دانلود و خرید کتاب بدترین روز زندگی من! جولیا کوک ترجمه فرشته سادات وظیفه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب بدترین روز زندگی من!

کتاب بدترین روز زندگی من! داستانی از جولیا کوک، نویسنده‌ی مشهور کتاب‌های کودک است که به موضوع تقویت مهارت توجه به راهنمایی‌ها می‌پردازد. کلسی دووی‌یرد تصویرگر کتاب بدترین روز زندگی من! و فرشته سادات وظیفه آن را ترجمه کرده است.

درباره‌ی کتاب بدترین روز زندگی من!

آن‌روز بدترین روز زندگی آرجی بود. از صبح پشت سر هم بدبیاری آورد. وقتی از خواب بیدار شد دید که یک آدامس به موهایش چسبیده است. مادرش به او گفته بود که نباید وقتی آدامس در دهانش است به رختخواب برود اما انگار آرجی نشنیده بود. بعد چون از اتوبوس مدرسه‌اش جا مانده بود، به مدرسه هم دیر رسید. آخر اتوبوس همیشه ساعت ۷:۱۵ میامد و مادر آرجی به او گفته بود که نباید برای رسیدن به اتوبوس دیر کند. بعد وقتی در راهروهای مدرسه می‌دوید، مدیر او را دید و تنبیه کرد! چون قبلا گفته بود که نباید در راهروهای مدرسه بدوند... بدبیاری پشت بدبیاری!

جولیا کوک در کتاب بدترین روز زندگی من! با روایت داستانی جذاب از یک روز آرجی به این موضوع می‌پردازد که کودکان باید یاد بگیرند راهنمایی‌های والدینشان را گوش کنند و به توصیه‌های آن‌ها عمل کنند. وقتی آرجی این را متوجه می‌شود، تصمیم می‌گیرد که بهترین روز زندگی‌اش را بسازد.

کتاب بدترین روز زندگی من! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب بدترین روز زندگی من! برای کودکان سن پیش از دبستان و کودکانی که به مدرسه می‌روند مفید است. اگر مربی یا والد هستید و با کودکان کار می‌کنید، از کتاب بدترین روز زندگی من! غافل نشوید.

درباره‌ی جولیا کوک

جولیا کوک نویسنده‌ی کتاب بدترین روز زندگی من! یکی از پرکار ترین نویسنده‌های کودک و نوجوان در دنیا است. مجموعه‌ کتاب‌های او تحت عنوان کتاب‌های جولیا درباره‌ی مهارت‌های زندگی هستند و تا به حال حدود ۳۰ عنوان از این مجموعه نوشته شده است.

جملاتی از کتاب بدترین روز زندگی من!

اسم من آرجی است و امروز بدترین روزی بود که در زندگیم داشتم. وقتی از خواب بیدار شدم یک آدامس به موهایم چسبیده بود.

«آرجی، مگه به تو نگفتم وقتی آدامس در دهانت است به تختخواب نرو؟»

دیر به مدرسه رسیدم چون از اتوبوس جا ماندم.

«آرجی، به تو گفته بودم که اتوبوس همیشه ساعت ۷:۱۵ میاید!»

وقتی موقع فوتبال به خودمان گل زدم، دوستانم از من عصبانی شدند.

«آرجی، به تو گفته بودیم به آن طرف شوت کن.»

نظرات کاربران

samira farahani
۱۳۹۹/۰۹/۰۱

واقعن از طاقچه ممنونم که کتاب های آموزنده ای برای ما میزاره من واقعن به نویسنده ی این کتاب تبریک میگم و ازش تشکر میکنم که کتابی به این خوبی برای ما نوشته است ممنون ❤️

کاربر ۱۴۱۶۸۰۲
۱۳۹۹/۰۲/۱۴

به نظرم خیلی جنبه‌ی توصیه و امر و نهی داشت تا داستان...و یه خورده خسته کننده بود و جذابیت کمی داشت برای بچه

خیلی کتاب جالبی بود و خوب توضیح داده بود
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

به نظرم انقدر سرزنش کردن کودک خوب نیست و درواقع داره نشون میده والد سرزنشگر رو از کودکی تو بچه پرورش بدی که جالب نیست و اینکه نوشته از دستور العمل هرچیزی فقط پیروی کنه بچه به نظرم درسته ولی

- بیشتر
بهاره
۱۴۰۰/۰۵/۰۱

کتاب خوبی بود نسبتا ولی به دردم نخورد

کاربر ۱۴۹۷۱۲۳
۱۳۹۹/۰۶/۱۶

کلا بخش کوچکی داستان داشت و قسمت عمده اش نصیحت‌های طولانی بود که تازه چندین بار هم تکرار شده بود. نصیحت کاملا مستقیم داشت که تقریبا خارج از جریان داستان بود و همینطور متن اصرار در القاء حس گناه به

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱ صفحه

حجم

۲۶٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان