دانلود و خرید کتاب خانه‌های پوشالی محمد داداشی
تصویر جلد کتاب خانه‌های پوشالی

کتاب خانه‌های پوشالی

نویسنده:محمد داداشی
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه‌های پوشالی

کتاب خانه‌های پوشالی مجموعه داستان‌های کوتاه نوشته محمد داداشی است. داستان‌های کتاب خانه‌های پوشالی عموما موضوعاتی اجتماعی و اخلاقی دارند. 

درباره‌ی کتاب خانه‌های پوشالی

خانه‌های پوشالی مجموعه‌ داستان‌های کوتاه از محمد داداشی است. داستان‌هایی با موضوعات اجتماعی، اخلاقی و ... . تلاش محمد داداشی در نوشتن مجموعه‌ی خانه‌های پوشالی بر این بوده که بتواند چراغ دانایی و آگاهی را در ذهن افراد بشری بیدار کند. او به خوبی می‌داند که دلیل تمام مشکلاتی که امروز بشر با آن درگیر است، جهل و نادانی است. خانه‌های پوشالی تلاشی است برای از بین بردن این جهل و توجهی جدید و نو به مقوله‌ی اخلاق در اجتماع امروز ما.

کتاب خانه‌های پوشالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن داستان کوتاه لذت می‌برید، خانه‌های پوشالی را بخوانید و از داستان‌هایش لذت ببرید.

بخشی از کتاب خانه‌های پوشالی

من سه خواهر و یک برادر داشتم یا بهتر است بگویم دارم. برادر و خواهرانم اختلاف سنی زیادی نداشتند و تقریباً وقت ازدواجشان فرارسیده بود. به‌جز من و یکی از خواهرانم که سه سالی از من بزرگ‌تر بود. به خاطر دارم که آن روزها خواستگاران پاشنه در را از جا کنده بودند؛ اما به‌واسطه افکار سنتی ناکام می‌ماندند. چراکه پدر و مادرم اعتقاد داشتند آسیاب به‌نوبت است و تا برادر بزرگم ازدواج نکند خواهرانم نیز نباید ازدواج کنند. ماجرا تا آنجا ادامه پیدا کرد که دلبری‌های برادرم و دختر همسایه به ثمر نشست.

هیجان عجیبی در خانواده حاکم بود و واژه عروسی زیاد به گوش می‌رسید. بالاخره طلسم شکسته شده بود و انتظارها رو به پایان بود. طبق روال همیشگی مراسم خواستگاری و بله برون انجام گرفت. البته فاصله چهل قدمی خانه ما تا خانه عروس خانم در تسریع امور کارساز واقع شد. برادرم سوپر مارکت داشت البته آن روزها به آن می‌گفتند بقالی و صاحب بقالی را بقال صدا می‌زدند. بر هیچ‌کس پوشیده نبود که بقال محل از اوضاع محله بهتر از هرکسی آگاه است. با این تفاسیر نحوهٔ آشنایی او با همسرش هم نیاز به توضیح بیشتر ندارد. در دوران نامزدی برادرم، من باج‌سبیل فراوان گرفتم چراکه هر بار برادرم به دیدار یار نائل می‌شد باید سِمت بقال باشی محل را به من واگذار می‌کرد. طفلک هر بار با مقداری پول و خواهش به تطمیع من می‌پرداخت. حالا که فکر می‌کنم کمی عذاب وجدان می‌گیرم آخر من خودم هم دوست داشتم بر صندلی او تکیه بزنم و در احوال محل کنجکاوی کنم؛ اما نمی‌دانم با آن طبع شعر و شاعری چه شرارت خاصی در وجودم بود که خود را راغب نشان نمی‌دادم. قسمت جالب ماجرا آنجاست که از زمان ورودم به مغازه هیچ‌چیز قابل تناولی نبود که از گزند من در امان بماند، حتی به کشمش پلویی و آلوی خورشتی هم رحم نمی‌کردم و دلی از عزا درمی‌آورم. این ایام خوش ماندگار نبود بعد از چند ماه وعدهٔ مراسم عروسی فرارسید. آن روزها معمولاً مراسم عروسی در خانه برگزار می‌شد یا حداقل در خانواده ما رسم این‌گونه بود. طبق اصل تفکیک جنسیتی و توافقات فی‌مابین قرار بر این شد که آقایان در خانه ما که نسبتاً بزرگ بود مشغول رقص و پای‌کوبی شوند و خانم‌ها هم که یقیناً از امتیازی برابر با آقایان برخوردار بودند در منزل عروس خانم که کوچک‌تر از خانهٔ ما بود به انجام مراسم فوق بپردازند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان