کتاب سرگذشت یک تختخواب

میلاد داوری، نویسنده داستان «سرگذشت یک تختخواب» مبتلا به سندروم وسواس OCD است، او سال‌ها توسط پزشکان زیادی با داروهای مختلف درمان شده ولی بعد از آشنایی با دکتر ستایش، پزشک جدیدش و ریشه‌یابی مشکلش و تبدیل آن به یک ابزار، دریچه‌ای به یک زندگی جدید برایش باز شده است. «سرگذشت یک تخنخواب» دومین تجربه میلاد داوری در زمینه نویسندگی است و امیدوار است با خواندن این کتاب بیمارانی مثل او با پی بردن به توانایی‌های پنهان خود به آرامش برسند و همچنین پزشکان هم از ایده‌های جدید برای درمان بیماران خود استفاده کنند. داستان این کتاب درباره یک تخت دونفره لوکس اما دست دوم در اتاق خواب یک خانواده است که ماجراهای آن خانه و سرگذشت خودش را تعریف می‌کند: «توی جنگلای شمال داشتم زندگی می‌کردم. توی منطقه جزو یکی از قدیمی‌ترین درختا بودم. هزاران پرنده توی این سالا روی شاخه‌هام لونه کردن. تولد بچه‌هاشون رو نگاه می‌کردم؛ تا اینکه یه روز صبح زمستون که توی خواب زمستونی بودم، از درد شدیدی که روی پام احساس کردم، از خواب بیدار شدم. درد لحظه به لحظه بیشتر می‌شد؛ تاجایی‌که دیگه هیچی احساس نکردم. وقتی که دوباره بیدار شدم، دیدم تمام شاخه‌هام بریده شدن و خودمم پشت یه ماشین دارم به‌طرف ناکجا می‌رم. مدتی نگذشته بود که وارد یه مکانی شدم که پر از درختایی مثل خودم بود؛ چه جوون چه پیر. روزا اون‌جا بودم. به‌نوبت می‌اومدن و هرکدوم از درختا رو می‌بردن و دیگه خبری ازشون نبود؛ تا اینکه یه روز اومدن و من رو بردن توی کارگاه. پوستم رو کندن و بُرشم دادن؛ ولی دیگه از درد خبری نبود. انگار فقط جسمم مونده بود. وقتی که آماده شدم، بعد از بُرش، یه نفر اومد یه دستی روی بدنم کشید و من رو انتخاب کرد. از وسط به دونیمه‌م کردن و اون پیرمرد من رو با خودش برد. وقتی به کارگاه رسیدم، کارش رو روی من شروع کرد. دستای هنرمندی داشت؛ از بدن من اینی که می‌بینی رو ساخت و جلا داد و رنگ زد. بعد از چند روز، اومدن من رو بردن به یه نمایشگاه بزرگ و شیک که وسایل چوبی از هرچی می‌خواستی، بود. تازه با درختایی از کشورای دیگه آشنا شدم. اونا به کمد و میز و وسایل تزئینی تبدیل شده بودن.»