
کتاب جنگل ممنوعه
معرفی کتاب جنگل ممنوعه
معرفی کتاب جنگل ممنوعه
کتاب الکترونیکی «جنگل ممنوعه» (The Forbidden Forest) نوشتهٔ نازنین بابائیان و با ویراستاری ملیکا دستاری، اثری در ژانر داستانهای کودک و نوجوان است که توسط نشر مانا ایده منتشر شده است. این کتاب ماجرای چند نوجوان را روایت میکند که برای نجات سرزمین خود، سنتور، وارد جنگلی اسرارآمیز و پرخطر میشوند. داستان با عناصر فانتزی، ماجراجویی و دغدغههای زیستمحیطی گره خورده است و شخصیتهای اصلی آن با چالشهای گوناگونی روبهرو میشوند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جنگل ممنوعه
«جنگل ممنوعه» داستانی فانتزی و ماجراجویانه است که در سرزمینی خیالی به نام سنتور رخ میدهد. روایت کتاب حول محور قحطی و خشکسالی در این سرزمین و واگذاری جنگلی اسرارآمیز به ملکه کلئوپاترا میچرخد؛ جنگلی که با طلسمی مرموز روبهرو شده و سرنوشت مردم سنتور را به خطر انداخته است. شخصیتهای اصلی، نوجوانانی با پیشینههای متفاوت هستند که هرکدام دغدغهها و آرزوهای خاص خود را دارند. کتاب با نگاهی به اهمیت عناصر طبیعت و پیوند انسان با محیط زیست، ماجراهایی پر از رمز و راز، دوستی، شجاعت و کشف هویت را به تصویر میکشد. فضای داستان، ترکیبی از افسانههای کهن، اسطورههای مصری و چالشهای نوجوانانه است. این اثر در دورهای معاصر نوشته شده و با توجه به دغدغههای محیط زیستی و هویتیابی نوجوانان، میتواند برای مخاطبان امروزی جذاب باشد.
خلاصه کتاب جنگل ممنوعه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با قحطی و خشکسالی در سرزمین سنتور آغاز میشود؛ جایی که جنگل ممنوعه به دلیل معاملهای با ملکه کلئوپاترا از دست میرود و طلسمی هشتاد ساله بر آن سایه میافکند. آرمان، نوجوانی یتیم و مسئولیتپذیر، و مروارید، دختری از خانوادهای اصیل و ماجراجو، هرکدام به دلایل شخصی تصمیم میگیرند وارد جنگل ممنوعه شوند. الیکا، خواهر ناتنی مروارید، نیز به اجبار همراه آنها میشود. در مسیر، شخصیتها با موجودات جادویی مانند گربه هشتپا، گریفینهای وحشی و اژدهای ترس روبهرو میشوند و باید با ترسها و ضعفهای خود مقابله کنند. در دل ماجرا، آرمان و مروارید متوجه میشوند که خواهر و برادر دوقلو هستند و سالها پیش از هم جدا شدهاند. هدف اصلی سفر، یافتن گنجی است که میتواند سرزمین سنتور را نجات دهد؛ اما در نهایت درمییابند که گنج واقعی، آزادی عناصر طبیعت و بازگرداندن تعادل به جنگل است. داستان با عبور از تلههای مرگبار، رمزگشایی از نوشتههای باستانی و همکاری شخصیتها برای غلبه بر مشکلات ادامه مییابد و در نهایت، با آزادسازی روح جنگل و بازگشت امید به سنتور، به اوج میرسد.
چرا باید کتاب جنگل ممنوعه را خواند؟
این کتاب با ترکیب عناصر فانتزی، اسطورههای باستانی و دغدغههای نوجوانانه، فضایی پرماجرا و پرکشش خلق میکند. روایت داستان، علاوه بر سرگرمکردن، به موضوعاتی مانند دوستی، شجاعت، هویتیابی و اهمیت محیط زیست میپردازد. شخصیتها در مسیر سفر خود با چالشهای درونی و بیرونی روبهرو میشوند و یاد میگیرند که برای رسیدن به هدفهای بزرگ، باید بر ترسها و اختلافات غلبه کنند. «جنگل ممنوعه» میتواند مخاطب را به تفکر درباره ارزش طبیعت و قدرت همدلی و همکاری دعوت کند.
خواندن کتاب جنگل ممنوعه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فانتزی، ماجراجویی و کشف هویت علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغه محیط زیست، دوستی و خانواده را دارند و دوست دارند داستانی پر از رمز و راز و هیجان بخوانند، انتخاب خوبی است.
فهرست کتاب جنگل ممنوعه
- مقدمه: معرفی سنتور، قحطی و واگذاری جنگل ممنوعه به ملکه کلئوپاترا- بخش اول: زندگی آرمان و بچههای بیسرپرست، تصمیم برای سفر به جنگل ممنوعه- بخش دوم: معرفی مروارید و خانوادهاش، انگیزههای شخصی برای ماجراجویی- بخش سوم: آغاز سفر، پیوستن الیکا و برخورد با اولین خطرات جنگل- بخش چهارم: عبور از موانع طبیعی و جادویی، مواجهه با گربه هشتپا و گریفینها- بخش پنجم: کشف هویت واقعی آرمان و مروارید، تقویت پیوند خانوادگی- بخش ششم: ورود به غار اسرارآمیز، رمزگشایی از نوشتههای باستانی و عبور از تلهها- بخش هفتم: رویارویی با اژدهای ترس و غلبه بر فوبیاها- بخش هشتم: آزادسازی روح جنگل و بازگرداندن تعادل به سنتورهر بخش با تمرکز بر ماجراجویی، رشد شخصیتها و اهمیت همکاری و امید پیش میرود.
بخشی از کتاب جنگل ممنوعه
«در سنتور صدای قدمهای تند با ریتمی هماهنگ میآمد. و بهطوری از روی سقف خانهها میپرید. که انگار یک جواهر مهم دزدیده شده. اما جواهر نبود و یک تکه نان برای بجههای گرسنه بود. حواسش نبود که ران پایش به میخ بیرونزده گاری کشیده شد. و گوشت پاش مشخص شد. هرطور که شد. خودش را به بچهها رساند.آرمان همیشه فوست کاشت مائند دلیر فداکار باشد. لیر کسی یبود که وقتی خانة آرمان آتش گرفت آرمان را از آتش بیرون آورد و کنار دیگر بچههای بیسرپرست بزرگ کرد. دلیر به هیچکس اندازةٌ آرمان اعتماد نداشت. ارمان ادمی بود که همیشه سعی می کرد. کارهای دیگران را جبران کند؛ چه کارهای خوب. چه کارهای بد. او قول داده بود که کا آخرین قوانگ از بچههای.سسربرست جمابت: کتده آما آرسان وضعیت مالی خوبی نداشت. با این حال هیچچیز باعث نمیشد. که او زیر قولش بزند. او به دلیر قول داده بود که تا آخرین لحظة جانش از بعد شام به بالای پشتبام پیرمرد معلم رفت و دراز کشید و به داستانهایی که وقتی بچه بود. دلیر برایش تعریف میکرد. فکر کرد که خوابش برد.»
حجم
۳۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۳۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه