کتاب ترنج یاس
معرفی کتاب ترنج یاس
کتاب ترنج یاس مجموعه اشعار بانو دل آرا است که در نشر بید به چاپ رسیده است.
انتشارات بید از سال ۱۳۹۷ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خود را به عنوان ناشر عمومی آغاز کرده است و در حوزههایی چون ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، علوم طبیعی و هنر اقدام به نشر و چاپ کتاب نموده است.
نشر بید کار خود را با نویسندگان، شاعران و مترجمان توانمند و جوان اما گمنام شروع کرده است و هدفش کشف استعدادهای بالقوه ادبی، هنری و علمی و پرورش استعدادهایی است که در دنیای نشر امروز مجال دیده شدن نداشتهاند. درهای این انتشارات به روی جوانان صاحب اندیشه، شاعران توانمند، نویسندگان نوقلم و مترجمان با استعداد باز است.
نشر بید از سال ۱۳۹۷ تا کنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان جوان و بااستعداد منتشر کرده است.
درباره کتاب ترنج یاس
ترنج یاس، مجموعه اشعاری لطیف، دلنشین و احساسی است که با حال و هوای عاشقانه شاعر درآمیختهاند و مانند نام کتاب، بستری که از آرامش و احساس سرشار است، برای مخاطبان ساختهاند. بستری از کلمات و واژگان که رنگ و بوی عاشقانه و حال و هوای احساسی آنها را پررنگ است و جلوهگاهی از شور است.
کتاب ترنج یاس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
ترنج یاس را به تمام دوستداران و علاقهمندان به شعر سپید پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ترنج یاس
صبح بود
چشمانم را باز کردم
بارانی آب رنگ میبارید!
آسمان طلایی و زمین آبی شده بود
آنقدر دیشب در کنار هم برای تو ستاره چیده بودم دیگر جایی برای آبی آسمان نمانده بود
آبی آسمان بر زمین میبارید
آسمان قهر کرده و به کنار آبی آمد که رنگش را از او میگرفت
آسمان سرسبزی زمین را پوشاند و با آبها مخلوط شد
حال آسمانی دارم طلایی زمینی آبی و به راستی چرا سرسبزی زمین جایی نرفته؟
او زیر آبها غرق شد تا ثابت کند عاشق است
عاشقِ هر چه که زمین بخواهد
دلبرم من هم عاشق توام
و عاشق هر چه که تو بخواهی
برایت آسمان را به زمین آوردم و سپهر را به رنگ مورد علاقهات ساختم
عشقت و قلبم پیشکشی است برای تو..
این دو را از من پذیرا باش
***
فنجانی قهوه تلخ و داغ
یاد آخرین نگاهت میندازد مرا
خزان خشکیده پائیز سرد باغ
خالی از خاطره در چشم آبی زاغ
صدای سکوت به خود می آورد مرا
کافه تعطیل شده پیش به سوی غمکده تنها
***
تیر برقی دور افتاده
از شهر روشن عاشقان
تک و تنها منتظر شب نشسته
همدمش سایه است
گرد او میچرخد هر روز
او از بیداری بیزار است
منتظر شب ایستاده
تا بخوابد
برای همیشه خاموش شود
شبرنگهای نورانی
دستش را بستهاند
کسی نمیخواهد دیگر
زیر پایش روشن باشد
انوار دروغین چشمها را
فراگرفتهاند
کسی جز زرق و برق
چیزی نمیبیند
و چقدر حقیر است
دنیای بدون شب
روز بیمعناست
اگر ماه نباشد
چگونه با شمردن ستارگان
بخوابم
تا رؤیا ببینم؟
نه
نمیخواهم
تیر برق حق دارد
من هم بودم
میرفتم
***
کتاب
کشف تاریخ احساسات بشر
در لا به لای ورقهای کاغذی
سایه طوسی من خندان و رقصان و پیچان و پنهان در تاریکی تنها به من چشمک میزند …
اما ورای تمام ترسها
زیباترین مکانی که دیدم
درون حبابی
بوتهها و گلها در آسمان
و زمین زیر پایم آسمان بود و ابر
لیکن در تمام برگهای نانوشته زندگیام تو را بیشتر از قبل دوست خواهم داشت
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۳ صفحه
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۳ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا بود✨✨