کتاب هنر کار کردن
معرفی کتاب هنر کار کردن
کتاب هنر کار کردن نوشته جف گوینز است، جِف گوینز، یک نویسندهی جوان است که چهار کتاب پر فروش از او منتشر شده است .گوینز جرأت این را پیدا کرد سر وقت یکی از چالشبرانگیزترین سوالهایی برود که ذهن هر شخصی را به خود مشغول کرده است: چطور میتوانم رسالت واقعی خود را پیدا کنم؟ این کتاب با ترجمه سالومه خدابخشی منتشر شده است.
درباره کتاب هنر کار کردن
رسالت یک مسیر است. برنامهای وجود ندارد. تمایز اصلی این کتاب آن است که به شما نشان میدهد، پیدا کردن رسالت واقعی شما، بیشتر یک مسیر است تا یک برنامه. چون باید انعطافپذیری خود را حفظ کرده و پذیرای شگفتگیها باشید که در راه به سراغتان خواهند آمد.
رسالت یک سفر است، رفتن از یک مکان به مکانی دیگر و عبور کردن از پیچ و خمهایی که در نهایت به شما کمک خواهند کرد سرنوشت خود را بیابید.
گوینز بعد از خلاصه کردن داستان صدها فردی که رسالت خود را پیدا کردهاند، هفت عنصر مشترک را شناسایی کرده است تا رسالت واقعی خود را هم پیدا کنید ، که میتوان آنها را نقاط مسیر موجود در نقشه نامید: آگاهی، کارآموزی، تمرین که به شما کمک میکنند برای سفر خود آماده شوید. اکتشاف، حرفه، و خبرگی جایی که دست به عمل میزنید و در آخر از خود میراث به جا میگذارید.
در این کتاب تمرکز بر این است که چطور خود را آماده کنید تا مسیری را که به رسالت واقعی شما منجر میشود پیدا و دنبال کنید. رسالت شما قرار نیست آسان باشد اما به شما معنا خواهد داد و در پایان چیزی است که باعث میشود از ته دل احساس خوشحالی کنید.
خواندن کتاب هنر کار کردن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند با موفقیت زندگیشان را بسازند پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب هنر کار کردن
زمانی، شما به این ایده پر و بال دادید که به دنیا آمدهاید تا یک کار قابل توجه انجام دهید. اما بعد نوبت به دبیرستان یا دانشگاه رسید. والدینتان شما را قانع کردند به جای آنکه بخواهید نانوا شوید به فکر وکیل شدن باشید. آن پرفسور به شما گفت اگر به دانشکدهٔ پزشکی بروید این کار بهتر از نقل مکان کردن به نیویورک برای امتحان حرفهٔ بازیگری خواهد بود. شما حرف آنها را باور کردید. وقتی «زندگی واقعی» شروع شد، تسلیم شدید، اما در عوض آن را بالغ شدن نامیدید و آن رویا را به کل کنار گذاشتید. شروع به بهانهتراشی کردید چرا که خواستن یک چیز خارقالعاده به نحوی از روی خودخواهی و ناپختگی بوده و این سوال برای شما پیش آمد که آیا این احساسات بچگانه که در ابتدای امر داشتهاید واقعی بوده است.
اما حتی آن زمان هم میدانستید اشتباه میکنید. مهم نیست که جهان چقدر پُرهیاهو باشد، مهم نیست که چقدر مشغله پیدا کردهاید، همیشه یک چیزی درون شما خواهد بود، ندای درونی که در لحظات آرام زندگی با شما نجوا میکند و با سایهٔ زندگیای که آن را زندگی نکردهاید کفر شما را درمیآورد. اگر به دقت گوش دهید، هنوز هم میتوانید صدای آن را بشنوید.
هر کجا را که نگاه میکنید، مردمی را میبینید که بهانه میآورند دنبال آن کاری که برای انجام آن به دنیا آمدهاند نرفتهاند. برخی میگویند «هنوز کار میبرد»، در حالی که بقیه با بیتفاوتی شانه بالا میاندازند و میگویند هنوز سعی دارند بفهمند وقتی بزرگ شدند میخواهند چه کار کنند. چنین عباراتی به نظر بیضرر میآید، اما همهچیز است مگر بیضرر بودن. اگر بخواهیم صادق باشیم، خیلی از ما احساس درماندگی میکنیم، بدون هدف از یک شغل به شغلی دیگر سرگردان هستیم و مطمئن نیستیم به دنبال چه چیزی برویم یا حتی انتظار چه چیزی را داشته باشیم. ما تقدیر خود را در زندگی پذیرفتهایم. تقدیر ما همانچیزی است که هست. هرچند نهایت سعی خود را میکنیم که به حقیقت ایمان آوریم، اما باز هم آرام و قرار نداریم. جز این تصور مبهم که ما تنها نیستیم چه تسلی دیگری داریم؟
حجم
۱۹۲٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۲٫۶ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه