کتاب خواب بی مرگی رویا وهمی + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب خواب بی مرگی

کتاب خواب بی مرگی

نویسنده:رویا وهمی
انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب خواب بی مرگی

کتاب خواب بی‌مرگی نوشته‌ی رویا وهمی روایتی داستانی با رگه‌هایی از زندگی‌نامه و خاطره است که در بستری از واقعیت و خیال، به روایت زندگی خانواده‌ای روستایی و مهاجرت فرزندان آن به شهر می‌پردازد. این کتاب با نگاهی جزئی‌نگر و توصیفاتی دقیق، تصویری از زندگی در روستا، مناسبات خانوادگی، سنت‌ها و دغدغه‌های نسل‌های مختلف را به تصویر می‌کشد. روایت با زبانی صمیمی و گاه شاعرانه، به فراز و نشیب‌های زندگی شخصیت‌ها، دلبستگی‌ها، جدایی‌ها و تلاش برای یافتن هویت فردی و جمعی می‌پردازد. نشر سنجاق به‌صورت الکترونیکی این کتاب را منتشر کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب خواب بی مرگی

خواب بی‌مرگی اثر رویا وهمی، داستانی است که در مرز میان خاطره و خیال حرکت می‌کند و با روایتی چندلایه، زندگی یک خانواده روستایی را از زاویه دید فرزند کوچک‌تر روایت می‌کند. کتاب با توصیفاتی دقیق از فضای روستا، سنت‌ها و باورهای مردم، و همچنین مهاجرت به شهر، تصویری از تغییرات اجتماعی و فردی را ارائه می‌دهد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اول‌شخص است و با بازگشت‌های زمانی، خاطرات کودکی، روابط خانوادگی و دغدغه‌های شخصیت‌ها را به هم پیوند می‌زند. در این میان، شخصیت‌هایی چون نعمت (برادر بزرگ)، زکریا (برادر وسطی) و راوی (کوچک‌ترین پسر) هر یک با ویژگی‌های خاص خود، نماینده‌ی طیف‌های مختلفی از جامعه و خانواده هستند. کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون مهاجرت، هویت، سنت و مدرنیته، و همچنین نقش هنر و شعر در زندگی، تصویری چندوجهی از زیست ایرانی در دهه‌های گذشته را ترسیم کرده است.

خلاصه داستان خواب بی مرگی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان خواب بی‌مرگی با ورود راوی به مسافرخانه‌ای در شهری بزرگ آغاز می‌شود؛ جایی که قرار است برادرش زکریا را ملاقات کند. روایت با توصیف دقیق فضای مسافرخانه، آدم‌ها و حس و حال راوی، به تدریج به گذشته و خاطرات کودکی او در روستایی حاصلخیز حوالی پایتخت بازمی‌گردد. خانواده‌ی راوی سه پسر دارد: نعمت، زکریا و خود راوی. هر یک از این سه، مسیر متفاوتی را در زندگی برمی‌گزینند؛ نعمت در روستا می‌ماند و به کشاورزی و تاکداری مشغول است، زکریا سودای شهر و زندگی مدرن را در سر دارد و راوی که شاعری درون‌گراست، میان این دو جهان سرگردان است. کتاب با جزئیات فراوان به سنت‌ها و باورهای روستاییان، از جمله روش‌های مقابله با خطرات طبیعی، آیین‌های خال‌کوبی، و رسوم کشاورزی می‌پردازد. در عین حال، مهاجرت زکریا به شهر و مواجهه‌ی او با فرهنگ شهری، تجربه‌های تازه و تضادهای فرهنگی را به تصویر می‌کشد. راوی نیز با دغدغه‌های هویتی و هنری خود، تلاش می‌کند جایگاهش را در خانواده و جامعه پیدا کند. روایت با رفت‌وآمد میان گذشته و حال، خاطرات خانوادگی، موفقیت‌های کوچک و بزرگ، و دلتنگی‌های مهاجرت، تصویری از زیست ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته ارائه می‌دهد. در این میان، نقش شعر و ادبیات به عنوان راهی برای بیان احساسات و یافتن هویت فردی برجسته می‌شود.

چرا باید کتاب خواب بی مرگی را بخوانیم؟

خواب بی‌مرگی با نگاهی موشکافانه و توصیفاتی ملموس، تجربه‌ی زیستن در دوگانه‌ی روستا و شهر را به تصویر کشیده است. این کتاب نه‌تنها به روایت زندگی یک خانواده می‌پردازد، بلکه با پرداختن به جزئیات سنت‌ها، آیین‌ها و دغدغه‌های نسل‌های مختلف، فرصتی برای شناخت لایه‌های پنهان فرهنگ و هویت ایرانی فراهم می‌کند. روایت چندلایه و شخصیت‌پردازی دقیق، امکان همذات‌پنداری با شخصیت‌ها را ایجاد کرده و خواننده را به تأمل درباره‌ی مهاجرت، دلبستگی‌های خانوادگی و جست‌وجوی هویت فردی و جمعی وامی‌دارد. همچنین، حضور پررنگ شعر و ادبیات در زندگی شخصیت‌ها، این اثر را برای علاقه‌مندان به ادبیات و فرهنگ بومی جذاب‌تر کرده است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های خانوادگی، روایت‌های مهاجرت، فرهنگ روستایی و شهری، و کسانی که دغدغه‌ی هویت، سنت و مدرنیته دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین برای دوست‌داران ادبیات معاصر فارسی و روایت‌های مبتنی بر خاطره و زندگی‌نامه مناسب است.

بخشی از کتاب خواب بی مرگی

«سرت را بالا گرفتی و آسمان را نگاه کردی. این عادت را از کودکی با خودت یدک می‌کشیدی. وقتی احساس سبکی می‌کردی، ناخودآگاه سرت به سوی آسمان کشیده می‌شد. با لبخندی که فقط خودت دلیلش را می‌دانستی به دور از دغدغهٔ زمان و مکان راه افتادی. محل اقامت برادرت مسافرخانه‌ای در همان نزدیکی‌ها بود. وقتی به آن‌جا رسیدی، کیفت را به دست دیگرت دادی. یکی دو بار جلو عقب رفتی تا بالاخره وارد شدی. رنگ دیوار، قهوه‌ای روشن است. نور روی دیوارِ تیره، خودمانی به نظر می‌آید. صاحب مسافرخانه مانند مسافرخانه‌اش میان‌سال است و تو را از همان پشت دربِ ورودی زیر نظر داشت. پاییز فصل کسادی مسافرخانه‌هاست برای همین همان کاری که حیوان‌ها به طور غریزی هنگام نزدیک شدن به طعمه می‌کنند را انجام داد؛ نه تکان خورد و نه نگاهت کرد تا مبادا از دری که آمدی برگردی. پس از قرار گرفتنِ سرت زیر سقف، کمی به خود آمدی. از جلوی پیشخوان رد شدی. بدون این‌که متوجه آن مرد مجسمه مانند بشوی. نوری که در پاگرد راهرو افتاده بود، طعمه ای شد و تو را به دالان خود کشاند. از پله‌ها بالا رفتی. دری که وارد طبقه‌ی دوم می‌شد، بسته است؛ برای همین مانند خوابگردها همچنان به بالا رفتن ادامه دادی. نفست به شماره افتاد. خوشبختانه درب طبقه‌ی سوم باز و نور به پاگرد پله افتاده است. از درگاه نورانی عبور کردی. شماره‌ی اتاق‌ها را نگاه نکرده رد شدی. کمی مانده به انتهای راهرو، قدمت کند شد. به درب اتاق نگاه کردی ولی به عقب و از راهی که آمدی، برگشتی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۹۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان