دانلود و خرید کتاب موهبت کامل نبودن برنه براون ترجمه سمیه جوادیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب موهبت کامل نبودن اثر برنه براون

کتاب موهبت کامل نبودن

معرفی کتاب موهبت کامل نبودن

کتاب موهبت کامل نبودن نوشته برنه براون و ترجمه سمیه جوادیان است. این کتاب قرار است به ما یاد بدهد تا خودمان را بپذیریم و به این ترتیب یک زندگی جانانه را آغاز کنیم. زندکی که در آن به خود آرمانی نه گفتیم و خود حقیقی‌مان را پذیرفته‌ایم. 

درباره کتاب موهبت کامل نبودن

بسیاری از افراد، همیشه در جدال با خودشان هستند و نمی‌توانند چیزی را که هستند، بپذیرند. آنان ممکن است به طرق مختلف فکر کنند که همه چیز باید در بهترین حالت خودش قرار بگیرد. در این مواقع انسان از تلاش‌هایی که می‌کند راضی نمی‌شود و مدام به دنبال بهتر شدن اوضاع است. البته این موضوع و تلاش برای پیشرفت به خودی خود بد نیست اما زمانی که حالت وسواسی به خود می‌گیرد، زندگی را با مشکل روبه‌رو می‌کند. 

کتاب موهبت کامل نبودن قرار است به ما کمک کند تا به خود آرمانی نه بگوییم و جرات پذیرش چیزی را که هستیم، به دست بیاوریم. این کتاب قرار است به ما نشان دهد که همه ما در شرایطی نگران می‌شویم. آسیب‌پذیر هستیم و ممکن است اشتباه کنیم. اما کافی هستیم. با این کتاب یاد می‌گیریم به خودمان عشق بورزیم و دست از قضاوت خود برداریم. قضاوتی که ممکن است در نهایت به تخریب خود و دوست نداشتنمان منجر شود. 

کتاب موهبت کامل نبودن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید یک زندگی شاد و پر از آرامش داشته باشید، خواندن کتاب موهبت کامل نبودن را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

درباره برنه براون

دکتر برنه براون استاد دانشگاه هیوستون و مدیر بنیاد هافینگتون است. او کرسی استادی رشته مددکاری اجتماعی را در اختیار دارد. در طول دو دهه گذشته براون درباره مشغول مطالعه و پژوهش در زمینه‌های مختلفی از جمله شجاعت، آسیب‌پذیری، شرم و همدلی بوده است. 

از برنه براون تا به حال چهار کتاب پرفروش جرات بسیار، با اقتدار برخاستن، شجاعانه رهبری کن و موهبت‌ کامل نبودن منتشر شده است. کتاب جرات بسیار در سال ۲۰۱۲ در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار داشت. همچنین سخنرانی او در برنامه تد (TED Talk) با عنوان قدرت آسیب‌پذیری بیش از سی میلیون بار بازدید داشته است.

بخشی از کتاب موهبت کامل نبودن

عشق و احساسِ تعلق در زندگی بسیار حیاتی هستند. در جریان مصاحبه‌ها دریافتم که تنها یک عنصر متمایز کننده بین انسان‌هایی که عمیقاً عشق و حس تعلق را احساس می‌کنند و کسانی که ظاهراً برای دستیابی به آنها تلاش می‌کنند وجود دارد و آن اعتقاد به خودارزشمندی است. این موضوع در عین سادگی، پیچیده است یعنی: اگر خواهان تجربه کامل عشق و احساس تعلق هستیم باید خود را سزاوار عشق و احساس تعلق بدانیم.

وقتی نظر دیگران برای ما مهم نباشد و داستان خود را بپذیریم به خودارزشمندی دست پیدا می‌کنیم. یعنی احساس کافی بودن و سزاوارعشق بودن و حس تعلق در ما به وجود می‌آید. وقتی تمام مدت عمر خود، سعی می‌کنیم از بخش‌هایی از زندگی خود - که فکر می‌کنیم آن طور که باید باشند نبوده‌اند - فاصله بگیریم بدین معناست که داستان خود را نپذیرفته‌ایم و خود ارزشمندی خود را با رفتارهای عجولانه‌ای چون نقش بازی کردن، کمال‌یابی، راضی کردن و اثبات خود به دیگران از بین می‌بریم. احساس خودارزشمندی که رکن اساسی برای کسب عشق و احساس تعلق است، درون داستان ما جا دارد.

بزرگ‌ترین چالش برای اکثر ما این است که بپذیریم اکنون ارزشمند هستیم. درست همین لحظه! خودارزشمندی پیش شرط ندارد. بسیاری از ما دانسته یا نادانسته فهرست بلندی در مورد پیش‌شرط‌های خودارزشمندی تهیه کرده‌ایم:

آدم ارزشمندی می‌شوم اگر...

- ده کیلو وزن کم کنم

- باردارشوم

- هوشیار بمانم (مست نشوم)

- همه فکر کنند من پدر/ مادر خوبی هستم

- با فروش آثار هنری‌ام زندگی‌ام را بچرخانم

- ازدواج کنم

- دوست پیدا کنم

- بتوانم موافقت پدر و مادرم را به دست آورم

- دوباره زنگ بزند و قرار ملاقات بگذارد

- به راحتی این کار را انجام دهم

هسته اصلی زندگی جانانه عبارت است از: من همین الان با ارزش هستم بدون اگرها و شرط‌ها. ما همین الان سزاوار عشق و احساس تعلق هستیم. همین الان!

برای پذیرش داستان خود و خود ارزشمندی علاوه بر کنار گذاشتن شرط و شروط‌ها به عنصر مهم دیگری، یعنی درک کامل عشق و احساس تعلق احتیاج داریم. عجیب است ما شدیداً به این دو مورد نیاز داریم، اما به ندرت در مورد ماهیت واقعی و کارکرد آنها صحبت می‌کنیم. اجازه دهید نگاهی به این موضوعات بیندازیم.

تعریف عشق و احساس تعلق

سال‌ها از گفتن کلمه عشق در تحقیقاتم خودداری می‌کردم، زیرا نمی‌دانستم چگونه آن را تعریف کنم. علاوه بر این نمی‌توانستم به نقل قول‌ها یا اشعار غنایی تکیه کنم که می‌توانست الهام بخش و بیان‌گوی حقیقت باشد.

ما به همان اندازه که نیازمند وخواهان عشق هستیم، برای مطالعه و فهم معنای آن زمان نمی‌گذاریم. در موردش فکر کنید. ممکن است هر روز بگویید «دوستت دارم» اما آخرین باری که با فردی به طور جدی در مورد معنی عشق صحبت کردید چه زمانی بوده است؟ بله عشق مانند شرم است. هیچ یک از ما خواهان تجربه شرم نیستیم و تمایلی به صحبت در مورد آن نداریم. در حالی که تنها راه حل مبارزه با شرم، صحبت در مورد آن است. شاید از موضوعاتی مانند عشق و شرم می‌ترسیم. اکثر ما مفاهیمی مثل امنیت و اطمینان و صداقت را دوست داریم. شرم و عشق با آسیب پذیری و درد توأم هستند.

یکی دیگر از موضوعات حیاتی برای زندگی که به ندرت به آن پرداخته می‌شود، حس تعلق است. بیشتر ما دو کلمه همرنگی با دیگران (سازگاری) و حس تعلق را به یک معنا می‌دانیم و من مانند بسیاری از شما واقعاً خوب سازگار می‌شوم. ما برای تأیید و پذیرش دیگران تلاش می‌کنیم، می‌دانیم چه بپوشیم، چه بگوییم، چه نگوییم و چگونه مردم را شاد کنیم. خلاصه چطور مثل آفتاب‌پرست هر روز رنگ عوض کنیم تا در جمعی پذیرفته شویم.

کشف هم‌معنا نبودن سازگاری و حس تعلق، یکی از بزرگترین شگفتی‌های این پژوهش است. در واقع سازگاری، مانع از ایجاد حس تعلق است. سازگاری، ارزیابی وضعیت و تبدیل شدن به فردی مورد قبول است، اما حس تعلق به معنای تغییر ماهیت نیست، بلکه پذیرفتن ماهیت خود است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه