دانلود و خرید کتاب من و تو نیکولو آمانیتی ترجمه فروغ هراتیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب من و تو اثر نیکولو آمانیتی

کتاب من و تو

انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من و تو

کتاب من و تو، رمانی عاطفی، زیبا و جذاب اثر نیکولو آمانیتی، نویسنده‌ی ایتالیایی است. من و تو درباره‌ی رابطه‌ی عاطفی خواهر و برادری است که چندروزی را درکنار همدیگر می‌گذارنند و به شناخت خاصی از یکدیگر و زندگی می‌رسند. 

در سال ۲۰۱۲ کارگردان سرشناس ایتالیایی، برناردو برتولوچی با برداشتی آزاد فیلمی از روی این اثر به همین نام ساخت. کتاب من و تو را با ترجمه‌ی روانی از فروغ هراتیان در اختیار دارید.

درباره‌ی کتاب من و تو

نیکولو آمانیتی در کتاب من و تو، از زندگی پسری چهارده‌ساله می‌گوید که از دوران کودکی مشکلاتی در برقراری روابطش با دیگران داشته است. مادر نگران او را نزد روانپزشکی می‌برد و پسرک تمام تلاشش را می‌کند تا بتواند با بچه‌های دیگر قاطی شود و مادرش را از نگرانی نجات دهد. روزی در مدرسه متوجه می‌شود دوستانش در حال تدارک یک سفر هستند و او به شدت از اینکه به سفر دعوت نشده است، ناراحت می‌شود. او برای مادرش دروغی سرهم می‌کند و به او می‌گوید که قرار است با دوستانش به سفر اسکی بروند. مادر از شنیدن این خبر خیلی خوشحال می‌شود. همین می‌شود که پسرک دیگر نمی‌تواند دروغی که گفته است را پس بگیرد. وقتی روز سفر نزدیک می‌شود پسرک تصمیم می‌گیرد تا پنهانی به انباری خانه برود و آنجا قایم شود. اما آنجا، این تعطیلات عجیب، زندگی او را تغییر می‌دهد. 

نگاه نیکولو آمانیتی در کتاب من و تو نگاهی جدید به بلوغ است. این رمان که در قالب یک ماجرای لطیف، جذاب و خواندنی روایت می‌شود می‌تواند به عنوان یک منبع آموزشی برای تمام والدین نگران استفاده شود. 

کتاب من و تو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن رمان‌های خارجی لذت می‌برید، کتاب من و تو را حتما بخوانید. 

درباره‌ی نیکولو آمانیتی

نیکولو آمانیتی ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۶ در شهر رم متولد شد. او ابتدا به تحصیل در رشته‌ی زیست‌شناسی مشغول شد ولی آن را رها کرد. بسیاری از نوشته‌های نیکولو آمانیتی توسط کارگردان‌های مختلف به روی صحنه رفته‌اند. از میان آثار آمانیتی می‌توان به کتاب‌های آبشش، تو را برمی‌دارم و می‌برم، من نمی‌ترسم و مجموعه داستان گل و لای، اشاره کرد.  آمانیتی برای نوشتن کتاب خدا چگونه فرمان می‌راند جایزه‌ی استرگا را از آن خود کرد و برای نوشتن کتاب جشن آغاز شود، کاندید الابردای طلایی شد. 

بخشی از کتاب من و تو

شب هجدهم فوریه سال دو هزار زود به رختخواب رفتم و خواب فوراً چشم‌هایم را ربود، اما در طول شب بیدار شدم و دیگر نتوانستم بخوابم.

ساعت شش و ده دقیقه، در حالی که لحاف را تا چانه‌ام کشیده بودم، با دهان باز نفس می‌کشیدم.

خانه در سکوت فرو رفته بود. تنها صداهایی که شنیده می‌شد زمزمهٔ باران بود که به پنجره می‌خورد، مادرم که در طبقهٔ فوقانی بین اتاق خواب و دستشویی در حال رفت و آمد بود و هوایی که به نای من وارد و از آن خارج می‌شد.

تا کمی دیگر سروکله‌اش پیدا می‌شد تا مرا بیدار کند و سر قراری که با بچه‌ها دارم ببرد.

چراغ جیرجیرک شکلی را که روی میز عسلی بود روشن کردم. نور سبزرنگی آن قسمت از اتاق را که کوله‌پشتی باد کرده از لباس، کاپشن، ساک کفش‌ها و چوب‌های اسکی‌ام قرار داشت روشن کرد.

بین سیزده تا چهارده سالگی به یکباره رشد کرده بودم، انگار که به پایم کود ریخته باشند، و از هم سن و سال‌های خودم بلند قدتر بودم. مادرم می‌گفت که دو تا اسب بارکش مرا کشیده‌اند. زمان زیادی را جلوی آینه به تماشای پوست سفید پوشیده از کک و مک و موی روی پاهایم می‌گذراندم. روی کله‌ام یک بوتهٔ بلوطی رنگ رشد کرده بود که گوش‌هایم از آن بیرون زده بود. خطوط صورتم به واسطهٔ بلوغ تغییر شکل داده و دماغ گنده‌ام، چشم‌های سبزم را از هم جدا می‌کرد.

از جایم بلند شدم و دستم را در جیب کوله‌پشتی‌ام که کنار در تکیه داده شده بود فرو بردم؛ چاقو سر جایش است. همین طور چراغ.

با صدای آهسته گفتم: همه چیز هست.

صدای قدم‌های مادرم در راهرو به گوش می رسید. می‌بایست کفش‌های آبی پاشنه بلندش را پوشیده باشد. توی تخت شیرجه رفتم، چراغ را خاموش کردم و خودم را به خواب زدم.

ـ لورنتزو بیدار شو. دیر شده.

سرم را از روی بالش بلند کردم و چشم‌هایم را مالیدم.

مادرم کرکره را بالا کشید.

ـ چه روز مزخرفی... خدا کند در کورتینا هوا بهتر باشد.

نور محزون سحرگاه روی هیکل ظریفش طرح می انداخت. کت و دامن خاکستری‌اش را که در مواقع مهم می‌پوشید به تن کرده بود. بلوز یقه اسکی، گردنبند مروارید و کفش‌های آبی پاشنه بلند.

خمیازه‌کشان، انگار که تازه از خواب برخاسته باشم گفتم: صبح به خیر.

لبهٔ تختم نشست.

ـ عزیزم، خوب خوابیدی؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان