دانلود و خرید کتاب قصه‌های شیرین جهان؛ شهر موش‌ها گروه نویسندگان دریملند ترجمه سهیلا رمضانی
تصویر جلد کتاب قصه‌های شیرین جهان؛ شهر موش‌ها

کتاب قصه‌های شیرین جهان؛ شهر موش‌ها

معرفی کتاب قصه‌های شیرین جهان؛ شهر موش‌ها

کتاب شهر موش‌ها، اثر گروه نویسندگان دریملند، از مجموعه‌ی قصه‌های شیرین جهان داستان شهر هاملین است که توسط موش‌ها تسخیر شده است. 

قصه‌ی جذاب و خواندنی شهر موش‌ها را با ترجمه‌ای از سهیلا رمضانی می‌خوانید.

درباره‌ی کتاب شهر موش‌ها

شهر هاملین شهری بود که مردم بسیاری در آن زندگی می‌کردند. اما کم‌کم اتفاق وحشتناکی افتاد و آنجا به شهر موش‌ها تبدیل شد. هیچکس خبر نداشت که سروکله‌ی اینهمه موش از کجا پیدا شده است. خیلی از مردم از شهر هاملین می‌ترسیدند. خیلی‌ها می‌خواستند از آنجا بروند چون نمی‌توانستند در شهری که اینهمه موش داشت، زندگی کنند. تعداد موش‌ها در شهر موش‌ها یا همان شهر هاملین آنقدر زیاد بود که گربه‌ها هم از پسشان برنمی‌آمدند. اگر در خیابان قدم می‌زدید، ممکن بود پایتان را روی یک موش بگذارید...

مردم تمام راه‌ها را برای از بین بردن موش‌ها امتحان کرده بودند اما نتیجه‌ای نگرفته بودند. تا اینکه روزی شهردار اعلام کرد هرکس که بتواند موش‌ها را از شهر بیرون کند، هزار سکه طلا جایزه می‌گیرد. بعد ناگهان سروکله‌ی مردی با یک فلوت پیدا شد. او ادعا می‌کرد که می‌تواند موش‌ها را از شهر بیرون کند...

کتاب شهر موش‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب شهر موش‌ها برای کودکان پیش از دبستان و بچه‌هایی که سال‌های اول مدرسه را می‌گذرانند، داستانی جذاب دارد.

بخشی از کتاب شهر موش‌ها

مردم و شهردار از اینکه نتوانسته بودند کاری بکنند مأیوس شده بودند. یک روز که جلسه مهمی تشکیل شده بود شهردار گفت: «انگار راهی نداریم جز اینکه از این شهر برویم. ما در مبارزه با موش ها شکست خوردیم.» در همین هنگام در اتاق باز شد و مردی که لباس های رنگارنگ داشت و یک فلوت هم در دست گرفته بود وارد اتاق شد. هیچ کس تا حالا او را ندیده بود. شهردار که حوصله نداشت گفت: «فعلاً حوصله حرف زدن با کسی را ندارم. ما بدبختی بزرگی داریم که اگر نتوانیم حلش کنیم دیگر من شهردار نخواهم بود.»

مرد جلو آمد و مستقیم در چشم‌های شهردار نگاه کرد و گفت: «من می توانم مشکل شما را حل کنم. من می‌توانم شهر هاملین را از دست موش‌ها نجات بدهم. اگر قول بدهید که جایزه ارزشمندی به من بدهید این کار را می‌کنم.»

شهردار پرسید: «چه جایزه‌ای می‌خواهی؟» 

مرد گفت: «من دو هزار سکه می‌خواهم.» 

شهردار کمی فکر کرد و گفت: «قبول است. من این همه پول را به تو می‌دهم اما باید تمام موش‌ها را از شهر بیرون کنی.»

مرد فلوت زن لبخندی زد و از اتاق خارج شد.


𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۵/۱۳

جالب بود😃❤️

Zahra
۱۳۹۹/۰۸/۰۳

بی نظیر بود👌👌👌

💫🌈Yasaman🌈💫
۱۳۹۹/۱۰/۰۸

عالی بود😎😊😁😉من چاپی اش رو دارم

کاربر 2444205
۱۳۹۹/۱۰/۰۸

👌👌👌👌

Zeina🌸💕
۱۳۹۹/۰۴/۰۵

خوب بود 🙂

رونیکا
۱۳۹۹/۰۳/۲۹

خیلی خوب بود

🌼💛پردیس💛🌼
۱۴۰۰/۰۹/۰۱

خیلی کتاب زیبا است و جذاب و بامزه😀😍🌼💛

Anita
۱۳۹۹/۰۲/۱۸

یکم بچه گونه است مال بچه های زیر ده سال هست

حجم

۵٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷ صفحه

حجم

۵٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان