کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟

کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟ نوشته پام پولاک و مک بویسر است. کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟ یکی از کتاب‌های مجموعه به سوی موفقیت است که برا آشنا کردن مخاطبان با زندگی یکی از بزرگترین کارگردان‌های جهان ساخته شده است.

درباره کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟

در ۱۴ مه ۱۹۴۴، جورج والتون لوکاس جونیور در مودستو، کالیفرنیا متولد شد. پدرش جورج پدر و مادرش دوروتی پیش از این دو دختر به نام‌های آن و کتی داشتند. هنگامی که جورج سه ساله بود، خواهر کوچک وی، وندی، در خانواده در حال رشد در خیابان رامونا هم به دنیا آمد. جورج به عنوان پسری جوان، اغلب پس از مدرسه در فروشگاه لوازم‌التحریر پدرش کار می‌کرد، اما او علاقه‌ای به نوشتن کارت تبریک و فروش کاغذ کادو نداشت. آنچه جورج دوست داشت گوش دادن به نمایش‌های رادیویی و به تصویر کشیدن رؤیاهایش بود. او عاشق کتاب‌های طنز مانند اسکروج مک داک و مجلات زرد مانند داستانهای شگفت‌انگیز بود.

وقتی خانواده اولین بار تلویزیون خریدند، جورج ده ساله بود. او نمایش‌های جدیدی مانند با تفنگم سفر خواهم کرد و هفت‌تیرکش را خیلی دوست داشت. او همچنین سریال‌های قدیمی را از تلویزیون تماشا می‌کرد، سریال‌ها فیلم‌های کوتاهی بودند که همیشه در یک صخره یا کوه خاتمه می‌یافتند و قهرمان همیشه در خطر بود. جورج دوست داشت حدس بزند آخر سریال چه اتفاقی خواهد افتاد. هیچکس فکر نمی‌کرد جورج کوچ به یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما تبدیل شود. این کتاب سرگذشت این کارگردان است.

خواندن کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگی افراد مشهور پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جورج لوکاس چه کسی است؟

در سال ۱۹۷۷، جورج لوکاس، کارگردان فیلم، چند نفر از دوستانش را به خانه خود در سن آنسلمو، کالیفرنیا دعوت کرد. او قول داده بود نسخه اولیه و ناتمام فیلم جدیدی که در حال ساختش بود را به آنها نشان دهد. بیش از یک سال بود که جورج هجده ساعت در روز روی جنگ ستارگان کار می‌کرد.

جورج همه را جلوی پرده نمایش مستقر کرد، جایی که آنها می‌دیدند که لوک اسکای واکر در حال مبارزه با دارت ویدر و ستاره ترسناک مرگ است. آنها R۲-D۲ و C-۳PO (دو شخصیت خیالی در فیلم جنگ ستارگان) را ملاقات کردند.

آنها درباره نیرو، نیرویی عرفانی که شوالیه‌های فضایی جدای برای کنترل جهان پیرامون خود استفاده می‌کنند، اطلاعاتی کسب کردند. وقتی فیلم تمام شد، همه روی یک جمله اتفاق‌نظر داشتند: این فیلم یک فاجعه به تمام معناست.

بعد از اکران، یکی از دوستان از گفتن نظر واقعی خود به جورج ترسی نداشت. برایان دی پالما، یک کارگردان جوان دیگر، مدام او را در مورد "قدرت متعال" و وسایل مشکوک کمد لباس سؤال پیچ می‌کرد: " جورج، آن گوله‌های مو در روی گوش شاهزاده خانم چرا اینطوری بود؟" همچنین او در مورد مدل موی پرنسس لیا سؤال داشت. آزار دهنده‌تر از اشکال‌تراشی‌های دی پالما، حس ترحمی بود که دوستان دیگر جورج به او ابراز می‌داشتند. مثل همیشه خجالتی و ساکت، جورج به سادگی به انتقادات گوش می‌داد.

اما استیون اسپیلبرگ فکر می‌کرد این یک فیلم خوب است، اما جورج قبلاً پذیرفته بود که این یک فیلم شکست خورده است. بعدها گفت: "در آن لحظه من فهمیدم، این فیلم، یک فیلم احمقانه است و به هیچ وجه موفقی در پی نخواهد داشت."

پس از نمایش فیلم، آلن لاد جونیور، مدیر استودیویی که به جورج پول ساخت جنگ ستارگان را داده بود، با اسپیلبرگ تماس گرفت و از او پرسید که واقعاً درباره این فیلم چه نظری داری؟ اسپیلبرگ گفت: "من فکر می‌کنم این فیلم صد میلیون دلار فروش خواهد کرد و مردم آن را دوست خواهند داشت." حق با اسپیلبرگ بود. مردم جنگ ستارگان را دوست داشتند. چیزی که او نمی‌دانست این بود که جنگ ستارگان چیزی فراتر از یک فیلم پرطرفدار خواهد شد. این فیلم برای همیشه شیوه ساخت فیلم‌ها را تغییر می‌دهد.