دانلود و خرید کتاب زیبای جاکارتا نجیب گیلانی ترجمه خوشنام احدی جید
تصویر جلد کتاب زیبای جاکارتا

کتاب زیبای جاکارتا

نویسنده:نجیب گیلانی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زیبای جاکارتا

کتاب زیبای جاکارتا نوشته نجیب کیلانی و ترجمه خوشنام احدی جید، داستان مبارزه دختر جوانی به نام فاطمه است که با اندیشه‌ صحیحش در راه هدفی که دارد ایستادگی می‌کند.

درباره‌ی کتاب زیبای جاکارتا

نجیب کیلانی در کتاب زیبای جاکارتا از دختری به نام فاطمه می‌گوید. دانشجوی مبارزی که که با اقتدار در برابر مردم و تفکرات غلط ایستادگی می‌کند و هیچ‌کدام از افراد صاحب نفوذ هم نمی‌توانند او را از هدفی که دارند، دور کنند. داستان زیبای جاکارتا در نیمه دوم سال ۱۹۶۵ میلادی در جاکارتا، مجمع‌الجزایر اندونزی اتفاق می‌افتد و از مبارزه در برابر کمونیسم می‌گوید.

کتاب زیبای جاکارتا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات عرب و دوست داران رمان‌های خارجی از خواندن کتاب زیبای جاکارتا لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب زیبای جاکارتا

عیدید برای پنجمین بار جام شراب را سرکشید، در حالی‌که هنوز بر اعصاب خود مسلط بوده و تعادلش را حفظ کرده بود، به طوری‌که چشمانش برق می‌زدند و صورتش حاکی از انبساط خاطر داشت و هیچ‌گونه علامت اضطراب و نگرانی در او مشهود نبود، او دارای قدی متوسط بوده و رنگ پوستش گندمی و جذاب بود، به طوری‌که مشخصات کامل یک اندونزیایی را داشت.

عیدید به همسر و همدم خود تانتی عشق و علاقه وافری ابراز داشت و خطاب به او گفت:

- تو همسر و همدم همیشگی من هستی و عشق و علاقه ما دو تا نسبت به یکدیگر حقیقی و پاک است، آیا این یک حقیقت خوشایند برای تو نیست؟

تانتی شانه‌هایش را بالا انداخت و روی خود را به‌طرف دری که بسته بود برگرداند و با صدای گرفته گفت:

- من تو را خوب می‌شناسم، ای ماه درخشان من، تو در آسمان مسکو در خلال تحصیل در خارج از کشور بر من تابیدی.

- یادش به خیر! به‌محض اینکه تو را دیدم تمام دختران زیبای موطلایی روس را فراموش کرده و تنها تو در قلب من جا گرفتی!

تانتی دستی به‌صورتش کشید و با صدای لرزان گفت:

- تو به غیر از خودت به هیچ‌چیز دیگر اهمیت نمی‌دهی.

چهره گندمگون عیدید دگرگون گشته و خشم و عصبانیت در صورتش پدیدار شد و گفت:

- من حامی و پشتیبان حقوق عموم مردم مظلوم هستم، در حالی‌که تمام عمرم در راه تحقق عدالت سپری شده است، تو با چه انصافی مرا هدف آماج تیرهای اتهام قرار می‌دهی؟

تانتی با عصبانیت به او نگاه کرد و گفت:

- هیچ‌کدام از کارهایی را که در سازمان قیروانی انجام می‌دهی بر من پوشیده نبوده و از تمام خلافکاری‌هایت خبردارم.

تشکیلات قیروانی یک تشکیلات سازمان‌یافته کمونیستی زنان در اندونزی بود که دختران و زنان جوان و نوجوان فرهنگی و باسواد آن زمان به آن پیوسته بودند، علت اصلی ملحق شدن دختران و زنان جوان به سازمان کمونیستی، ظهور آراء و اندیشه‌های متعدد متناقض در اندونزی بود که به متشنج شدن افکار عمومی انجامید، در نتیجه کمونیست‌ها از این فرصت سوءاستفاده نموده و با وعده کردن آینده‌ای بهتر و درخشان‌تر توانستند یک مکتب فکری التقاطی ارائه و طی آن تمام اقشار و اقوام مختلف را با شیوه‌ای انعطافی و لطیف به حصول آرمان‌ها و آرزوهایشان امیدوار گردانند.

با این نقشه خواسته‌های عیدید که کشاندن دختران و زنان جوان به‌سوی کمونیست بود به‌خوبی برآورده می‌گردید و او که چنین نیتی در سر داشت به هدف خود می‌رسید.

تانتی که خوب می‌دانست، شوهرش عاشق چهار چیز است:

۱- مشروب

۲- زن

۳- سخنرانی

۴- شهرت

یکی از چشمانش را به قصد کنایه‌گویی بست و گفت:

- من می‌دانم که شما اعضاء حزب در پشت پرده به چه‌کارهایی می‌پردازید.

عیدید با تأسف به او نگاه کرد و گفت:

- می‌ترسم که اندیشه سرمایه‌داری در مغز زیبای تو نفوذ کرده باشد.

تانتی با عصبانیت فریاد زد:

- من یک زن هستم!

- من هم یک مرد هستم!

- عصر امپراتوری و داشتن حرمسرای شاهانه به پایان رسیده است ای عیدید! این یک واقعیت است.

سپس با مشت گره‌کرده بر روی میز چوبی گران‌قیمت که با عاج و نقره تزیین شده بود، کوبید و گفت:

- امروزه حقیقت خیلی تلخ است، دروغ می‌گویی و ادعا می‌کنی که حقیقت را بیان کرده‌ای، آیا تو به ساسترو همان رفیق و مونست علاقه‌مند نبوده‌ای و سورابا و... چطور؟

عیدید آب دهانش را قورت داد و گفت:

- اگر به این شکل به شکایت خود ادامه بدهی، مرا متهم به رابطه داشتن با تمام زنان می‌کنی، چنان حرف می‌زنی که انگار تمام امورات حزب تعطیل هستند و وظیفه من فقط رابطه داشتن با زنان است، درحالی‌که زمان می‌گذرد و ما نباید وقت را تلف کنیم، تو باید بدانی که به عنوان همسر پیشوای حزب و یکی از وزیران مهم و عضو مجلس مؤسسان و عضو پارلمان و نماینده مجلس شورای عالی ویکی از گردانندگان مهم امورات دولتی هستی!

تانتی لبخندی تلخ و دردناک زد و گفت:

- شکی نیست که این موقعیت‌ها به تو کمک می‌کنند که مقاصد شوم خودت را عملی سازی!

و سپس مثل یک پلنگ قدرتمند ایستاد و گفت:

- من جزء آن دسته از زنانی هستم که حیثیت و شرف دارند درحالی‌که تو با آن زنانی که رابطه داری به ناخن پای من هم نمی‌رسند.

- نه... نه... تو همان تانتی که من می‌شناسم نیستی، این حرف‌ها نشانه نافرمانی و ناسپاسی هستند که از افراد متمرد در صورتی‌که از اصالت و شخصیت خود غافل باشند سرمی‌زند.

rahmanpop
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

سلام عالیه این کتاب لطفا بقیه آثار نشر احسان رو قرار بدید

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

حجم

۱۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

قیمت:
۶,۵۰۰
تومان