کتاب فریاد خاکستری
معرفی کتاب فریاد خاکستری
کتاب فریاد خاکستری اثری از احسان کرمی قمشه است. این کتاب احساسات و نوشتههای جوانی است که از روزهایی که میگذراند، دلمشغولیهایش و عشقش مینویسد.
فریاد خاکستری هرچند داستان است، اما مخاطب حس میکند که در یک گفتگو با نویسنده است. احسان کرمی قمشه، روان مینویسد و از عشقش، روزهایش، دلمشغولیهایش و چیزهایی که آزارش میدهد، نگرانیها و تنهاییها و ... مینویسد.
کتاب فریاد خاکستری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای ایرانی لذت میبرید، خواندن کتاب فریاد خاکستری را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فریاد خاکستری
صدای ویبره موبایل اومد، فک کردم تویی. از صب تا الان ده بار اینطوری شده که بعضیاش خیال باطل بودن مثه الان. یعنی فقط تو سرم صدا اومده بود یا صدای اگزوز ماشینی از دور بود که به گوش من صدای موبایل اومده بود. اونایی هم که واقعی بودن یا پیام تبلیغاتی بود یا کسی حالم رو پرسیده بود. این اولین بار بود که از دیدن اسم کسی رو گوشیم خوشحال نبودم. آخه فقط دو چیز میتونه رو گوشیم ظاهر بشه یا اسم تو هست یا نیست که بدبختانه امروز همش گروه دوم بودن... هرچند میدونم که دیگه نه پیام میدی نه زنگ میزنی.
داشتم راجع به دیونهها حرف میزدم. اجازه بده یه مثال برات بزنم؛ اگه تو یه جایی که همه دارن راجع به مثلاً آبوهوا ـ آبوهوا گفتم، چون وقتی آدما حرف کم میارن راجع به آبوهوا حرف میزنن؛ این نشون میده جمع مورد نظر حرف کم آورده و دیگه کسی حوصله چیزی رو نداره ـ حرف میزنن، یهو یکی پاشه برقصه بش چی میگن؟ دیونه. یا کسی که تو خیابون راه میره، یهو بزنه زیر خنده ـ این اتفاق زمانی که هندزفری بلوتوثی تازه اومده بود زیاد میوفتاد ـ میگن طرف دیونس. حتی اگه کارش واسه خودش دلیل داشته باشه، چون دیگران دلیلشو نمیدونن، دیونه خطابش میکنن. ولی یه چیزی، کدوم از ما واقعن برای اصل زندگیمون دلیل داریم. اگه فک میکنی اینطور نیس، به این سبکی که میگم از خودت سؤال بپرس؛ اول بگو هدفم از زندگی چیه؟ بعد بگو که چی بشه؟ بعد در جوابش بازم همونو بگو، ببین به یه دلیل قانعکننده میرسی. ولی خداییش روراست باش با خودتو احساساتت رو کنار بذار، آخه ما اینجا داریم راجع به عقل حرف میزنیم نه احساس، چون عقله که دیونه میشه. دیدی هیچ دلیلی نیست. پس همه یه جورایی دیونهایم، ولی هر کی خودشو یه جور گول میزنه. اصلاً از کجا معلوم عاقلا دیونه نباشن و دیونهها عاقل؟ خدا میدونه.
دیدی تا حالا وقتی چند نفر به هم میرسن بحثشون سریع میره به چه سمتی؟ اگه مجرد باشن راجع به ازدواج حرف میزنن، اگرم نه که درباره زنا یا شوهراشون. دو تا دوست که چند وقته از هم بیخبرن، وقتی به هم میرسن اولین سؤال اینه؛ زن نگرفتی؟ توی خونوادههایی هم که مجرد دارن زیاد از این بحثا میشه، آخه این تنها راه بیان بیدردسر عشقه. شایدم بیارتباط به همون مسائل ناخودآگاه فروید نباشه، ولی هدفم از این حرفا این نبود، خواستم بگم من دیگه علاقهای به این حرفا ندارم، چون میدونم قرار نیس به عشقم برسم و مجبورم این عشق نافرجام رو تو دلم نگه دارم. ولی حتی بدتر از نرسیدن هم چیزای دیگه هست. اینا اون لایههای دلم رو گرفته و آزارش میده. ناکامی رو خیلیها تجربه کردن، ولی این حس دوگانگی رو نه. این دوگانگیه که عذابم میده. نمیخوام در این باره حرف بزنم، اگرم سر بسته گفتم، بهخاطر این بود که خودت کمی دربارهاش فک کنی، آخه نوشتهای خوبه که بعضی جاها برای مخاطبش جای سؤال بذاره. شایدم از گفتنش هدف دیگهای داشتم.
حجم
۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلیم عالی.از دست ندینش
کتابی که در قالب نامه های عاشقانه، آدم رو به فکر کردن و عمیق فکر کردن وامیداره.