کتاب سگ مثبت

کتاب سگ مثبت نوشته جان گوردن و ترجمه یاسین قاسمی داستانی درباره‌ قدرت مثبت‌اندیشی است که در انتشارات هورمزد به چاپ رسیده است. این اثر کتابی الهام‌بخش است که قدرت و فواید مثبت اندیشی را در قالب یک داستان به ما می‌آموزد.

درباره کتاب سگ مثبت

هرچند همه ما می‌توانیم از فواید مثبت اندیش بودن، بهره‌مند شویم، اما نباید فراموش کنیم که این موضوع، نه تنها برای ما، بلکه برای اطرافیان ما نیز سودمند است. اما سوال اصلی این است که چطور می‌توانیم مثبت اندیش باشیم و باقی بمانیم؟

جان گوردون در کتاب سگ مثبت به ما این کار را یاد می‌دهد. آنهم با کمک یک داستان جذاب و سرگرم‌کننده. 

در درون همه ما دو سگ وجود دارند و همیشه باهم درحال جنگند. یک سگ که مثبت است و سگ دیگر که منفی است. زندگی درونی ما جنگ این دوتا است اما اینکه کدام یک از آن‌ها پیروز این مبارزه باشد، چیزی است که فقط و فقط به خود ما برمی‌گردد. ما به کدام یک از این سگ‌ها غذا می‌دهیم؟ 

در داستان سگ مثبت با دو سگ به نام‌های مت و بوبا آشنا می‌شویم. یکی از آن‌ها سگ منفی است و دیگری مثبت. بوبا که سگ مثبت است به مت یاد می‌دهد مثبت اندیش باشد و راهکارهایی هم به او ارائه می‌کند. به این ترتیب مت می‌تواند زندگی خودش و مکانی را که در آن زندگی می‌کند، تغییر دهد. 

کتاب سگ مثبت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

سگ مثبت داستانی عالی برای تمام کسانی است که به مطالعه کتاب‌های حوزه موفقیت و خودیاری علاقه دارند. 

درباره جان گوردون

جان گوردون، سخنران و مشاوره انگیزشی، کتاب‌های متعددی درباره مثبت‌اندیشی، خودسازی و موفقیت و مدیریت، تألیف کرده است؛ اتوبوس انرژی یکی از اولین کتاب‌های پرفروش او بود. از میان کتاب‌های دیگر او می‌توان به قدرت تیم مثبت، کلاه ایمنی، دانه قهوه و کوسه و ماهی گلی اشاره کرد. 

بخشی از کتاب سگ مثبت

روز بعد همان‌طور که مت و بوبا اطراف حیاط قدم می‌زدند، بوبا گفت که تنها تفکرات خنده‌دار ما به سگ مثبت غذا نمی‌دهند. ما می‌توانیم به سگ مثبت درونمان با حس سپاسگزاری نیز غذا بدهیم.

بوبا گفت: «یکی از کارهای موردعلاقه‌ی من تمرین تشکره، درحالی‌که صبح دارم قدم می‌زنم. من اسم اینو یک‌قدم زدن تشکرآمیز گذاشتم و هروقت این کارو کردم مثبت‌تر شدم.»

مت پرسید: «چطور این کارو می‌کنی؟»

: «واقعاً آسونه دوست کوچولوی من. وقتی داری قدم می‌زنی به یاد همه‌ی چیزایی می‌افتی که به خاطرشون خوشحالی. یاد همه‌ی چیزهای مثبت زندگیت می‌افتی.»

مت پرسید: «خب الآن من نباید به این فکر کنم که این قدم زدن خیلی بهتر می‌شد، اگه در کنار یه پسر بودم که منو به‌عنوان سگ خانوادگی‌شون انتخاب کرده بود؟»

بوبا گفت: «نه نه! نباید. تو نباید روزتو با فکر به چیزایی که نداری و دوست نداری شروع کنی. اینا فقط به سگ منفی غذا می‌دن. تو می‌خوای روزتو با فکر به چیزایی که تو زندگیت خوبن آغاز کنی، چیزایی که براشون سپاسگزار و متشکری.»

مت درحالی‌که سعی می‌کرد یک همچین چیزی را در زندگی خود پیدا کند پرسید: «مثلاً چی؟»

«خب، مثلاً من به این فکر می‌کنم که تونستم از یه خونه‌ی در حال آتیش گرفتن نجات پیدا کنم و زنده بمونم. البته که من برای خونه و خانواده‌ام دل‌تنگ می‌شم ولی سعی می‌کنم به چیزایی فکر کنم که دارم نه چیزایی که ندارم. من تشکر می‌کنم برای زنده‌بودنم. برای اینکه می‌تونم راه برم. برای توانایی بو کشیدن گل‌های خوش‌بو و هوای تازه. من فهمیدم که هرچی برای چیزای کوچیک سپاسگزارتر باشم، صلح و حس مثبت بیشتری رو احساس می‌کنم. همچنین فهمیدم که وقتی یک‌قدم زدن تشکر‌آمیز رو انجام می‌دم اضطراب نمی‌گیرم. تحقیقات کتاب جید هم اینا رو نشون می‌ده. من نشون دادم که نمی‌شه درعین حال مضطرب و متشکر باشی. پس اگه تشکر رو تمرین کنی، نمی‌تونی استرس داشته باشی. وقتی تشکر می‌کنی، ذهن و مغزت رو پر از حس خوب و مواد ضدافسردگی می‌کنی که به تو احساس خیلی خوبی می‌دن. پس یه قدم زدن تشکرآمیز یه راه خوب برای آغاز روز هستش، فکرای خوب ایجاد می‌کنه و اول روز به سگ مثبت غذا می‌ده.»