانش بالاست .فکر میکنم دارم فیلم میبینم
کتاب پرکشش و خوبی بود. ایده ی جدید داستان و هیجانی که داشت در کنار داستان پردازی فوق العادش باعث می شد به ادامه دادنش ترغیب بشم. داستان غافلگیر کننده ای داشت و تقریبا غیرقابل پیش بینی بود. برای کسایی که