دانلود و خرید کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم) برندون سندرسون ترجمه یاسمن میرزاپور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم)

کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم)

معرفی کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم)

کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم) نوشتهٔ برندون سندرسون و ترجمهٔ یاسمن میرزاپور است. انتشارات آذرباد این رمان فانتزی را منتشر کرده است. این جلد از این مجموعه، «سخنان تابناک» نام دارد.

درباره کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم)

کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم) ادامهٔ داستانی فانتزی و حماسی است. ماجرای این جلد چیست؟ دشمنان «کالادین» انتظار داشتند که او به‌عنوان بردهٔ ارتش، مرگی فلاک‌ت­بار داشته باشد، اما او زنده ماند تا فرماندهٔ گارد سلطنتی شود؛ مقامی که برای اولین‌بار به یک «تیره‌چشم» دون‌پایه داده‌ شده و جدال‌­آفرین است. حال کالادین باید از شاه و «دالینار» در برابر هر خطری محفاظت کند؛ از جمله آدمکش خطرناک و درعین‌حال پنهانی تلاش کند در قدرت‌­های خارق­‌العادهٔ جدیدش مهارت یابد. در این میان، «شالان» باهوش و نگران در مسیری دیگر تقلا می‌­کند. بار سنگین و هولناکی بر دوش او است؛ جلوگیری از بازگشت خلأسازان افسانه‌­ای و فرارسیدن «هَدم» که نابودی تمدن را به دنبال خواهد داشت. او باید رازهایی را در دشت هزارتکه کشف کند، اما حتی رسیدن به آنجا دشوارتر از آن است که تصور می­‌کند و... .یا این وضعیت همراه شوید.

خواندن کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره برندون سندرسون

برندون سندرسون، نویسندهٔ آمریکایی داستان‌های فانتزی و علمی - تخیلی در ۱۹ دسامبر ۱۹۷۵ در لینکلن نبراسکا متولد شد. او از نوجوانی به رمان‌های فانتزی علاقه داشت و بارها تلاش کرد داستان‌های خودش را بنویسد. سندرسون در دانشگاه بریگام یانگ در رشته‌های ادبیات انگلیسی و نویسندگی خلاق تحصیل کرد. در زمان تحصیل، داستان‌های بسیاری می‌نوشت و تا سال ۲۰۰۳ میلادی، ۱۲ رمان منتشرنشده داشت. اولین رمان او در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد.

بخشی از کتاب استورم لایت (کتاب دوم، قسمت دوم)

«مشخصاً آن‌ها احمق هستند هدم نیازی به تسریع ندارد می‌تواند تا هرزمان که می‌خواهد منتظر بماند و نشانه‌هایش مشخص هستند که اسپرن‌ها انتظار دارند به‌زودی از راه برسد سنگ‌های باستانی باید درنهایت ترک بخورند شگفت‌انگیز است که به ارادهٔ آن مرد صلح و شکوفایی برای بیش از چهار هزاره دوام آورد

- از دیاگرام، کتاب طبقه دوم گردونهٔ سقف، طرح اول.

شالان از روی پل پایین آمد و به فلات برهوت قدم گذاشت.

باران صدای جنگ را خفه می‌کرد و باعث می‌شد اینجا بیش‌ازپیش جدا به نظر برسد. تاریکی به زمان غروب شباهت داشت. قطرات باران با صدایی نظیر زمزمه‌ای آرام سقوط می‌کردند.

این فلات از اغلب فلات‌های دیگر مرتفع‌تر بود؛ بنابراین شالان می‌توانست مرکز استورم‌سیت را در اطراف خود ببیند. ستون‌هایی که کرِم در پایینشان جمع و تبدیل به استالاگمیت شده بودند. ساختمان‌هایی که تبدیل به پشته شده و بر رویشان سنگ‌هایی تشکیل شده بود، همچون برفی که تنهٔ درخت سقوط کرده را می‌پوشاند. در میان تاریکی و باران، شهر کهن طرحی را در افق ایجاد می‌کرد تا قوهٔ خیال آن را تکمیل کند.

این شهر در پس توهمِ زمان پنهان شده بود.

سایرین به دنبال شالان از روی پل عبور کردند. آن‌ها میدان رزم آلادار را دور زدند، در امتداد صفوف آلثی حرکت کردند تا به این فلات دوردست بیایند. رسیدن به اینجا زمان برده بود؛ زیرا خدمهٔ پل مجبور بودند محل مناسبی برای استقرار پل پیدا کنند. آن‌ها ناچار شدند از یک سراشیبی در فلات کناری بالا بروند و پل را آنجا قرار دهند تا از روی دره عبور کنند.

رنارین پرسید: «چطور می‌تونی مطمئن باشی این، جای درسته؟» کنار شالان در فلات راه می‌رفت. شالان چتر به دست داشت؛ اما رنارین زیر باران ایستاده، کلاهخودش را زیر بازو گرفته و اجازه داده بود آب روی صورتش جاری شود. مگر او عینک نمی‌زد؟ شالان این اواخر زیاد آن عینک را ندیده بود.

دختر گفت: «این جای درسته، چون یه تناقضه.»

اینادارا به آن‌ها ملحق شد و سربازان و خدمهٔ پل وارد فلات خالی شدند. زن گفت: «این یه نتیجه‌گیری چندان منطقی نیست. یه دروازه با چنین خصوصیتی باید پنهان نگه‌داشته بشه؛ تناقض ایجاد نمی‌کنه تا جلب‌توجه کنه.»

شالان گفت: «دروازه‌های سوگند پنهان نبودن؛ به‌علاوه اصلاً اهمیت نداره. این فلات گِرده.»

- خیلی از فلات‌ها گرد هستن.

شالان گفت: «نه این‌طور گرد.» با قدم‌های بلند جلو رفت. حالا که اینجا بود می‌توانست ببیند چطور به شکلی غیرطبیعی... خُب، این فلات معمولی بود. «من دنبال یه سکو روی یه فلات می‌گشتم؛ اما ابعاد چیزی که دنبالش بودم رو نمی‌دونستم. کل این فلات یه سکوئه که دروازهٔ سوگند روش قرار داشته.

نمی‌بینی؟ بقیهٔ فلات‌ها توسط یه جور فاجعه به وجود اومدن... اونا دندانه‌دار و شکسته‌ان. اینجا اون‌طور نیست. دلیلش اینه که وقتی شکستگی ایجاد شد، این فلات از قبل همین‌طوری بود. روی نقشه‌های قدیمی اینجا یه بخشِ مرتفع بود، مثل یه پایهٔ غول‌پیکر. وقتی دشت خرد شد، این سکو همین‌طوری موند.»

رنارین در تأیید سر تکان داد و گفت: «بله... یه بشقاب رو در نظر بگیر که وسطش یه ترک دایره‌شکل هست... اگه یه نیرو بشقاب رو خرد کنه، ممکنه در امتداد ترک‌هایی که از قبل وجود داشتن بشکنه.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۴۰ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۴۰ صفحه

قیمت:
۲۰۱,۰۰۰
۱۶۰,۸۰۰
۲۰%
تومان