دانلود و خرید کتاب زیباتر نشو ستاره قدری
تصویر جلد کتاب زیباتر نشو

کتاب زیباتر نشو

معرفی کتاب زیباتر نشو

 کتاب زیباتر نشو نوشتهٔ ستاره قدری است و انتشارات نظری آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب زیباتر نشو

این کتاب مجموعه داستانی از ستاره قدری است. نام داستان‌های این مجموعه از این قرار هستند: جان دوم، بِی بی گِرل، قید من، میلیاردها تو، ما بی تو، کاکتوس، بهمن بکش، جایی که آنتن می دهد!، پشت شیشه، شاید در یک قدمی، می‌نویسم هفت تو بخوان سیزده، اتاق زیر شیروونی، آیدای بی احمد، تعهد قلبی، زیباتر نشو!، هشت گرو نُه، قهر؟ نه لطفاً!، ته نشین، از من تا او، رز سرخ، گلدان بنفش،‌ ماه، مشترک مورد نظر، مقصد: همان کافه همیشگی، صحنهٔ آخر، چرا نمی‌بینمت؟، پسر تخس، ولیعصر بوی او را می‌دهد، چشم‌هایش، نامه چند هزارم ۲.

بن‌مایه‌ٔ اغلب داستان‌ها عشق در دوران معاصر است؛ انسان‌هایی که در میان اتفاقات این عصر ماشینی به هم دل می‌بندند و به دلایلی مجبور می‌شوند از هم دل بکنند.

خواندن کتاب زیباتر نشو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زیباتر نشو 

دستمال کاغذیِ در دستش را به روی دیگرش تا زد و دوباره تا بینی‌اش بالا کشید.

سوزش شدیدی در آن ناحیه احساس می‌کرد این را راحت می‌شد از صورت جمع شده و فشردن چشمانش به هم فهمید که ناشی از نوازش‌های شدیدِ الیاف مرطوب دستمال که به طور مداوم روی بینی‌اش ایجاد می‌کرد بود.

بعد از نیم ساعت قدم زدن کف پیاده روهای ولیعصر روی یکی از صندلی‌های تئاتر شهر نشسته بودیم و تقریباً یک ربعی بود که چشم هایم جز شانه‌هایش که بر اثر هق هق، هر چند ثانیه یکبار بالا می پریدند چیزی نمی‌دیدند و گوش‌هایم چیزی نمی‌شنیدند جز صدای فین فین کردن‌های خفیفش که به سختی از بینی کیپ شده‌اش خارج می‌شد. دست‌هایش را نمی‌توانستم بگیرم، گوش‌های من او را می‌شنیدند اما او نمی‌خواست برای من حرف بزند.

من نگاه بودم و نگاه بودم و نگاه و او انقدر در فکر دیگری به سر می‌برد که متوجه نگاه‌های خونبار و به آتش نشستهٔ من نمی‌شد. زبان باز کردم و انقدر دلداری‌اش دادم، انقدر از اعماق وجود برایش لالایی خواندم که آرام بگیرد، که نخوابد اما خوابش بگیرد...

که راه نفسش باز شود، زبان بند آمده‌اش نرم شود.

چقدر خاطرش را می‌خواستم و در عوض چقدر خاطر دیگری را می‌خواست.

این حقیقت که او در این موقعیت به احتمال قوی مرا تنها به عنوان جاست فِرند یا در بهترین حالت مرا عین برادرش می‌داند مدام مانند سیلی محکمی به گونه‌ام می‌نشست اما سعی می‌کردم ادای عاشق‌ها را در نیاورم بلکه واقعاً عاشق باشم. عاشق بودن سخت بود چرا که عاشق پله می‌شود و معشوق بالا می‌رود، معشوق بیمار می‌شود و عاشق تیمار می‌کند، معشوق اویی است که تب می‌کند و عاشق اویی که می‌میرد. صورتش به قرمزی می‌زد، دمای بدنش به گمانم زیادی بالا رفته بود. کمی دیگر اگر ادامه می‌داد پیش مرگش می‌شدم و تمام می‌کردم به یکباره همهٔ دردهای به جانم نشسته از دردهایش را.

بلندش کردم. ولیعصر را متر کردیم... قدم به قدم.

هر روزمان همین شده بود؛

من، او، دستمال کاغذی‌اش، ولیعصر و دلداری‌هایم!                                                                                                                                                                                                  

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان