کتاب بیداری زامبی ها!

کتاب بیداری زامبی ها! نوشته‌ی سوده مقصودی و منتشرشده توسط نشر سنجاق، روایتی است از خاطرات، تخیل و واقعیت‌های زندگی در روستا که با نگاهی بدیع به جهان کودکی و نوجوانی، مرز میان افسانه و واقعیت را به چالش می‌کشد. این اثر با ترکیب عناصر فانتزی، اسطوره، روایت‌های خانوادگی و دغدغه‌های اجتماعی، تصویری چندلایه از زیستن در بستر تحولات اجتماعی و فرهنگی ارائه می‌دهد. نویسنده با زبانی صمیمی و روایتی پرجزئیات، قصه‌هایی از کودکی، خانواده، ماجراجویی‌های روستایی و مواجهه با ناشناخته‌ها را در کنار اشاره‌هایی به مسائل کلان‌تر جهان معاصر، در هم می‌آمیزد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب بیداری زامبی ها!

کتاب بیداری زامبی ها! اثر سوده مقصودی، روایتی است که در مرز خیال و واقعیت حرکت می‌کند و با بهره‌گیری از خاطرات کودکی، افسانه‌های محلی و نشانه‌های جهان معاصر، داستانی چندوجهی خلق کرده است. این کتاب با شروعی پر از ارجاعات به اخبار و رویدادهای جهانی، فضایی آخرالزمانی و پر از تهدیدهای تکنولوژیک و زیست‌محیطی را ترسیم می‌کند؛ اما به‌سرعت به زندگی روزمره و خاطرات خانوادگی در روستا بازمی‌گردد. ساختار کتاب بر پایه روایت اول‌شخص است و نویسنده با جزئیات فراوان، ماجراهای کودکی، روابط خانوادگی، چالش‌های زندگی روستایی و مواجهه با افسانه‌ها و موجودات خیالی را بازگو می‌کند. در کنار روایت‌های شخصی، اشاره‌هایی به مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی روز دیده می‌شود که لایه‌ای از تامل و نقد را به متن می‌افزاید. بیداری زامبی ها! با ترکیب واقعیت و خیال، تجربه زیستن در جهانی پر از رمز و راز و تغییر را به تصویر می‌کشد و خواننده را به سفری میان دنیای کودکی و دغدغه‌های بزرگسالی می‌برد.

خلاصه داستان بیداری زامبی ها!

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان کتاب بیداری زامبی ها! با فضاسازی‌ای آخرالزمانی و ارجاع به اخبار و شایعات جهانی آغاز می‌شود؛ جایی که انسان‌ها به شهرهای زیرزمینی پناه برده‌اند و زمین در تسخیر ربات‌ها، زامبی‌ها و موجودات جهش‌یافته است. اما این فضای وهم‌آلود، بهانه‌ای است برای ورود به خاطرات و روایت‌های زندگی نویسنده در روستایی کوچک. روایت با تولد اعضای خانواده در مکان‌های غیرمعمول، ماجراهای اسباب‌کشی، مشکلات معیشتی و روابط خانوادگی آغاز می‌شود و به تدریج به ماجراجویی‌های کودکانه، مواجهه با کولی‌ها، افسانه‌ها و جست‌وجوی گنج می‌رسد. شخصیت اصلی با برادرش اکبر، درگیر ماجراهایی می‌شود که مرز میان واقعیت و خیال را محو می‌کند؛ از ملاقات با پیرزن کولی و دریافت مأموریتی رازآلود، تا روبه‌رو شدن با موجودات عجیب مانند گلیم گوش. در دل این روایت‌ها، دغدغه‌هایی چون فقر، مهاجرت، امید به آینده، نقش خانواده و ارزش‌های انسانی بازتاب می‌یابد. داستان با طنز، ترس، هیجان و لحظاتی از تامل و اندوه، تصویری زنده از زیستن در روستا و مواجهه با ناشناخته‌ها را ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب بیداری زامبی ها! را بخوانیم؟

بیداری زامبی ها! با ترکیب خاطرات روستایی، افسانه‌های محلی و نشانه‌های جهان معاصر، تجربه‌ای متفاوت از روایت زندگی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. این کتاب نه‌تنها تصویری زنده و ملموس از کودکی و نوجوانی در روستا ارائه می‌دهد، بلکه با واردکردن عناصر فانتزی و اسطوره‌ای، مرز میان واقعیت و خیال را به چالش می‌کشد. روایت صمیمی و جزئی‌نگر نویسنده، خواننده را به دل ماجراهای روزمره، ترس‌ها، امیدها و آرزوهای کودکانه می‌برد و در عین حال، دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی را نیز مطرح می‌کند. برای کسانی که به دنبال نگاهی تازه به زندگی، خاطرات و افسانه‌های ایرانی هستند، این کتاب می‌تواند الهام‌بخش و تامل‌برانگیز باشد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن بیداری زامبی ها! به علاقه‌مندان خاطرات روستایی، دوستداران روایت‌های کودکانه و نوجوانانه، کسانی که به افسانه‌ها و اسطوره‌های محلی علاقه دارند و افرادی که دغدغه هویت، خانواده و مواجهه با ناشناخته‌ها را دارند، پیشنهاد می‌شود. همچنین برای کسانی که به دنبال تجربه‌ای متفاوت از ترکیب واقعیت و خیال در ادبیات معاصر هستند، این کتاب جذاب خواهد بود.

بخشی از کتاب بیداری زامبی ها!

«صدای رعدآسای پای ربات های سرباز غول پیکر طنین انداز می شود. پدر در کنج سرد و نمور پناهگاه زیرزمینی‌شان، همسر و فرزندانش را در آغوش گرفته است. ریزتراشه های تعبیه شده روی دستشان، ساعت صفر را نشان می دهد. صدای گوش خراش مته ها از حفره بغلی، اتفاق شومی را گوشزد می کند. تکه ای از سقف، به کف پرآوار سقوط کرده و با خاموش شدن آخرین شمع، تاریکی آنها را فرا می گیرد. جثه نحیف دخترک بی وقفه می لرزد. قطره اشکی بی هوا روی گونه پدر می لغزد. مادر در تلاشی ناامید کننده، زیرلب لالایی قدیمی مادربزرگ را زمزمه می کند. هوا خفه و مرطوب است. با این حال صدای او خاطرات اولین دیدار در گندم زار، بوی عطر شیرین علف ها در دامنه کوه، صدای زنگوله بزغاله ها در دشت و آواز هوبره ها در صحرا را تداعی می کند. از وقتی ساکن شهرهای زیرزمینی شدند، دیگر آفتاب را ندیدند. با از بین رفتن جو، بارش های اسیدی و اشعه ماورای بنفش زندگی روی زمین غیرممکن شد. ثروتمندان به مریخ و فقرا به شهرهای زیرزمینی و دستکندها روی آوردند. بیماری های همه گیر و ویروس ها، حیات حیوانات و گیاهان را غیرممکن کرده بود. تنها موجودات جهش یافته در اعماق دریاها درحال رشد و تکثیر بودند. باقیمانده زامبی ها و حیوانات جهش یافته، خوراک سوختی ربات ها می شدند. انسان ها به شکل انبوه، در رحم های مصنوعی پرورش یافته تا در خدمت ربات ها برای تسخیر باقیمانده شهرهای زیرزمینی باشند. فرازمینی ها با یوفوهای پیشرفته، برای غارت منابع لیتیومی به زمین حمله و پایگاه هایی برای خود در نقاط مختلف ساخته بودند. قلدرها کودکان و معدود نخبگان و دانشمندان را برای معامله با ثروتمندان مریخی دزدیده، با غذا معاوضه می کردند. شیطان بر بالای بزرگترین هرم جیزا پادشاهی می کرد. اومانیسم، لجام گسیختگی جنسی مسخ شدگی، فراموشی، هذیان گویی، بی رحمی، خونریزی، بی تفاوتی و فساد تنها میراث بشر بود. بشریت در قفسی آهنین به گروگان گرفته شده؛ اخلاق، انسانیت و جوانمردی واژه هایی منقرض شده بودند. ماشین کشتار انسانی و هوش مصنوعی درحال بلعیدن آخرین بازمانده های انسان کره آبی بود.»