دانلود رایگان کتاب عنصری عنصری بلخی
تصویر جلد کتاب عنصری

کتاب عنصری

نویسنده:عنصری بلخی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عنصری

ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی شاعر پارسی‌گوی بلخ، مشهور به عنصری بلخی در سال ۳۵۰ هجری قمری زاده شد. امیر نصر برادر سلطان محمود غزنوی، وی را به غزنه فراخواند. سلطان محمود غزنوی به او توجه نشان داد و به او عنوان ملک‌الشعرایی داد. عنصری در سال ۴۳۱ هجری قمری درگذشت. اشعار بازمانده از عنصری به حدود دو هزار بیت می‌رسد که به نقل از مجمع‌الفصحا اصل این دیوان سی‌هزار بیت بوده است و شامل قصیده، غزل، رباعی، قطعه، ترکیب‌بند و مثنوی است. بیشتر قصیده‌های او در ستایش سلطان محمود غزنوی و مسعود غزنوی است. در قصیده‌ها و غزل‌های عنصری اصطلاحات حکمت و منطق نیز وجود دارد. قصیده‌های عنصری بی مقدمه است و بیشتر به وصف می‌پردازد. مهم‌ترین مثنوی‌های عنصری عبارتند از: وامق و عذرا، شادبهر و عین‌الحیات، و سرخ‌بت و خنگ‌بت. اشعار عنصری در طاقچه برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است.
متین
۱۴۰۰/۰۲/۰۷

به نظر منم این کتاب عالی برای همین به این کتاب پنج تا ستاره دادم‌ 🤓🤓🤓🤓🤓

امیرعلی ریگی
۱۳۹۹/۱۰/۰۴

عالی بود

arc lady
۱۳۹۹/۰۸/۰۸

نثرش به زبان امروز ما نزدیک و کاملا گیراست

nazanin brujerd
۱۳۹۹/۰۸/۰۵

بنظرم خیلی عالی بود بی نظیر بود 💝

کاربر 8848932
۱۴۰۳/۰۵/۲۲

من برای فارسی بدردم خورد

کاربر ۱۸۴۸۷۰۶
۱۴۰۳/۰۲/۱۸

عالی

:/
۱۴۰۱/۱۱/۲۰

عالیه من‌ که ازش راضیم :)

چنان باشد بر او عاشق جمالا که خوبی را ازو گیرد مثالا اگر خالی شد از شخصش کنارم خیالش کرد شخصم را خیالا بدی را از که رنج آید که خوبان بیارامند در ظلّ ظلالا من از بس حیلت چشمش ، بدانم که نرگس را چه در دست احتیالا
💜
گفتم صنما دلم ترا جویانست گفتا که لبم درد ترا درمانست
یك رهگذر
خاکرا فرحین عفو آموخت علم تو وقار حمله بشتابد چو رجس رجس نشکیبد ز حمد عزم و حلمت هر دو کو گویند بشتاب و بدار برد خواند از خصایل برتر و این هر دو راست
کاربر ۵۰۲۴۶۷۴
شگفت باشد زنگار گون بی زنگار نه او ز خواب و ز بیداری آگهست و ازو روان مردم خفته است و بخت او بیدار شگفت لشکر چیپال بود و لشکر خان شگفت تر سپه و میر اوست لشکر بسیار
پر
همه شهانرا گفتار و مر ترا کردار ز آرزو و ز آرایش ستایش تو همی بخاک و بسنگ اندر اوفتد گفتار خدایگانی جاوید را تو داری مهر بزرگواری و فرهنگ را تو بندی کار
پر
نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
پر
سپهبد نصر با نصرت بکار کارزار اندر ز عزم و حزم با قوت بجبر و اختیار اندر چنان یاقوت پیوسته بدرّ شاهوار اندر
پر
هنر گسترد جاهش را بقدر و اقتدار اندر خرد پرورد عرضش را بجاه و افتخار اندر ز بهر زایران باشد همی در انتظار اندر
پر
نگاری که بد طیلسان پرنیانش بزر از چه منسوج شد پرنیانش نگاری که نوروز کرد از درختان چرا باز بسترد باد خزانش
پر
پراکنده بر تختۀ بوستانش ندانم که زر را که داد این بضاعت که پر زعفران شد میان و کرانش نپاید بسی تا سیاهان دریا بپاشند کافور بر زعفرانش
پر

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان