کتاب هدیه باران

کتاب هدیه باران نوشتهٔ آن ام. مارتین و ترجمهٔ مائده توحیدی است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب هدیه باران

کتاب هدیه باران به مفاهیم مهم کودکی، تنهایی، مصاحبت، دوستی می‌پردازد. نویسنده با روایتی روان و شفّاف چالش‌های زندگی یک کودک را بیان می‌کند. دوراهی‌هایی که کودک با آن مواجه می‌شود و هوشمندانه راه درست را برمی‌گزیند. او کودکی است که بزرگ می‌اندیشد. فردی است منطقی با برخورداری از احساساتی لطیف. نویسنده در تلاش است با بیانی شیوا برهه‌ای از زندگی یک کودک مبتلا به اوتیسم را در قالب این داستان که نظیرش برای او اتفاق افتاده است به تصویر بکشد. و به حق به تصویر می‌کشد؛ زیرا قوّه‌ی خیال خواننده را برمی‌انگیزد؛ به گونه‌ای که این روایت مانند صحنه‌هایی از یک فیلم از ذهن عبور کرده و به دل می‌نشیند. هدیه باران علاوه بر لذتی که با خیال‌پردازی به انسان می‌چشاند، مزیت گسترش دایرهٔ لغات انگلیسی را نیز برای خواننده به ارمغان می‌آورد. شخصیت اصلی داستان با پرداختن مداوم به کلمات متشابه انگلیسی این امکان را فراهم می‌کند.

خواندن کتاب هدیه باران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هدیه باران

«من تنها دانش‌آموز کلاس هستم که به کلمات متشابه علاقه دارد. این برای من امتیاز است زیرا بیشتر بچه‌ها علاقه‌ای به کلمات متشابه ندارند. پس اگر مایلید از این فصل عبور کنید هیچ اشکالی ندارد.

اما اگر این فصل را بخوانید احتمالاً به متشابه‌ها علاقه‌مند خواهید شد.

اگر به‌هیچ‌وجه تمایلی به متشابه‌ها ندارید این فصل را نخوانید و به سراغ فصل چهار بروید.

کلمات متشابه هیجان‌انگیز و جالبند؛ به همین دلیل است که شروع به تهیه‌ی فهرستی از آنها کرده‌ام. این فهرست خیلی طولانی است. در‌حال حاضر به سه صفحه رسیده است. کلمات به ترتیب حروف الفبا چیده شده‌اند. سعی کردم بین دسته‌های دوتایی و سه‌تایی کلمات فاصله بگذارم تا بتوانم به راحتی گروه‌های جدید را به فهرست اضافه کنم. اما اگر فضاهایی که در نظر گرفته‌ام اشغال شده باشد و من گروه کلمه‌های متشابه جدیدی پیدا کنم ناچارم از آن بخش به بعد، فهرست را بازنویسی کنم. گاهی گریه‌ام می‌گیرد؛ چون باید فهرست را تمام و کمال و بدون هیچ اشکالی دوباره بنویسم. اگر خطا کنم باید از نو شروع کنم. جاش بارتِل-یکی از همکلاسی‌هایم- که قد او 147سانتی‌متر است، هفته‌ی پیش به من گفت: «رز، فهرست کلمات رو توی کامپیوترت داشته باش. این‌طوری می‌تونی هر جا که خواستی کلمات جدید رو اضافه کنی. کامپیوتر فضا رو برات فراهم می‌کنه. دیگه مجبور نیستی مدام فهرست رو بازنویسی کنی.»

اما من و پدرم کامپیوتر نداریم. موبایل یا دوربین دیجیتال یا آیپاد یا دی‌وی‌دی پلِیِر هم نداریم. پدرم می‌گوید این چیز‌ها گران و غیرضروری‌اند. می‌گوید ما توان خرید این چیز‌ها را نداریم؛ اصلاً چه کسی به اینها نیاز دارد؟

بنابراین فهرست کلمات متشابه من کاغذی است.»