کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز
معرفی کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز
کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز اثری از مایکل پاسیون با ترجمه بهزاد اصغری است. این کتاب به بررسی این علم میان رشتهای میپردازد و بعد از معرفی آن، سعی میکند تا پیشرفتهای آن را بسنجد و چشماندازش را در سالهای آینده تصور کند.
درباره کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز
جغرافیای تاریخی علمی میان رشتهای است که به بررسی تأثیر محیط جغرافیایی بر وقایع تاریخی میپردازد. در جغرافیایی تاریخی، سیر تکامل دولتها و تغییرات مرزیشان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی بیان و بررسی میشود و با کمک این علم میتوان محیطهای گذشته را به شیوه بررسی سلسله وقایع در یک زمان بازسازی کرد یا آنها را با در نظر داشتن تحولات گذشته، ارزیابی کرد.
مایکل پاسیون در کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز تلاش کرده است تا ابتدا حد و حدود این علم را مشخص کند. علاوه بر این، بررسی پیشرفتهایی که این علم از گذشته تا به امروز داشته است و از این به بعد نیز قرار است داشته باشد و چشم اندازی که در مقابلش قرار دارد نیز، بخشی از این کتاب است.
کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز را به تمام علاقهمندان، دانشجویان و پژوهشگران این رشته پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جغرافیای تاریخی؛ پیشرفت و چشم انداز
ماهیت پیشرفت در جغرافیای تاریخی
ارائه دیدگاهی مورد توافق درباره پیشرفت در یک رشته دانشگاهی همیشه با دشواری همراه است. حتی در این مسیر اساسیترین مقدمات مربوط به مفهوم «پیشرفت» و ماهیت گرایش یا رشته تحقیقی نیز مورد مناقشه است. این موضوع با درنظرگرفتن بافتهای اجتماعی، زبانی، سازمانی و فرهنگی پژوهشگر پیچیدهتر نیز میشود. بنابراین آنچه که در ادامه میآید رویکردی بهشدت شخصی و شاید حتی منحصربهفرد به توسعه نظریه و روششناسی جغرافیای تاریخی در یک دوره دهساله (از میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی تا اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی) است.
اساس بحث در اینجا علاقه، هیجان و انگیزه زیادی است که در درون و خارج از مرزهای جغرافیای تاریخی در ده سال اخیر در این حوزه به وجود آمده است. این امر از طریق نهضت پرسش از گذشته یا گذشتههایی که بهدقت درک شدهاند و همچنین مجموعه محدودی از روشهای بهشدت پوزیتویستی و تجربهگرایانه صورت گرفته است. این دیدگاه ایدئولوژیای را منعکس کرده که برای روایتهای خود قدرتمند و مهم محسوب میشود اما با استفاده از مجموعه وسیعی از چشماندازهای آگاهانه نظری در مقابل تحقیق و بررسی جغرافیای تاریخی روزگار گذشته قرار گرفته است.
درواقع علاوهبر پیشرفت زیاد در نظریه و روششناسی جغرافیای تاریخی، نقش گسترده جغرافیای تاریخی در جغرافیا بهصورت کل و جغرافیای انسانی بهصورت جزء، بهعنوان ویژگی برجسته تغییر یا پیشرفت، نیز قابلتوجه است. از یک منظر بهنظر میرسد این مسیری است که در آن جغرافیای تاریخی از موقعیت مرکزی در جغرافیا به موقعیت حاشیهای در طول انقلاب کمیتگرایی رانده شده و به مرکزیترین موقعیت در مرحله انسانگرایانه برگشته است. ممکن است برخی از این هم فراتر رفته و بگویند که بسیاری از پیشرفتها در جغرافیای انسانی غیرپوزیتویستی با تعدادی اثر انتقادی مهم جغرافینگاران تاریخی رهبری شده و جغرافیای تاریخی حداقل در نوع در حال «پیشرفتش» نوک حمله جغرافیای انسانی است. اما بهنظر میرسد یکی از بروندادهای این نقش در حال تغییر، حساسیت تاریخی روبهافزایش جغرافیای انسانی و ازدیاد قابلتوجه گفتوگو و مباحثه با سایر علوم اجتماعی است. به یک معنی بهنظر میرسد که این چرخه دور کاملی را با آثار جغرافینگاران تاریخی طی کرده و بازگشت به قالبهای جغرافیای انسانی و فرهنگی سنتی (اگرچه در شکل مدرن آن) را تسهیل کرده است که باید «جغرافیای انسانی جدید» و «جغرافیای فرهنگی جدید» نامیده شوند.
اما پیش از مطالعه دقیق شواهد پیشرفت نظریه و روششناسی در جغرافیای تاریخی، ملاحظات مقدماتی بیشتری نیز ـ درباره پیشرفت ــ لازم است.
دنیس هنگام مطالعه نظریه و پیشرفت در جغرافیای تاریخی (دنیس: ۱۹۸۴) با اشاره به دیدگاه ویگیها درباره تاریخ ــ یعنی تاریخ بهمثابه پیشرفت، و تاریخ بهمثابه بازاندیشی ــ که درباره آگاهی از آنچه که بعد از آن اتفاق افتاده نوشته شده است، اظهار میکند که این «دیدگاه» برای بسیاری از جغرافینگاران تاریخی قابلاستفاده است و ادعا میکند که جغرافینگاران تاریخی حداقل باید دیدگاهی محتاطانهتر درباره مفهوم «پیشرفت» اتخاذ کنند. او میگوید، مشکلات پنهان و آشکار رویکرد پیشرفت در جغرافیای تاریخی کاملاً واضح است، یعنی بدون درنظر گرفتن شکست یا عقبنشینی، تغییر همواره اندیشهای است برای بهتر بودن. کندی نیز در بررسی انتقادی دو کتاب درباره تغییرات در جغرافیا بهعنوان رشته دانشگاهی در ۱۵۰ سال گذشته به وضوح بیان میکند (کندی، ۱۹۸۲) که: «شاید نقص اولیه این کتابها این باشد که گزارشی که ارائه میکنند تمایل بسیار زیادی برای نمایش حملات متوالی موجی از قدیسین به این رشته دارد. درواقع در طول ۱۵۰ سال گذشته، حتی اگر چنین تصور کنیم که واقعاً چند مهاجم با آتش و شمشیر به بیشهزار دانشگاه حمله کرده باشند، مطمئناً باید چیزهای بدتر از این هم وجود داشته باشد (ص ۷۶).» مککاسگیل نیز در بررسی کتاب چهار جلدی تاریخ استرالیا، نوشته کلارک (مککاسگیل، ۱۹۸۱)، از گونهای از نوشتههای تاریخی بهخصوص آثاری در باب تاریخ اقتصادی و جغرافیایی سخن میگوید که بهجای شکست تمایل به موفقیت و بهجای ویرانی و انحطاط تمایل به توسعه دارند. این در حالی است که کاسگیل مخالفت کلارک با این گرایش را تمجید میکند که ازطریق یک «رویکرد ناامیدکننده به رویدادهای گذشته» در استرالیای سالهای ۱۸۵۱ ـ ۱۸۸۸ نمود یافته است.
حجم
۹۷۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه
حجم
۹۷۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۴ صفحه