کتاب چشم هایت شعر می بافند زمانه صادقی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب چشم هایت شعر می بافند

کتاب چشم هایت شعر می بافند

نویسنده:زمانه صادقی
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب چشم هایت شعر می بافند

کتاب الکترونیکی «چشم‌هایت شعر می‌بافند» نوشتهٔ زمانه صادقی را نشر نامه مهر منتشر کرده است. این اثر در دستهٔ رمان‌های معاصر فارسی قرار می‌گیرد و داستانی پرکشش را روایت می‌کند که در بستر زندگی شهری و دغدغه‌های جوانان امروز شکل گرفته است. روایت کتاب با زبانی صمیمانه و شخصیت‌پردازی ملموس، به روابط انسانی، چالش‌های عاطفی و فرازونشیب‌های زندگی شخصی و حرفه‌ای می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب چشم هایت شعر می بافند

«چشم‌هایت شعر می‌بافند» از زمانه صادقی، رمانی است که در فضای معاصر و با محوریت زندگی جوانان، به ویژه زنان، روایت می‌شود. این کتاب با تمرکز بر شخصیت اصلی، «آسو»، دانشجوی پزشکی، داستانی را شکل می‌دهد که میان دغدغه‌های شغلی، روابط خانوادگی و عاطفی و چالش‌های اجتماعی در نوسان است. روایت کتاب به‌صورت اول‌شخص و با زاویه‌دید متناوب میان شخصیت‌های اصلی، به‌ویژه «آسو» و «معراج ملکان» (استاد سخت‌گیر و مرموز بیمارستان)، پیش می‌رود. ساختار رمان بر پایهٔ دیالوگ‌های پرتنش، موقعیت‌های روزمره و گره‌های عاطفی بنا شده است. فضای بیمارستان، خانه و خیابان‌های شهر، بستر رخدادهای داستان را می‌سازند و شخصیت‌ها در این محیط‌ها با مسائل مختلفی چون عشق، رقابت، انتقام، خانواده و هویت دست‌وپنجه نرم می‌کنند. کتاب در قالب داستان بلند و با نثری امروزی، تصویری از زندگی نسل جوان و دغدغه‌های آن‌ها ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان چشم هایت شعر می بافند

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «چشم‌هایت شعر می‌بافند» با روایت زندگی «آسو»، دانشجوی پزشکی، آغاز می‌شود که درگیر کابوس‌ها و خاطرات تلخ گذشته است. او در بیمارستان مشغول به کار است و با چالش‌های حرفه‌ای و شخصی متعددی روبه‌رو می‌شود. یکی از اتفاقات مهم، تصادف او با مردی مرموز به نام «معراج ملکان» است که بعدها مشخص می‌شود استاد جدید و سخت‌گیر بخش جراحی مغز و اعصاب همان بیمارستان است. این برخورد، آغاز یک رابطهٔ پرتنش و پر از کل‌کل میان آسو و معراج می‌شود که در بستر محیط کاری و زندگی روزمره، فرازونشیب‌های زیادی را تجربه می‌کند. در کنار این خط اصلی، آسو با مشکلات خانوادگی، به‌ویژه مخالفت پدرش با ازدواج او با «اهورا» (پسرعمویش)، دست‌به‌گریبان است. او میان وفاداری به خانواده، عشق ممنوعه و فشارهای اجتماعی سرگردان است. معراج نیز با مشکلات خانوادگی و نامزدی اجباری با «تینا» روبه‌روست و در عین حال، کشمکش‌های درونی و احساسات متضادش نسبت‌به آسو، او را درگیر کرده است. داستان با موقعیت‌های طنزآمیز، جدی و گاه تلخ، پیش می‌رود؛ از تصادف و کل‌کل‌های روزمره تا بحران‌های عاطفی و تصمیم‌های سرنوشت‌ساز. شخصیت‌ها در مسیر داستان با انتخاب‌های دشوار، شکست‌ها و امیدهای تازه روبه‌رو می‌شوند و روایت، به‌تدریج لایه‌های پنهان شخصیت‌ها و روابطشان را آشکار می‌کند. پایان داستان افشا نمی‌شود اما مسیر روایت، خواننده را با پیچیدگی‌های عاطفی و اجتماعی شخصیت‌ها همراه می‌سازد.

چرا باید کتاب چشم هایت شعر می بافند را بخوانیم؟

این رمان با پرداختن به دغدغه‌های نسل جوان، روابط پیچیدهٔ خانوادگی و عاطفی و نمایش واقعیت‌های زندگی شهری، تصویری ملموس از چالش‌های امروز ارائه می‌دهد. شخصیت‌پردازی چندلایه و روایت متناوب از زاویه‌دید شخصیت‌های مختلف، امکان همذات‌پنداری با قهرمانان داستان را فراهم می‌کند. «چشم‌هایت شعر می‌بافند» نه‌تنها به مسائل عاشقانه و رقابت‌های حرفه‌ای می‌پردازد، بلکه به موضوعاتی چون استقلال فردی، هویت، فشارهای اجتماعی و نقش خانواده در تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی نیز توجه دارد. این اثر برای کسانی که به داستان‌های معاصر با فضای بیمارستانی، روابط پرتنش و روایت‌های چندصدایی علاقه دارند، جذاب خواهد بود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر فارسی، داستان‌های عاشقانه با زمینه‌های اجتماعی و کسانی که دغدغه‌هایی چون استقلال، هویت، روابط خانوادگی و چالش‌های شغلی دارند، مناسب است. همچنین دانشجویان پزشکی یا افرادی که به فضای بیمارستان و روایت‌های مرتبط با آن علاقه‌مندند، می‌توانند از خواندن این اثر لذت ببرند.

بخشی از کتاب چشم هایت شعر می بافند

«با چشم‌های نمدار و گردشده از ترس به اطراف نگاه کردم. قفسهٔ سینه‌ام بالا و پایین می‌رفت و صدای پروخالی‌شدن ریه‌هایم را به‌راحتی می‌توانستم بشنوم. من اینجا چه‌کار می‌کردم؟ چرا حماقت کردم؟ چرا به میثاق لعنتی اعتماد کردم؟ چرا چرا چرا؟ آن اتاق مرموز شبیه یک‌اتاق جراحی بود با همان شمایل و امکانات. اصلا چرا شبیه؟ واقعا یک‌اتاق جراحی بود و منی که روی یک‌تخت یک‌نفره وسط آن اتاق جهنمی نشسته بودم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. لرزش چانه و دست‌هایم نمی‌گذاشت درست فکر کنم. اصلا انگار آن‌لحظه چیزی به نام مغز درون جمجمه‌ام نبود که به من دستور بدهد خودم را از آن جهنم سرد و تاریک نجات بدهم. آب‌دهان نداشته‌ام را قورت دادم و جیغ کشیدم. جیغی که بیشتر شبیه نالهٔ یک‌بچه‌گربهٔ جدامانده از مادرش بود. بالاخره به خودم جرأت دادم و تصمیم گرفتم از تخت پایین بیایم. همین که خواستم تن یخ‌کرده و لرزانم را تکان بدهم در اتاق باز شد و قامت پسر جوانی میان چارچوب در قرار گرفت. اولین فکر احمقانه‌ای که به سرم آمد -و احتمالا از روی وحشت بود- این بود که شاید بتونم به او اعتماد کنم و از او بخواهم که نجاتم دهد. نگاه خبینش خیلی زود این فکر احمقانه را از ذهنم فراری داد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

حجم

۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
۲۴۰,۰۰۰
۲۰%
تومان