دانلود و خرید کتاب روح مرطوب خسرو باباخانی
تصویر جلد کتاب روح مرطوب

کتاب روح مرطوب

معرفی کتاب روح مرطوب

کتاب روح مرطوب مجموع ۱۲ داستان از  نویسندگانی دارد که داستان‌هایشان برگزیده هشتمین جشنواره سراسری داستان انقلاب و هشتمین جایزه مرحوم امیرحسین فردی شده است.

نفتی از مهین سماواتی، خوب اشتباهی از مرتضی برزگر، شاهنامه خوانی در کلاس ادبیات از رضا بهاری زاده، شهرچنارها از سیّده زهره میرعیسی خانی، من انقلابی نیستم از پریا دوستی، یکی سبز یکی آبی از مهناز رضایی، روح مرطوب از محمد حسین وفایی، پرواز با دست های بسته ازعلی مهدی دوست، چهل تیکه از عفت نیستانی، بوی عید از اصغر گروسی، مرده شورخانه از حمزه ولی پور و آجودانم، یک کارت بگیر، شب بیا باشگاه ازمحمد حسن ابو حمزه داستان‌هایی هستند که در این کتاب می‌خوانید. زبان این داستان‌ها روان است. داستان‌هایی واقع‌گرایانه که از نظر فضاسازی نیز بیشتر بر اساس توصیف یک موقعیت شکل گرفته‌اند. مثلا داستان روح مرطوب  اثر محمدحسین وفایی در سلول انفرادی یک زندان می‌گذرد و نویسنده حال و روز سخت یک زندانی را زیر شکنجه‌های ساواک توصیف می‌کند.

 خواندن کتاب روح مرطوب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی مخطبان این مجموعه داستانند.

 بخشی از کتاب روح مرطوب

ـ بلند شو گوساله...

«گوساله»؛ چه واژهٔ آشنایی! چند هفته‌ای است که با این اسم صدا می‌شوم. راستی، اسم خودم چه بود؟ بی‌خیال اسم. همین «گوساله» را دوست دارم. آوای دلنشینی دارد.

آن دو تا لندهور زیر بغلم را گرفتند و از جا بلندم کردند. از شنیدن صدای باز شدن قفل در اتاق، در خواب و بیداری، فهمیدم که بالاخره رسیده‌ایم به آخر خط و باید پیاده شوم. در باز شد و طبق معمول همیشه پوتین‌های یکی از دو همراه و صدای گرومپ کمرم و پرت شدن میان اتاقکی که برای من مأمن بود، از شر و شور این میهمان‌نوازان بی‌دغدغه...

به‌سختی خودم را به انتهای اتاق رساندم و یک گوشه کز کردم. با شنیدن صدای کوبیده و قفل شدن در انفرادی، احساس آرامش بعد از طوفان نصیبم شد. پاهایم را در میان سینه‌ام جمع کردم و دست‌هایم را حلقه کردم دورش. هرچند اتاقم تنگ بود و تاریک و نمور، از سالن پذیرایی آن‌ها خیلی بهتر بود؛ پذیرایی‌ای که مزه‌اش تا ساعت‌ها و روزها زیر زبانت می‌ماند.

اتاقم را دوست داشتم؛ با همهٔ تنگی و تاریکی‌اش، با همهٔ میهمانان خوانده و ناخوانده‌اش. از سوسک و شپش گرفته تا مورچه و گاهی هم هزارپا و موریانه. از ارتفاع بلند دیوارها و فرورفتگی کوتاه کف تا در خروجی‌اش. از دیوارهای سرد و نمناکش و از بوی نم و نای نامطبوعی که دیگر شده بود تنها بوی معطر تمام روز و شب‌هایم. فقط یک دغدغه داشتم: خودکار و دفترم، تا شعری بسرایم در وصف این‌همه زیبایی مخوف...

سوزش شست پاهایم بر سنگینی پلک‌ها غلبه می‌کرد. سرم را روی دست و زانوانم گذاشته بودم و سعی می‌کردم اندکی بخوابم؛ اما می‌سوختم و نمی‌توانستم. از سرمای در و دیوار اتاق پناه برده بودم به آغوش خودم و مدام خودم را محکم‌تر در آغوش می‌گرفتم تا بیشتر گرم شوم. ثانیه‌های درد گذشت و چشم‌هایم سنگین شد؛ سنگین‌تر از کوه دماوند. و آرام بستمشان...

نمی‌دانم چند ثانیه یا چند دقیقه خوابم برد، اما می‌دانم که کوتاه بود؛ خیلی کوتاه. صدای باندهای بالای سلول شروع کرد به خراش دادن روحم. صدای جیغ و ناله‌هایی که زن و مرد نداشت. آه بود و ناله و فریاد. درد بود و درد بود و درد. گوش‌هایم را گرفتم و چشم‌هایم را فشردم. کم شد، اما تمام نه. احساس کردم بیشتر از قبل سردم شده، از پشت کمرم گرفته تا زیر پا و... .


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان