
کتاب عزم پیکار
معرفی کتاب عزم پیکار
کتاب عزم پیکار نوشتهٔ سهیلا آقابابایی پور است. انتشارات روایت ۲۷ بعثت این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب عزم پیکار
کتاب عزم پیکار روایتی مستند و احساسی از زندگی شهید کرامتالله داخته، رزمندۀ گمنام لشکر ۲۵ کربلا است که در سال ۱۳۴۳ در چالوس متولد شد و در ۱۱ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. این اثر که با انگیزۀ نویسنده برای معرفی شهدای کمترشناخته شده نگاشته شده، به طور ویژه به زندگی این شهید و نقش او به عنوان یکی از ۲۰ شهید روستای برار کلاردشت میپردازد. نویسنده که از کودکی با نام این شهید آشنا بوده، با کمک خانواده شهید و به ویژه مادر ایشان (سیده تاج خانم، مامای معروف روستا) توانسته تصویری زنده از شخصیت و زندگی این رزمنده ارائه دهد. کتاب با توصیف فضای روستایی منطقه و تأثیر جنگ بر زندگی مردم محلی، خواننده را با ابعاد ناگفتهای از دفاع مقدس آشنا میسازد. این اثر نه تنها یک زندگینامه، بلکه پنجرهای به زندگی ساده اما پر معنای رزمندگانی است که بدون عنوان و نشان، بزرگترین ایثارها را انجام دادند.
خواندن کتاب عزم پیکار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به علاقهمندان تاریخ محلی دفاع مقدس و زندگینامههای مردمی پیشنهاد میکنیم. ساکنان استان مازندران و به ویژه منطقه کلاردشت و چالوس با خواندن این اثر میتوانند با قهرمانان محلی خود بیشتر آشنا شوند. پژوهشگرانی که به دنبال ثبت خاطرات شهدای گمنام هستند، از این کتاب به عنوان الگویی برای کارهای مشابه میتوانند استفاده کنند. به خانوادههای شهدای مناطق روستایی که میخواهند خاطرات عزیزانشان ثبت شود، مطالعه این اثر توصیه میشود. همچنین، این کتاب برای معلمان و مربیانی که میخواهند نمونههای ملموس ایثار را به دانشآموزان معرفی کنند، منبعی ارزشمند خواهد بود. این اثر برای هر خوانندهای که به دنبال شناخت ابعاد مردمی و محلی دفاع مقدس است، کتابی خواندنی و تأثیرگذار است.
بخشی از کتاب عزم پیکار
«کرامت زیپ ساک را باز کرد و پوتین خاکآلود، جانماز، تسبیح، سربند«یاحسین» و وصیتنامۀ علی را بیرون آورد و مقابل آنها گذاشت. مادر علی با دستهای لرزان سربند را برداشت، بوسید و روی چشمانش گذاشت. سربند از اشکهای مادر خیس شد. پدرعلی هم تسبیح را برداشت و با بغض گفت: «این رو چند سال پیش از حرم آقا امام رضا خریده بود؛ همیشه دستش بود. میگفت تبرکش کردم با پنجرۀ فولاد آقا. قرار بود اینبار که اومد، ما رو ببره زیارت. دلمون میخواست این آخر عمری بریم پابوس آقا. اولینباره که علی من میزنه زیر قولش.»»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه