کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم
معرفی کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم
کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم، مجموعه داستانهای کوتاه نوشته میلاد دهکت نژاد است که فضایی سورئال دارد و از موضوعاتی مثل سفر و مسافرت صحبت میکند.
دربارهی کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم
کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم مجموعه داستانهای کوتاه نوشته میلاد دهکت نژاد است. داستانهایی خواندنی، جذاب و متفاوت که شما را به فکر فرو میبرند و وامیدارند تا دربارهی چیزهای عادی و روزمره زندگیتان فکر کنید. با دقت به آنها نگاه کنید و شاید حتی تصمیماتی هم بگیرید و در بعضی از تصمیماتتان تجدید نظر کنید. داستانهای کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم از سفر و مسافرت حرف میزنند. آخرین داستان کتاب، فضایی سوررئال و عجیب دارد و دربارهی یک نفرین خانوادگی عجیب است.
کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستان کوتاه لذت میبرید، کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم یک انتخاب خیلی خوب برای شما است.
بخشی از کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفتهایم
یک هفتهی تمام گذشته بود ولی باز هم هیچ خبری از شوهرش نبود. تا جایی که یادش میآمد آن شب همه چیز روال عادی و معمول خودش را داشت. رابطهای کامل و خوب داشتند، صبح صبحانه را آماده کرده و رفته بود پارک تا کمی ورزش بکند. وقتی برگشت همهچیز طبیعی به نظر میرسید، بهجز اینکه مرد نبود. بدون هیچ وسیلهای که برده باشد . حتی موبایلش هم روی میز جا مانده بود کنار فنجان قهوه خالی و پاکت سیگارش ولی از خودش خبری نبود. انتظار از آن لحظه شروع شد، انتظار و انتظار.
بدون اینکه فکر کند لازم است کار خاصی انجام دهد، تنها انتظار میکشید. میدانست که همهچیز سرجایش است. نگران نبود . تنها اتفاقی که افتاده بود ، ریتمی کُند و سرشار از فکر و خیال بود که وارد زندگیاش شده بود. حالا یک هفته میشد که هیچ خبری از او نداشت. روزها تا میتوانست به پیادهروی میرفت . چیزی که کمکش میکرد کمتر فکرش درگیر شود ؛ ولی در عوض وقتهایی که در خانه بود ساعتها و ساعتها خیره به تلویزیون روی کاناپه دراز میکشید در حالیکه فکرش به همهجا میرفت. دو، سه روز که گذشت دیگر تسلیم شد. دیگر توقعی نداشت و روز به روز انتظارش کمتر میشد. بقیهی هفته را به زندگیشان فکر میکرد . به باهم بودنشان و به اینکه چقدر همه چیز سالم به نظر میرسید . نشانهای از غیرعادی بودن چیزی وجود نداشت. همه چیز کاملا طبیعی بود. همان چیزی که قرار است باشد. به نظرش حتی آنها خیلی خوششانس بودند . هرچه میخواستند داشتند و هیچ ناملایمتی نبود که آزارشان دهد. با اینکه هرروز و هر ساعتِ زندگیاش با مرد را زیر و رو کرده بود ، همچنان نمیتوانست علتی برای رفتار ش پیدا کند.
با تمام این فکرها بود که یک هفتهاش گذشته بود و درست یک هفته بعد، صبح که از خواب بیدار شد، مرد را دید که در آشپزخانه روی همان صندلی همیشگی نشسته و دارد قهوه مینوشد و سیگار میکشد. خیلی عادی و معمولی. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، انگار یک هفته قبل است و او تمام این مدت همانجا نشسته بوده، مثل همیشه و لبخند میزد.
فهرست
- سیسالگی
- توی ذوق زننده، ملالتبار و...
- فراری
- آخرین شب
- سبز تیره... شاید هم کمی روشن
- از اینجا تا مرگ ۱۸ ساعت پیاده راه است!
- شبیه دختری که نمیشناسم
- صدهزار روز و یک شب که بگذرد
حجم
۷۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب شرح واژگونی و انحطاط های بخش های مختلف وجودیت ما آدماست و اینکه چه راحت تن به این هیچ گرایی و دادائیسم پوچ میدهیم و در کثافت غرق میشیم کتاب آرامش بخش و جالب بود و دیدگاه انسان
خوب بود ولی یکمی ترسناک بود و جدا برای افراد بالای 18 سال توسطیه می کنم
بد نبود
متاسفانه هیچکدوم از داستان های این مجموعه به نظرم جذاب نبود.
خیلی کلیشه ای بود و آدم خسته میشه از خوندنش
خوب بود 😄😄
همه داستانهاش قشنگ بود الا این آخری
از جلد کتاب و اسمش حدس میزدم باید چیزی مثل دلنوشته یا موضوع غم انگیزی داشته باشه که با واقعیت زندگی حقیقی پیوند خورده💔. آدمکی که انگار به انتظار در صندلی نشسته با آنکه این صبر و منتظر ماندن میتونه زجر
واقعا توصیه نمیکنم این کتاب از نظر من هیچ جنبه مفیدی نداره نه سرگرم کننده هست، نه آموزنده...
"فراری" جزو عجیبترین متنهایی بود که خوندم. وای...