کتاب دختر جان، خودت باش
معرفی کتاب دختر جان، خودت باش
کتاب دختر جان، خودت باش نوشته ریچل هالیس است که با ترجمه معصومه تاجمیری منتشر شده است. اگر میخواهید تبدیل به همان فردی شوید که واقعا هستید، دروغهایی که دربارهتان گفته میشود را باور نکنید و پیش بروید این کتاب به شما این مراحل را یاد میدهد.
درباره کتاب دختر جان، خودت باش
ریچل در این کتاب از دوران دشوار کودکی و نوجوانیاش مینویسد. از پدری که کشیش است و تحصیلات فلسفی دارد و نتوانسته به درستی برایشان پدری کند و برادری که خودکشی کرده است و احتمال فروپاشیای که هر لحظه خانواده را تهدید میکرد. فراز و نشیبهای دشواری در زندگی که میتوانست ریچل را نابود کند، ولی او خواست که دوباره به زندگی برگردد و اینبار خواستن توانستن بود، البته نه در ازای بهایی خُرد و ناچیز! او در کتابش تأکید میکند که بارها زمین خورده و دوباره بلند شده. برای اینکه بدانیم چطور توانسته این چنین باشد ریچل در این کتاب از رازهای موفقیتش به عنوان یک زن و یک مادرِ شاغلِ کارآفرین و ورزشکار و نویسنده میگوید. راز موفقیت او در پذیرش واقعیتهایی بود که همهٔ ما دربارهٔ آنها به خودمان دروغ میگوییم. او در کتابش دربارهٔ بیست دروغی حرف میزند که موجب آشفتگی در زندگیهای ما شده و مغزمان را به سوی افکاری غیر منطقی دربارهٔ خودمان و اطرافیان سوق داده است.
سبک نگارش کتاب لحنی طنز و گیرا دارد که مخاطب را ترغیب میکند. موضوعات مطرح شده بسیار با روزمرگیهای ما گره خورده و به همین دلیل موجب شده تا مخاطب با ریچل هالیس همراه شود.
ریچل پس از آنکه در هر فصل با بیان تجربیاتی از زندگی خود دروغی را بررسی میکند، در انتهای همان فصل روشهای مناسبی برای نابود کردن آن دروغهای فریبنده پیشنهاد میکند. این روشها اغلب ساده و کارآمد هستند، بیآنکه هزینهای برای مخاطب در بر داشته باشند.
کتاب دختر جان، خودت باش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعهٔ این کتاب برای آنهایی که تصمیم گرفتهاند دست از باور کردن دروغها برداشته و تبدیل به خودِ واقعیشان شوند شدیداً توصیه میشود.
بخشی از کتاب دختر جان، خودت باش
همین جا و قبل از همه چیز مهمه که بپرسیم که اعتقاد چه نقشی در همهٔ اینها داره. من تو یه خونوادهٔ مسیحی بزرگ شدم و یاد گرفتم کنترل دست خداست و خدا برنامهای برای زندگیم داره و با تمام وجود معتقدم که این قضیه حقیقت داره. باور دارم که خداوند بدون هیچ قید و شرطی، همهمون رو دوست داره؛ اما فکر نمیکنم به این معنی باشه که چون همین حالا به اندازهٔ کافی خوب هستیم، نعمتها و استعدادهایی رو که به ما داده به راحتی تلف کنیم. کرم ابریشم فوقالعادهست، اما اگه همون کرم ابریشم میموند -اگه فقط تصمیم میگرفت که خب، به اندازهٔ کافی خوبه- برای هیچ کدوممون این فرصت پیش نمیاومد موجود زیبایی رو که به اون تبدیل میشه رو ببینیم. شما فراتر از چیزی هستید که به اون تبدیل شُدید.
این چیزیه که میخوام به اون خانمهایی بگم که برام مینویسن و از من مشورت میخوان. شاید شنیدنش سخت باشه، اما نتیجهٔ این شناخت این حقیقت شیرینه: شما فراتر از چیزی هستید که به اون تبدیل شدید و مطلقاً کنترل اینکه چه کاری با این شناخت انجام بدید دست خودتونه.
جرقهٔ فکری تو ذهنم زده میشه.
چی میشد اگه یه کتاب دربارهٔ تمام راههایی که تو زندگیم رفتم مینوشتم و بعد گامهایی رو توضیح میدادم که به من کمک کرده بود از اون دورههای سخت رد بشم؟ چی میشد اگه دربارهٔ تمام شکستها و لحظههای خجالتآورم
حرف میزدم؟ چی میشد اگه میدونستید بزرگترین شرمندگی من اینه که گاهی تا حدی عصبانی میشم که سر بچههام فریاد میکشم؟ نه فریاد، نه اوقات تلخیِ خیلی زیاد، بلکه دادی اونقدر بلند که بعداً که بهش فکر میکنم باعث میشه حالت تهوع بگیرم. چی میشد اگه میفهمیدید که من همین حالا احتمالاً دست کم سه تا دندون پوسیده تو دهنم دارم به خاطر اینکه از رفتن پیش دندون پزشک میترسم؟ چی میشد اگه دربارهٔ تجمع چربی تو بافتهای بدنم میگفتم؟
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه