دانلود و خرید کتاب گندمزارهای طلایی ناهید گلکار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب گندمزارهای طلایی اثر ناهید گلکار

کتاب گندمزارهای طلایی

نویسنده:ناهید گلکار
انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۷۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گندمزارهای طلایی

گندمزارهای طلایی رمانی نوشته ناهید گلکار است که داستان زندگی دختری به اسم لیلا را روایت می کند.

خلاصه کتاب گندمزار طلایی

لیلا چهارده ساله، همسر مردی شده که دائم الخمر است و از طرفی هم او را دوست دارد. اما یک شب که شوهر مست به خانه می‌آید تحت تاثیر جر وبحث با لیلا، ماشینی را که مادرش با زحمت برایش خریده آتش می‌زند. مادر مرد قضیه را از چشم لیلا می‌بیند و لیلا هم که خاطره خوبی از عصبانیت مادرشوهر ندارد تصمیم می‌گیرد خانه را به قصد بازگشت به خانه پدری ترک کند بنابراین چادرش را روی سرش می‌کشد و وانمود می کند پیرزنی خمیده است. درشکه‌ای کرایه می‌کند و راه می‌افتد و ما در راه ماجرای زندگی این دختر و جریان ازدواجش را مرور می‌کنیم.

داستان در اواخر قاجار یا اوایل پهلوی اتفاق می‌افتد و نویسنده ما را با خود به حال و هوای تهران قدیم می‌برد. 

خواندن کتاب گندمزار طلایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به داستان و رمان ایرانی به خصوص داستان‌هایی با حال و هوای تهران قدیم از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

جملاتی از کتاب گندمزار طلایی

علی به تازگی توی ارتش استخدام شده بود و باید صبح زود می‌رفت سر کار. یک کلمه حرف نزد یک لحاف رو که شب قبل انداخته بود روم و من با پا پس زده بودم کشید روی منو رفت.

دوباره بغض کردم و همینطور بی‌صدا چند قطره اشک از چشمم اومد پایین. خاطره‌ای بسیار بد تو ذهن من جا مونده بود و خودمو اسیر و زندانی می‌دیدم. همینطور که داشتم برای خودم غصه می‌خوردم، خوابم برد. خوابم خیلی سبک بود. مدتی بعد، وجود یک نفر رو نزدیک خودم احساس کردم. 

آهسته چشمم رو باز کردم، دیدم عشرت نشسته و به من خیره شده. از جام پریدم و گفتم: شما اینجا چیکار می‌کنی؟ گفت: عزیز می‌خواست تو رو بیدار کنه. منم دیدم خیلی قشنگ و عمیق خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم بهش دروغکی گفتم: بیداری. اینجا نشستم تا اون متوجه خواب بودنت نشه. بخواب من هواتو دارم. گفتم: نه، نه بیدار میشم. دیگه خوابم نمیاد، عزیزخانم کجاست؟ گفت: برای ناهار رفته خرید. پس پاشو تا نیومده. گفتم. من حالم خوب نیست عشرت خانم بذارین امروز تو اتاقم بمونم. فقط یک امروز و اشک‌هام بی‌اختیار ریخت.

اومد جلو دستی کشید به سرمو و گفت: آخیش بمیرم الهی، قربون اون اشک‌هات برم. عزیز دلم. ناراحت نباش دیشب عروسی کردین؟ با سر تأیید کردم. گفت: منم مثل تو بودم دوست نداشتم. اصلاً از شوهر بدم میاد. می‌دونم چه حالی داری. بیا بغلم لیلاجون. یک حالت بدی داشت دوباره چندشم شد. مخصوصاً که هر وقت منو می‌بوسید موهای صورتش که زبر بود اذیتم می‌کرد. خدایا این چه عذابی بود به من دادی؟ خودمو کشیدم کنار و گفتم: تو رو خدا این حرف‌ها رو نزنین. من دوست ندارم. گفت: آخه دلم برات می‌سوزه خانمی. این حرفش منو یاد کارهای دیشب علی انداخت. تازه داشت دلم باهاش نرم می‌شد که دوباره ازش متنفر شده بودم

نظرات کاربران

نسیبه نظری
۱۳۹۸/۱۱/۰۸

عالی بود

محسنی
۱۴۰۰/۰۱/۰۱

کتاب خوبی بود اما خیلی زیاد به شخصیت لیلا پروبال داده شده بودلیلای قصه با توجه به سنش در هر مقطع سنی زیادی عاقل وفهمیده جلوه داده شده ما فوق تصور وانتظار درکل کتاب خوبی بود

مامان زیبا
۱۳۹۹/۰۶/۲۶

روی پا ایستادن اگه دلت بخواد قوی شدن اگه اراده کنی مهربونی و مهربونی و مسیولیت پذیری... اغراق کتابهای ایرانی هم توش هست

کاربر ۳۳۰۳۳۸۷
۱۴۰۰/۰۷/۱۸

مثل تمام نوشته های خانم گلکار عزیز فوق العاده عالی ،قلم روان وسلیس از خوندنش حسابی حض بردم درلابلای نوشته های ایشون علاوه بر جذابیت سرشار از پند اندرز هست

کاربر ۱۲۵۴۲۸۹
۱۳۹۹/۱۲/۰۴

داستانهای خانم گلکار رو دوست دارم ولی بعد از خوندن چند کتاب از موضوع تکراری خسته شدم

Farzan
۱۴۰۱/۰۴/۲۹

سبک نوشتاری این نویسنده رو خیلی دوست دارم و میپسندم واقعا منو میبره به زمانهایی که نبودم و ندیدم ولی گذشته ها رو خیلی زیبا توصیف میکنن و من واقعا از خوندنشون لذت میبرم💚💚💚💚

مهسا
۱۴۰۰/۰۳/۱۴

خیلی اغراق بود و من دوستش نداشتم با اینکه آدمو جذب میکرد که تا آخر بخونی

نیتا
۱۳۹۹/۰۲/۲۹

یک داستان سرگرم کننده جهت گذراندن اوقات فراغت. فقط همین.

محسن
۱۳۹۹/۰۸/۱۳

خیلی خسته کننده بود کتاب عزیزخانم این نویسنده خیلی خوب بود

mahsa
۱۳۹۹/۰۸/۰۱

خیلی قشنگ بود🙂 مثل بقیه ی رمان های خانم گلکار عالی بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۹)
مردها زن قوی دوست ندارن.
Parinaz
عاشق جز معشوقش چیزی نمی‌ببینه.
helya.B
صبر فقط در مقابل حکمت خدا اجر داره؛ ولی صبر در مقابل ظلم، خشم خدا رو به همراه میاره!
mahsa
خدایا نجاتم بده. اگر دنیای تو اینه پس جهنمت چطوریه؟
helya.B
قدرت رو کسی به آدم نمیده خودت باید به‌دست بیاری
Parinaz
خدایا به داده و ندادت شکر. حالا می‌فهمیدم این حرف پر معناتر از اونی بود که می‌شنیدم. گفتم: خدایا برای همه‌چیزهایی که بهم دادی و ندادی شکرت!
mahsa
خدا کنه وقتی به آخرهاش نزدیک میشیم احساس کنیم آدم خوبی بودیم مهربونی کردیم و به دیگران عشق دادیم و این بزرگ‌ترین عبادت برای ماست و دیگه می‌دونیم عمرمون بی‌ثمر نگذشته. در غیر این صورت حال بدی پیدا می‌کنیم پریشون میشیم. چون می‌دونیم فقط یک بار فرصت داریم زندگی کنیم و عمر رو نمیشه برگردوند. کاش ما آدم‌ها قدر ثانیه، ثانیهٔ زندگیمون رو بدونیم.
mahsa
انگار این یک قانون برای ما شده که تا چیزی رو از دست ندیم قدرشو نمی‌دونیم.
Parinaz
اونوقت تو رو می‌برن بالا. به اندازه‌ای که افق دید خودشون هست و وقتی زن قدرت‌نمایی می‌کنه اونوقته که از همونجا پرتش می‌کنن پایین تا بدونن که رئیس کیه و اختیار زندگی دست کیه. زن پر قدرت که سیاست نداشته باشه خوشبخت نمیشه. یا حداقل با مردش رابطهٔ خوبی نمی‌تونه برقرار
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
این چه احساسِ قشنگیه؟ که آدم هر کجای دنیا باشه تو خوشی و ناخوشی دلش مادرشو می‌خواد.
mahsa

حجم

۵۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸۷ صفحه

حجم

۵۲۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸۷ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان