کتاب مرگ تدریجی یک سهراب
معرفی کتاب مرگ تدریجی یک سهراب
کتاب مرگ تدریجی یک سهراب نوشته زهرا یوسفیان نجف آبادی است. یکی از مقولههای پر مخاطب، پر نویسنده و در عین حال پر جدل در ادبیات فارسی، مقوله و گرایش طنز نویسی است. عده زیادی در این مورد کار میکنند، اظهار نظر میکنند این کتاب یک روایت طنز جذاب است که خواننده را با خودش مراه میکند.
خواندن کتاب مرگ تدریجی یک سهراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبیات طنز پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مرگ تدریجی یک سهراب
سهراب بر شانه های پدر در شهر می چرخد و گل و گلاب است که بر سر او ریخته می شود.
رستم اشک شوق می ریزد و خدا را به خاطر لطفش شکر می کند. اما سهراب حزین و رنجور است و در دل می نالد که "چرا بعد از این همه تلاش باید در دانشگاه آزاد یالغوز آباد، آن هم رشتهٔ تربیت بدنی، شاخهٔ فنون سنتی قبول شوم؟! چرا؟!
او به خاطر پدرش این رشته را انتخاب کرده بود. علاقهٔ اصلی سهراب حشره شناسی بود. البته به رشته های هنری هم علاقه داشت اما به اصرار پدر مجبور به این انتخاب شد چون او می بایست بعد از رستم، پرچم دار خاندان پهلوانان می شد؛ آن هم با تحصیلات عالی و مدرک معتبر ...
اما هر چه بود، از مرگ به دست پدر بهتر بود.
روز ثبت نام است و رستم، همراه پسرش، از سرزمین توران عازم شهری دیگر شده است جهت ثبت نام فرزندش در دانشگاه آزاد یالغوز آباد ...
رستم، خوشحال از شاهکار فرزندش، خنده بر لب، استوار، قدم بر زمین می نهد و بالأخره بعد از پرسش های بسیار، راه خانهٔ علم و اندیشه، آن هم از نوع آزاد را می یابد...
پدر و پسر که هر دو یلی هستند در میدان جنگ و مردی در عرصهٔ مردانگی، دست در دست هم، به نگهبانی در دانشگاه رسیدند.
- "درود یزدان پاک بر تو ای نیزه دار دانشگاه ... کجاست محفلی که در آن به ثبت نام فرزند رستم بر خود ببالند؟"
مرد، متحیر از سخنان رستم، می گوید: "باید سوار سرویس ها شوید تا شما را ببرند."
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه