کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح
معرفی کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح
ریچارد استپ در کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح، روایتهای جذاب خواندنی از مواجهه متخصصین پزشکی و بیماران با رخدادهای ماوراء الطبیعه را بیان میکند.
کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح را با ترجمهی یاسین قاسمیبجد و مریم اصغری در اختیار دارید.
دربارهی کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح
در کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح، متخصصین پزشکی و بیماران، تجارب خود را در مواجهه با ماوراء الطبیعه به اشتراک میگذارند. هرچند ممکن است این عنوان کمی غیرواقعی به نظر برسد، اما اگر شما به دنیای ماوراء الطبیعه علاقهمند باشید و انرژیهای ارواح را باور داشته باشید، این داستانها را جذاب و خواندنی مییابید.
ریچارد استپ که سالهاست به عنوان یک محقق علوم ماوراء الطبیعه و پزشک مشغول فعالیت است، به سراغ متخصصان و بیماران رفته است و تجارت خاص آنها را شنیده و در کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح جمعآوری کرده است. ماجراهایی که خواندنشان میتواند مو بر تنتان راست کند، شاید اشکتان را سرازیر کند و شاید هم لبخند به لبانتان بیاورد.
کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان و دوستداران ماجراهای ماوراء الطبیعه از خواندن داستانهای کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح لذت میبرند.
بخشی از کتاب خدمات درمانی در تسخیر ارواح
تجربه عجیب تر زمانی یک من که داد رخ تکنسـین اورژانش ١٦ سـاله بودم در که گروه نجات داوطلبانه کار میکردم آن شـب یک شب بارانی بود و ما تازه شام خوردن را آغاز کرده بودیم که ناگهان به ماموریت فراخوانده شـدیم. یک ماشین به درخت برخورد کرده و بود مصـدومانی بر را جای گذاشته بود. (به نظر میرسد که همیشـه این درخت است که پیروز میشود) حتی از بعد گذشت سالیان سال من کاملا به خاطر میآورم آن که شـب در حالی که تاکو خود گاز را میبردم به فکر این میکردم را آن الان باید آیا که تمام کنم یا و اینکه از بعد اتمام ماموریت میتوانم را آن بخورم. زمانی به که آنجا رسیدم ماشین آتشنشانی در صحنه بود من ماشـین را پارک کردم و میتوانسـتم ببینم یک که پسـر ١٤ سـاله بر روی زمین افتاده و ماموران آتشنشانی بر روی کار او میکنند
من سرعت از ماشین بیرون آمدم و کمک کردم. بلافاصله متوجه شدم که قرار است اتفاق ناگواری رخ دهد. او دچار ایست قلبی ناشی از ضربه شده بود. از لحاظ آماری کمتر ٢ از درصد از بیماران این در وضعیت نجات مییابند. ما او را برداشـتیم به و سرعت با آژیر و چراغهای روشن به بیمارستان رساندیم. در تمام این مدت در حال انجام عملیات احیا بودم. کمی از بعد رسیدن به ما بیمارستان پزشــکان بخش اورژانس اعلام کردند او که فوت کرده اســت. این اولین تجربه مرگ در میدان برای من بود و او تنها دو ســال من از جوانتر بود. بعد از اینکه این در مورد بسیار فکر کردم تصمیم گرفتم به تا مراسم تشییعش بروم .
روز دو قبل از مراسـم تشـییع پسـر فوت شده به خواب و آمد من گفت که نگران نباشـم من به او. گفت که میداند ما تمام کاری از که دست مان برمیآمده را انجام دادهایم مهمتر از آن او حالا خوب است .
من بعد دو روز به مراسـم تشـییع رفتم بر و بالای تابوتش ایستادم. او به من لبخند و زد گفت متشـکرم! تمام موهای بدنم سـیخ شـد. شاید از بیرون آرام به نظر میرسـیدم در اما درون بسـیار وحشـت زده بودم به. سرعت حرکت کردم و بدون اینکه به پشت سر نگاه کنم بلافاصله از خانه محل تشییع خارج شدم. من هرگز آن ماموریت آن و تجربه را فراموش نخواهم کرد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۳ صفحه