تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب به ضرس قاطع
معرفی کتاب به ضرس قاطع
معرفی کتاب به ضرس قاطع
کتاب الکترونیکی «بهضرس قاطع» (بو ضرس قاطع) نمایشنامهای از «مارکوس لوید» با ترجمهٔ «سیاوش مولایی بیرگانی» و «امیر فرزام دهنوی» است که توسط انتشارات نسل روشن منتشر شده است. این اثر در دستهٔ نمایشنامههای معاصر انگلیسی قرار میگیرد و به بررسی پیچیدگیهای روانشناختی و روابط انسانی میپردازد. «بهضرس قاطع» با تمرکز بر کشمکشهای ذهنی و روانی شخصیتها، فضایی پرتعلیق و معماگونه خلق میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به ضرس قاطع
نمایشنامهٔ «بهضرس قاطع» در اواخر دهه ۱۹۹۰ نوشته شده و نخستین بار در تئاتر رویال ویندزور به صحنه رفت. این اثر از همان ابتدا با استقبال منتقدان و اجراهای متعدد در انگلستان و دیگر کشورها روبهرو شد و حتی اقتباس تلویزیونی نیز از آن ساخته شده است. مارکوس لوید، نویسندهٔ اثر، با پیشینهای در فیزیک و هنرهای نمایشی، در این نمایشنامه به سراغ لایههای پنهان ذهن انسان و روابط قدرت میرود. داستان در یک فضای بسته و محدود، میان دو شخصیت اصلی شکل میگیرد و با دیالوگهای دقیق و موقعیتهای پرتنش، مرز میان واقعیت و خیال را به چالش میکشد. «بهضرس قاطع» با الهام از ایدههای روانشناسی تحلیلی، به ویژه نظریات یونگ دربارهٔ سایههای روانی، به بررسی انگیزهها، فریبها و آسیبپذیریهای انسانی میپردازد. این نمایشنامه با ساختاری مینیمال و تمرکز بر گفتوگو، نمونهای از تئاتر روانشناختی معاصر است که همچنان قابلیت تحلیل و اجرا دارد.
خلاصه کتاب به ضرس قاطع
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «بهضرس قاطع» در یک اتاق مجلل به سبک ویکتوریایی آغاز میشود؛ جایی که «مایکل»، بازیگر جوان، به دعوت «الیزابت»، زنی مسن و فلج، وارد خانه میشود تا نمایشنامهای را که او نوشته، بخواند. فضای صحنه از همان ابتدا با جزئیات دقیق و اشیای معنادار چیده شده است. گفتوگوهای ابتدایی میان مایکل و الیزابت به ظاهر ساده و روزمرهاند، اما به تدریج به جدالی روانی و ذهنی بدل میشوند. هر دو شخصیت تلاش میکنند کنترل موقعیت را به دست بگیرند و مرز میان واقعیت و خیال، خاطره و نمایش، به تدریج محو میشود. الیزابت با بازیهای ذهنی و فریبهای کوچک، مایکل را به چالش میکشد و او را وادار میکند تا با بخشهایی از گذشته و هویت خود روبهرو شود. اسلحههای صحنه، دفترچه خاطرات، و حتی جزئیات زندگی شخصی مایکل، ابزارهایی برای پیشبرد این جدال روانی هستند. نمایشنامه با تعلیق و ابهام پیش میرود و مخاطب را در فضایی از بیاعتمادی، تردید و کشف تدریجی حقیقت قرار میدهد. پایان داستان باز و تفسیرپذیر است و هیچ قطعیتی دربارهٔ انگیزهها و سرنوشت شخصیتها ارائه نمیدهد.
چرا باید کتاب به ضرس قاطع را خواند؟
این نمایشنامه با تمرکز بر کشمکشهای ذهنی و روانی، تجربهای متفاوت از تئاتر معاصر ارائه میدهد. «بهضرس قاطع» با دیالوگهای دقیق و موقعیتهای پرتعلیق، مخاطب را به سفری درونی میان واقعیت و خیال میبرد و او را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، قدرت، خاطره و مسئولیت مواجه میکند. اثر برای کسانی که به نمایشنامههای روانشناختی و آثار مبتنی بر گفتوگو علاقه دارند، فرصتی برای تأمل و تحلیل فراهم میکند.
خواندن کتاب به ضرس قاطع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامههای روانشناختی، دوستداران تئاتر معاصر، دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی و روانشناسی، و کسانی که به تحلیل روابط انسانی و قدرت ذهن علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال آثاری با فضای معماگونه و تعلیق روانی هستند، پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب به ضرس قاطع
- مقدمه مترجمان: توضیحاتی دربارهٔ روند ترجمه و چالشهای انتقال فضای روانشناختی اثر. - صحنهٔ آغازین: توصیف دقیق فضای اتاق و معرفی شخصیتها. - ورود مایکل: شروع گفتوگوهای ابتدایی و شکلگیری رابطه میان دو شخصیت. - بازیهای ذهنی: الیزابت با استفاده از اشیاء و خاطرات، مایکل را وارد بازیهای روانی میکند. - تعلیق و فریب: مرز میان واقعیت و خیال در دیالوگها محو میشود و مخاطب با لایههای پنهان شخصیتها روبهرو میشود. - اوج جدال روانی: اسلحهها، دفترچه خاطرات و گذشتهٔ مایکل به ابزارهایی برای کشمکش تبدیل میشوند. - پایان باز: نمایشنامه با ابهام و بدون قطعیت به پایان میرسد و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ حقیقت و مسئولیت تنها میگذارد.
بخشی از کتاب به ضرس قاطع
«مایکل: (به دستهای خود نگاه میکند) وای... الیزابت: از منه یا از تو؟ مایکل: من که چیزی حس نکردم. الیزابت: حالت خوبه؟ (یک دستمال بیرون میآورد.) مایکل: وای خدا. همهجا پخش شده! الیزابت: فک رکنم از تو باشه. بیا اینجا (دست چپ مایکل را میگیرد و با دستما لآن را پاک میکند. د رحالیکه بهدقت دستش را تمیز میکند. نگاهی به لباسش می/ندازد.) مایکل: معذرت میخوام. لباست خیلی کثیف شده. الیزابت: باید به خاطر ترمرگرفتن باشه. از این استفاده کن. مایکل: ممنون. الیزابت: سفت نگهش دار. (مایکل بادست راستش دستمال را روی دست چپش فشار میدهد. الیزابت به سمت میز حرکت میکند تا چسب زخم بیاورد.) الیزایت: درد میکنه؟ مایکل: نه... به کم. الیزابت: ساعتت رو شل کن. مایکل: ساعتم؟ الیزابت: که فشار کمتر بشه. مایکل: (دستها یکرهکردهاش را بالا م ی_آورد) خب... نمیتونم. الیزابت: نه. البته که نمیتونی. بده من انجام بدم. (الیزابت ساعت مایکل را باز میکند و در جی ب کت او میگذارد.) مایکل: معذرت میخوام. الیزابت: بیخیال. حالا بذار ببینم. (مایکل دستش را برای الیزابت جلو میآورد تا الیزاب ت آن را برس یکند.) الیزابت: امیدوارم که حساس نباشه. مایکل: هست؟ نه... الیزابت: آهاء اینم از این. وای. چقدر خون واسه یه خراش کوچیک؟! باید پردلوجرئت باشی. (مقداری ماد ضدعفونیکننده بیرون میآورد.) الیزابت: به کم از این... (پماد ر! میمالد. مایک لکمی تکان میخورد.) الیزایت: سرد بود؟ مانکل: آرد. (الیزابت چسب زخم را آماده میکند و میزند.) الیزابت: (با اغراق) «هم اقیانوسهای عالم میتونن این خون رو از دستام پاک کنن؟» (سرش را بالا میآورد و لبخند میزند.) الیزابت: تموم شد. رفعورجوعش کردم. مایکل: ممنون. الیزابت: حالا دیگه چی میتونم برات بیارم؟ مایکل: نه. واقعا چیزی نمیخوام. همین که هست کافیه. بازهم بابت لباست معذرت می خوام . الیزابت: میخواستم یه چیزی واسه خوردن بهت پیشنهاد بدم ولی... مایکل: توی قطار یه ساندویچ خوردم.»
حجم
۸۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه