
کتاب قبر شکسته
معرفی کتاب قبر شکسته
کتاب قبر شکسته نوشتهی علی میرزائی (ورامینی) اثری داستانی است که توسط انتشارات متخصصان بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با نگاهی انتقادی و واقعگرایانه به زندگی روستایی در ایران، به ویژه در دهههای گذشته، میپردازد و با روایت سرگذشت شخصیتهایی از روستای ابراهیمآباد، لایههای پنهان روابط قدرت، سنت، فقر و نابرابری را به تصویر میکشد. داستان حول محور ازدواج اجباری یک دختر خردسال و کشمکشهای خانوادگی و اجتماعی شکل میگیرد و با پرداختن به شخصیتهایی چون اسماعیل خان، ایرج و سارگل، تصویری از جامعهای سلسلهمراتبی و گرفتار در چرخهی ظلم و مظلومیت ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قبر شکسته
قبر شکسته اثری از علی میرزائی (ورامینی) است که در قالب رمان اجتماعی، به روایت زندگی در روستای ابراهیمآباد میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از زبانی ساده و توصیفهای دقیق، فضای روستا و مناسبات پیچیدهی آن را بازآفرینی کرده است. داستان در بستری از سنتهای ریشهدار، فقر، قدرتطلبی و روابط خانوادگی شکل میگیرد و شخصیتها هرکدام نمایندهی بخشی از جامعهاند: از اسماعیل خانِ ثروتمند و مقتدر تا ایرجِ مهربان و منزوی و سارگلِ کودک. ساختار کتاب خطی است و روایت با تمرکز بر چند شخصیت اصلی و رویدادهای مهم زندگی آنها پیش میرود. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، آیینها و باورهای مردم روستا، تصویری ملموس از جامعهای ارائه داده که در آن سنت و قدرت، سرنوشت افراد را رقم میزند. در کنار روایت اصلی، به حاشیههایی چون مهاجرت، اعتیاد، عشق و ناکامی نیز پرداخته شده است. این کتاب با نگاهی انتقادی، تضاد میان سنت و تغییر را به چالش میکشد و از خلال داستان شخصیتها، پرسشهایی دربارهی اختیار، سرنوشت و عدالت اجتماعی مطرح میکند.
خلاصه داستان قبر شکسته
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان قبر شکسته با مراسم عروسی در روستای ابراهیمآباد آغاز میشود؛ جایی که اسماعیل خان، مالک نیمی از زمینهای روستا و چهرهای مقتدر، تصمیم گرفته دختر هشتسالهای به نام سارگل را به عقد پسر بیستسالهاش، ارسلان، درآورد. این ازدواج اجباری، بیش از آنکه بر پایهی علاقه باشد، ابزاری برای تصاحب زمینهای خانوادهی سارگل است. مادر سارگل، زنی معتاد به تریاک، در برابر این تصمیم مقاومت چندانی نمیکند و تنها دغدغهاش تأمین مواد مخدر است. در جریان مراسم، رسم معاینهی عروس توسط زنان فامیل، فشار روانی و جسمی مضاعفی بر سارگل وارد میکند و او در اوج تنهایی، پدر از دسترفتهاش را به یاد میآورد. در همین حین، ایرج، پدربزرگ سارگل، که سالهاست در کوهستان زندگی میکند، ناگهان به روستا بازمیگردد و با دخالت قاطعانه، مراسم را برهم میزند. با کمک مُلاحسین، روحانی محبوب روستا، ازدواج باطل اعلام میشود و ایرج، سارگل را با خود میبرد. او برای محافظت از نوهاش، تصمیم میگیرد او را به تهران نزد عمویش جمشید بفرستد. در مسیر، ابوعلی، صاحب رستوران بینراهی و دوست قدیمی ایرج، نقش واسطه را ایفا میکند و سارگل را به تهران میرساند. در تهران، جمشید که خود درگیر عشق ناکام و دغدغههای مالی است، ابتدا بیتفاوتی نشان میدهد اما بهتدریج درگیر سرنوشت سارگل میشود. همزمان، اسماعیل خان که از تحقیر در مراسم عروسی خشمگین است، به دنبال انتقام از ایرج میرود. او با حیله، آب کلبهی شکار ایرج را مسموم میکند و در نهایت، ایرج را از پا درمیآورد. جسد ایرج در روستا گردانده میشود تا قدرت اسماعیل خان به رخ کشیده شود. سارگل و جمشید به روستا بازمیگردند و با واقعیت تلخ مرگ پدربزرگ روبهرو میشوند. داستان با تصویری از جامعهای که در آن قدرت، سنت و بیعدالتی سرنوشت افراد را رقم میزند، ادامه مییابد.
چرا باید کتاب قبر شکسته را بخوانیم؟
قبر شکسته با روایت داستانی پرکشش و شخصیتپردازی دقیق، به موضوعاتی چون ازدواج اجباری، فقر، اعتیاد، مهاجرت و روابط قدرت در جامعهی روستایی میپردازد. نویسنده با جزئینگری و پرداختن به لایههای پنهان زندگی شخصیتها، تصویری واقعگرایانه و گاه تلخ از مناسبات اجتماعی ارائه داده است. این کتاب نهتنها داستانی دربارهی یک خانواده، بلکه روایتی از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است که بر سرنوشت افراد سایه میاندازد. خواندن این اثر فرصتی برای تأمل دربارهی سنتها، نقش قدرت و تأثیر آن بر زندگی انسانها فراهم میکند و مخاطب را با پرسشهایی دربارهی عدالت، اختیار و تغییر روبهرو میسازد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای اجتماعی، پژوهشگران حوزهی جامعهشناسی روستا، کسانی که دغدغهی مسائل زنان و کودکان دارند و افرادی که به روایتهای واقعگرایانه از زندگی ایرانی علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب قبر شکسته
«بعضی از محلیها بهاشتباه آن را «ساز دُهُل» مینامند. اما اسم اصیلش «ذهُل شرنا» است. حالا مهم نیست اسمش چیست. مهم کاربردش است. وقتی صدای ذْهُل شرنا در روستا میپیچید. همه خبردار میشدند که مراسم عروسی آغاز شده است. آن روز در روستای ابراهیم آباد همینطور بود. صدای دهُل شْرنا از پایین روستا شنیده میشد. عروس و داماد سوار بر اسب از میان کوچههای باریک و پر از گل ولای روستا عبور میکردند و در میان شادی و هلهله مردم. بهسمت عمارتِ اسماعیل خان در بالای روستا و روی تپه میرفتند. با آنکه دوران خان و رعیتی به سر آمده بوده اما در واقعیت. اسماعیل خان روستا بود. همه از او حساب میبردند. صاحب نیمی از زمینهای روستا بود. دائم می گفت ثروتش را از زحمتکشی به دست آورده. اما دروغ می گفت؛ تمام ثروتش را از قاچاق تریاک کسب کرده بود. اسماعیل آدم حسابگر و مردمداری بود. کافی بود ببیند کسی وضع مالی خوبی ندارد؛ ابتدا کم کم به او کمک میکرد تا مقروض شود؛ بعد در فرصت مناسب. برای دریافت قرضش با افرادش به سراغ بدهکار مفلوک میرفت و همانجا زمینی، چیزی از او میگرفت. مرحلة بعد مهربانی بود. او هيچوقت بدهکارانش را از زمینها بیرون نمی کرد و میگفت همان جا بمانند و در زمینی که زمانی به خودشان تعلق داشته کار کنند؛ البته بهعنوان کارگر اسماعیل خان.»
حجم
۵۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۵۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه