
کتاب زندگی فروش
معرفی کتاب زندگی فروش
کتاب الکترونیکی «زندگی فروش» نوشتهٔ سیده منظر خالقی اثری داستانی است که نشر زرین اندیشمند آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی متفاوت، به دغدغهها و تجربههای انسانی در بستر جامعهای خیالی میپردازد که در آن خریدوفروش زندگی و خاطرات امری عادی است. «زندگی فروش» با نگاهی به مفاهیم هویت، خاطره و معنای زیستن، داستان فردی را روایت میکند که در تردید میان گذشته و آینده، به دنبال راهی برای تغییر سرنوشت خود است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زندگی فروش
«زندگی فروش» اثری داستانی و در قالب رمان است که در فضای معاصر و با رویکردی تخیلی، به موضوعی غیرمعمول میپردازد: خریدوفروش تجربهها و خاطرات زندگی. سیده منظر خالقی در این کتاب، جهانی را ترسیم کرده که در آن افراد میتوانند بخشی از عمر، خاطرات یا تجربههای خود را به دیگران بفروشند یا از دیگران بخرند. روایت کتاب از زاویه دید اولشخص پیش میرود و شخصیت اصلی، مردی است که در میانهٔ بحرانهای شخصی و مالی، به فکر فروش سی سال از زندگی خود میافتد. ساختار کتاب بر پایهٔ گفتوگوها، توصیفهای روزمره و بازتابهای ذهنی شخصیتها شکل گرفته است. داستان در بستری شهری و با حضور مغازههایی که به خریدوفروش زندگی مشغولاند، پیش میرود و در کنار روایت اصلی، به زندگی و دغدغههای اطرافیان شخصیت اصلی نیز پرداخته شده است. این کتاب با بهرهگیری از عناصر رئالیسم جادویی و تخیل، مرز میان واقعیت و خیال را باریکتر میکند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزش تجربههای زیسته و معنای خاطره دعوت میکند.
خلاصه داستان زندگی فروش
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «زندگی فروش» با روایت مردی آغاز میشود که در یکی از روزهای سرد و بارانی، در کافهای نشسته و به گذشتهٔ خود فکر میکند. او که از زندگی عادی و تکراریاش خسته شده و با مشکلات مالی و روحی دستوپنجه نرم میکند، به این فکر میافتد که شاید بتواند سی سال از زندگیاش را بفروشد؛ تجربههایی که به نظرش چندان خاص یا ارزشمند نیستند، اما شاید برای کسی دیگر مفید باشند. این تصمیم او را به مغازههای مختلف تجربهفروشی میکشاند؛ مکانهایی که در آنها خاطرات و سالهای زندگی افراد خریدوفروش میشود. در این مسیر، شخصیت اصلی با افراد گوناگونی روبهرو میشود: فروشندگان، خریداران، دلالان و کسانی که هرکدام انگیزهها و دغدغههای خاص خود را دارند. او با پیرمردی به نام «سانرا» آشنا میشود که صاحب یکی از مغازههاست و دیدگاه متفاوتی نسبت به ارزش خاطرات و تجربهها دارد. در خلال جستوجو برای فروش زندگی، شخصیت اصلی با گذشتهٔ خود، روابط خانوادگی، دوستان و حسرتهایش روبهرو میشود و به تدریج درمییابد که فروش خاطرات و تجربهها، تنها به معنای از دست دادن گذشته نیست، بلکه هویت و احساسات او را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. داستان با تردیدها، گفتوگوها و مواجهه با آدمهایی که هرکدام به نوعی درگیر خریدوفروش زندگیاند، پیش میرود و در نهایت، شخصیت اصلی با انتخابی دشوار روبهرو میشود که معنای واقعی زندگی و خاطره را برایش بازتعریف میکند.
چرا باید کتاب زندگی فروش را بخوانیم؟
«زندگی فروش» با طرح ایدهای غیرمعمول و تخیلی، مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن تجربهها و خاطرات، کالایی قابل معاملهاند. این کتاب فرصتی فراهم میکند تا دربارهٔ ارزش زیستن، معنای خاطره و هویت فردی تأمل شود. روایت داستان، دغدغههای انسان معاصر را در مواجهه با گذشته، حسرتها و انتخابهای سرنوشتساز به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه خاطرات و تجربهها بخش جداییناپذیر از وجود هر فرد هستند. مواجهه شخصیتها با فروش یا خرید زندگی، پرسشهایی دربارهٔ اصالت احساسات، نقش خاطره در شکلگیری هویت و تأثیر تصمیمهای فردی بر آینده را پیش میکشد. این اثر برای کسانی که به داستانهایی با مضامین فلسفی و روانشناختی علاقه دارند، تجربهای متفاوت رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر فارسی، دوستداران داستانهایی با مضامین فلسفی، روانشناختی و رئالیسم جادویی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، خاطره، معنای زندگی و انتخابهای سرنوشتساز دارند، میتوانند با «زندگی فروش» ارتباط برقرار کنند. مطالعهٔ این اثر به کسانی پیشنهاد میشود که به دنبال داستانهایی با ایدههای نو و تأملبرانگیز هستند.
بخشی از کتاب زندگی فروش
«نزدیک غروب توی کافهای نشسته بودم و به این فکر میکردم که شاید یک نفر به گذشته من نیاز داشته باشد؛ بخواهد آن را تجربه کند و بتواند با استفاده از آن برای خود زندگی بیافریند. از پشت پنجره کافه به خیابان نگاه میکردم؛ زمین خیس شده و بازتاب نور چراغها روی زمین، چهره خیابان را زیبا کرده بود. که بخواهد یک زندگی معمولی را تجربه کند؛ خوب باشد. البته زندگیای که از آن به طور تمام و کمال استفاده نشده. ولی خب. فردی جدید میتوانست به طور کامل از آن استفاده کند. کتابم را برداشتم. انتهای قهوهام را نوشیدم و از کافه بیرون زدم. شاید هوایی به سرم بخورد و از این فکر در بیایم. شک و تردید مثل خوره به جانم افتاده بود؛ فکر بدی نبود؛ در ضمن به پول آن هم نیاز داشتم و شاید میتوانستم بقیه عمرم را بهتر زندگی کنم. از طرفی به خودم نهیب میزدم که «هی, این چه فکری است؟»؛ از طرف دیگر هم فکرهای دور و دراز به سرم میزد؛ چه بسیار آرزوهایی که در دلم بود و محقق نشد و چه بسیار کارهایی که میخواستم انجام بدهم اما نشد. هر کدام به هر طریقی. پا نشد يا نخواستم که بشود و يا نخواستند که بشود. به هرحال زمان میگذشت. باید خودم را آماده میکردم. شاید هم بهتر بود به اداره آینده میرفتم. آن وقت میتوانستم بفهمم که زندگی برایم چه در آستین دارد.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه